نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: خانواده همسر

1456
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    خانواده همسر

    باسلام و خسته نباشید
    من ۲ سال پیش عقد کردم همسرم یک خواهر و یک برادر دارد که هردو متاهل و دارای ۱ فرزند هستند خواهر شوهرم و همسرش دراوایل خیلی با من مهربان بودند همسرم و پدر شوهرم به من میگفتند خواهر رو شوهرت مثل خواهرت بدون و خیلی روش حساب کن هر مشکلی داشتی ازش مشورت بگیر خواهر شوهرم و همسرش همیشه به من میگفتند مثل دختر خودمون هستی و همیشه رو ما حساب کن یکبار که توی دوران عقد با همسرم بحثمون شد و من واقعا نمیدونستم باید توی اون شرایط چیکار کنم با خواهرشوهرم تماس گرفتم و بابت شب قبل که مهمونشون بودیم تشکر کردم و گفتم میتونین صحبت کنین گفت اتفاقا من باهات کار داشتم چرا امروز نیومدی خونه مامان اتفاقا شوهرت هم خیلی ناراحت بود همش تو خودش بود منم شروع کردم و گفتم قضیه از چه قرار بوده گفتم بین خودمون بمونه گفت خیالت راحت تنهام هیچ کس نیست اولش گفت نه بخدا شوهرت هیچی به دلش نیست خیالت راحت خسته بوده اینجوری گفته بعد ۳_۴دقیقه یکدفعه حرفاش عوض شد من گفتم که من به شوهرم گفته بودم خسته شدم از این کارهات بهم گفته طلاق میخوای؟من خیلی ناراحت شدم و بهم برخورد خواهرشوهرم گفت غلط کرده باید میگفتی آره میخوام باید بحث رو به خانواده ها بکشونی به بابات و بابام بگی اگه تو نگی خودم میگم من گفتم نه من فقط از شما به عنوان خواهر مشورت میخوام گفت بگو مهریه ام رو میذارم اجرا و همه چی تموم بترسونش تو سری خور نباش گفتم نه به خدا اونقدرا هم قضیه حاد نیست من فقط مشورت میخوام بگیرم کمکم کنید چیکار کنم(این جمله رو چندین بارتکرار میکردم در طول مکالمه)
    درهمون حین همسرم پشت خط بود گفتم من قطع میکنم همسرم پشت خطه گفت ولش کن بذار منتظر بمونه بعد اینکه همسرم قطع کرد خداحافظی کردیم و قرار شد من به پدرشوهرم بگم و اگر نمیگفتم خواهرشوهرم میگفت قطع کردم و بعد از چند دقیقه دوباره خواهرشوهرم تماس گرفت گفت زنگ زدم خونه مامان اینا نبودن و همسرم تلفن رو جواب داده و بهش گفته که با زنت چیکار میکنی با من حرف میزد زار میزد درصورتی که من اصلا گریه نمیکردم وقتی با خواهرشوهرم حرف میزدم بعد همسرم با من تماس گرفت و گفت دارم میام دنبالت تا باهم حرف بزنیم وقتی اومد کلی ناراحت بود و میگفت کاری که خواهرش و شوهرش با زندگی برادر بزرگشون کرده رو حالا دوباره واسه ما هم درست میکنن و آبرمون رو بردی و دشمن شاد کنم کردی و از این حرفا من گفتم مگه همیشه نمیگفتی میتونم رو کمک خواهرت حساب کنم هیچی نمیگفت گفتم بذار الان زنگ میزنم خواهرت و میگم همه چی حل شد بینمون گفت باشه زنگ زدم و گفتم آبجی من و شوهرم الان باهمیم خداروشکر همه چی حل شد گفت(با یه لحن تند) ااا الکی میگی شوهرت مجبورت کرده دروغ بگی گفتم نه به خدا جدی میگم گفت گوشی رو بده شوهرت گوشی رو دادم و گفت سلام آبجی گفت سلام چی گفتی به زنت که اینجوری میگه گفت نه آبجی همه چی درست شد زن من هم یه اشتباهی کرده و به شما زنگ زده من نمیذارم کسی تو زندگیم دخالت کنه یدفعه شوهر خواهرشوهرم داد زد خفه شو الاغ آشغال همسرم تلفن رو قطع کرد (اونجا بود که من فهمیدم تمام مدت همسر خواهرشوهرم تمام حرفهای منو میشنیده) و دیگه جواب نداد و مدام به من میگفت همین و میخواستی!و خلاصه بعد از اون خواهرشوهرم و همسرش ارتباطشون رو با پدرومادرشوهرم و ما قطع کردن و به طرز کاملا عجیبی برادر شوهرم هم دیگه هیچ خبری ازش نشد و اصلا زنگ هم دیگه نزدن هیچ کدوم تا حالا که ما دوره عقدمون هم تموم شده و اصلا خبری ازشون نیست و حتی پدرشوهرم منزل جاریم رفت و اونم اصلا محل نذاشته بود و بعد از چند دقیقش شوهرخواهر شوهرم به پدر شوهرم زنگ زده بود و گفت بود دست از سرما بردارین و از حرفا حالا من عذاب وجدان دارم احساس میکنم همه این اتفاق ها تقصیر منه مخصوصا که مدرشوهر و مادرشوهرم از دوری بچه هاشون اشک میریزن اما هیچ وقت با من بدرفتار نکردن و من رو مقصر نمیدونن ولی وقتی با همسرم بحثمون میشه اون مدام به من میگه تو خانواده من رو از هم پاشوندی من رو بی کس کردی و من با هربار شنیدن این حرف له میشم.البته اینم بگم که من و همسرم خیلی خوشبختیم خداروشکر و تنها مشکلمون دوری خواهربرادرش از پدرومادرش و غصه خوردن اوناست
    راهنماییم کنین من چیکار میتونم بکنم واقعا همه چی تقصیر منه؟
    اینو اضافه کنم که خانواده همسرم مقصر اصلی رو دامادشون میدونن و چون خواهرشوهرم با خانواده شوهرش قطع رابطه کرده دامادشون منتظر بهونه بوده تا ارتباط خواهرشوهرم رو با خانواده اش قطع کنه و به باور خودم این بهونه رو من دستش دادم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37284
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    سلام عزيزم
    بابت اين اتفاقا كاملا متأسفم
    يه چيزى شبيه اتفاق شما برأى من افتاد
    اصلأ حساس نباش ول كن همه چى با زمان درست ميشه
    خودتو اذيت نكن برات مهم نباشه اون موقعه خودتو از بين ميبرى
    بعد يه مدت خودت به حساس بودنت خندت ميگيره
    كسى كه از درد دل تو سوء استفاده كرده چه خواهر خوبى ميتونه باشه
    دوره خواهر شوهر ومادر شوهر خيلى وقته تموم شده
    به فكر زندگيه و تفريح با شوهرت باش

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خانواده همسر

    سلام
    عزیز من ی جای موصوع را نفهمیدم
    شما با خواهرشوهرتون دچار مشکل شدین
    برادرشوهرتون چرا قطع رابطه کردن؟!
    دخترخوب چرا خودت را حرص میدی کقتی شوهرت اون حرف را میزنه بگو من به حرف تو گوش کردم و خواهرت را مثه خواهر و دوست دیدم وگرنه من شناختی ازش نداشتم و نمیدونستم و برای بهتر شدن زندگیمون ازش کمک میخواستم چون تورا خیلی دوست دارم
    بااین حرفت دیگه شوهرت این حرف را بهت نمیزنه.
    خواهرشوهرت خودش مشکل اخلاقی داره و این ربطی به شما نداره ک شوهرتون گفت سر اون داداش و زنش هم این کار را کرده پس خودت را اذیت نکن.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    دلم واسه مادرشوهر و پدرشوهرم میسوزه طفلکی ها دارن از دوری بچه هاشون و نوه هاشون آب میشن چند دفعه زنگ زدن اونا کم محلی کردن پدرشوهرم خونه جاریم رفته بود وقتی برگشته بود از خونه جاریم گفت انگار منتظر همچین اتفاقی بودن اینا ،از خداشون بوده این اتفاق بیوفته!!
    من به همون شب ۲ سال پیش که این تفاق افتاد به پدرشوهر و مادرشوهر و همسرم گفتم :چون شماها همتون به من گفته بودین هر مشکلی دارم میتونم از آبجی راهنمایی بگیرم نمیدونستم اینجوری میشه ولی مادرشوهرم چندین بار توی بحث های مختلف گفته آدم حرف زندگیش رو به هیچ کس نباید بزنه باید بین خودش و شوهرش بمونه یا شوهرم از اون طرف وقتی مشکلی نداریم میگه تو اصلا مقصر نیستی اینا از خداشون بود این اتفاق بیوفته ولی وقتی یه بحثی میشه میگه تو خانواده منو بهم ریختی پدر مادرم رو داری دیوونه میکنی.
    من همیشه کارهایی که میکنم با کلی فکر پیش میبرم اما نمیدونم چرا چنین اشتباهی کردم اونم وقتی فقط ۷ ماه از مراسم عقدم گذشته بود روی آدم اشتباهی اعتماد کردم😭😭

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    آره عزیزم این واسه هممون تعجب برانگیز بود که چرا برادر شوهرم ارتباطش رو قطع کرد برادر شوهرم خیلی بی دست و پاس همه چی زیر سر جاریمه اونم از شوهر خواهر شوهرم نخ میگیره همه چی زیر سر شوهر خواهر شوهرمه خیلی بدجنسه

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خانواده همسر

    شما بهشون محبت و احترام کن و اگه شرایط تون جوره زودتر بچه دار بشو تا اونا اینقدر دلتنگی نکنن و شما هم زندگی تون پایبندتر بشه
    و اصلا به اونا فکر نکن و اینقدر باهم خوب و مهربون باشین تا اونا بسوزن و خودشون دست از پا درازتر برگردن

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    امیدوارم وقتی برنگردن که دیرشده باشه
    پدرمادر همسرم خیلی مظلومن
    ممنون عزیزم واقعا حالم بهتر شد چون نمیتونستم با هیچ کس درمیون بذارم و همیشه خودمو مقصر میدونستم فقط نیاز داشتم یه نفر بهم بگه این اتفاقات تقصیر من نیست

  8. کاربران زیر از مهست بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37284
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    عزيزم تقصير تو نيست

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37358
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    ممنون از دلگرمیت عزیزم
    اتفاقا مشکل شما رو خوندم چقدر مشکلمون شبیه بود هردومون از یه طرف زخم خوردیم ولی خدا جای حق نشسته شاهد همه چیز هست روزی میرسه که جواب کارهاشون رو میگیرن

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37284
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده همسر

    بله خيلى شبيه به هم 😔

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد