نوشته اصلی توسط
ستاره 4190
با سلام و خسته نباشید
منو همسرم یک سال و چند ماه ک عقد کردیم
با اصرار من و مخالفت خانواده بخاطر نداشتن کارت پایان خدمت و سرکار نرفتن با اصرار من نامزد کردیم و بعد شش ماه عقد کردیم همسرم الان سرباز هستن موقع خواستگاری پدرشون گفتن پسرم خونه دار اینو دار اون دار سربازی معاف کم میشه خودم خرجش میدم این حرفا ما عقد کردیم بخاطر دوست داشتن هم همه شرایط قبول کردم اما حالا ک یکسال و چند ماه گذاشت خانواده من قصد خرید جهیزیه دارن هر چند بار مادرم به مادرشون پدرم به پدرشون میگن ک خونه اگه داره خالی کنید یا هر چی ما جهیزیه بخریم خونه خودمون جا نیستن میگن ک بیارید بذارید انباری ما وسایل مگه میشه چقدر جا به جا کرد خورد میشه اینکه تو شهر همم نیستیم هر کدوم یه شهریم خانوادش عین خیالشون نیست جوری رفتار میکنن انگار ما به اونا بدهکارم هستیم جای اینکه ذوق کنن ولی انگار هیچ ذوقی ندارن دوست داشتن هر چیشون به حرف قربون صدقشون بحرف من از این وضعیت خسته شدم درست خودم انتخاب کردم ولی قرار نیست هر سازی اونا زدن خانواده منم به سازه اونا باشن هر چی خانواده من احترام میذارن بهشون اونا فکر کردن خبریه نمیدونن بخاطر بچشون مادرمم میگه عجله کردی همش تقصیر خودت باید به حرف ما گوش می دادی همه چی دوست داشتن نیست مامانم میگه هر چی دوران عقد بری بیای بمونی زیاد بیخیال همه چی میشن میگن اینکه داره میره میاد چه عروسی چه عجله ایی لطفا راهنمایی کنید ممنون