نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

1139
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36591
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    چند ماهی هست که عقد کردم.

    اختلافات فرهنگی.اخلاقی و رفتاری بین دوتا خانواده و دعواهای زن و شوهری.همه میگن عادیه.

    کم کم به هم عادت میکنیدو این حرفا.
    خب من عادت نکردم ولی کم کم سعی کردم سکوت کنم.سعی کردم منطقی فکر کنم.خب خیلی هم خداییش کم شد.بحثو اینجور چیزا.

    ولی من همیشه به خانوادم گفتم خوب تحقیق نکردن.
    ولی خانوادم در جوابم گفتن که ازدواج هندونه در بستس و ما تمام تلاشمونو برای تحقیق کردیم.

    خب راستش یه چیزایی از فامیل و خانواده شوهرم متوجه شدم که خانوادم نمیدونن و مادرشوهرم گفته راز بمونه بین من و خودت .خیلی این رازه آزارم میده.(راز واسه اون هفتس که من و مادرشوهرم تنها بودیم)

    جد شوهرم(از طرف پدری)یعنی پدربزرگ پدر شوهرم.

    یه شهر دیگه با وجود داشتن یه زن.یه زن دیگه گرفته.

    خب از اول خانواده همسرم میگفتن جدمون رفته شیطونی کرده و به شوخی برگزارش میکردن.

    حتی منو بردن شهر زن دوم که مثلا بگن ما رابطه داریم باهاشون یا برای ما این موضوع عادیه.

    برای من عادی نبود.یه مرد زن دوم بگیره با وجود زن اول داشتن.

    ولی گفتم قدیم بوده یا اصلا به من چه.کلا سعی کردم برام بی اهمیت باشه.
    و گفتم شوهر خاله منم به خاطر اذیت کردن پدربزرگم رفت زن دوم گرفت.(این موضوع زن دوم گرفتن با وجود زن اول واسه فامیل ما غیر قابل هضمه.و فقط همین یه مورد پیش اومده)

    بعد دو سه ماه.شایدم کمتر.

    از هرجایی که رد میشدیم که فامیل همسرم زندگی میکردن.

    با مادرشوهر یا همسرم بودم.

    میگفتن این خونه فامیل ماس.
    مردش به این دلیل یا اون دلیل رفته زن دوم گرفته.
    حالا دلیل زن دوم گرفتنشون.(زن اول یا بچه دار نمیشده.یا زنه لجبازی کرده.یا زنه خودشو پوشونده از مرده....)
    تا حالا تقریبا 5مورد یا شایدم بیشتر تو فامیلشون برام گفتن که این مرده زن دوم دار شده.
    خب سعی کردم با این حرفا ترس تو دلم راه ندم.
    بگم به من چه???

    پدرشوهرم بعضی وقتا به شوخی حرف زن دوم میزنه.
    رابطش با مادرشوهرم عشق و عاشقی نیست و محبتی موج نمیزنه.
    خب بازم گفتم حساس نشو.چون محیط خونشون مردونس و دختری ندارن اینجوریه.
    ولی ته دلم داشتم کم کم میترسیدم.

    چند وقت بعدش عمه همسرم جلوی شوهرش به مادرش گفت.فلان مرده که کارخونه داشت.من دوسش داشتم.اگه میومد خواستگاریم با اینکه سنش از من بیشتر بود زنش میشدم...
    شوهرم تو راه برگشت از خونه ایی که این حرف زده شده بود بهم گفت به نظر تو درسته این حرفا زده بشه?(همسرم از نظرش این حرفا درست نبود)
    منم گفتم درست نیست ولی حتما بی پولی بهشون فشار اورده.
    ولی ته دلم واقعا داشتم میترسیدم.

    تا اینکه اون هفته شوهرم نبودّواسه اولین بار بدون شوهر خونه مادرشوهر موندم.
    👇👇👇
    مادرشوهرم برام از خواهرش که شوهرش رفت زن دوم گرفت.گفت.
    از دروغ زن برادرش اول ازدواجشون و غصه خوردن برادرش گفت.
    از مادرش که تو سن پیری رفت شوهر کرد و طلاق گرفت.(تازه اونجا بود که فهمیدم چرا پدر شوهرم خونه مادر زنش نمیره.
    پدر شوهرم میگفته حتی اگه مرده بد بود باید مادر زنم باهاش میساخت .نباید طلاق میگرفت.آبرومونو برد)
    و یه چیز دیگم گفت که پایین تر گفتم.

    امروز از بابام پرسیدم موقع خواستگاری پدرشوهرم گفت چرا خونه مادرزنم نمیرم???
    بابام گفت:انگاری مادرزنش یه کاری کرده که به پدرشوهرت بر خورده.
    ولی اصلا مهم نیست ما هم با خیلی ها رفتو آمد نداریم.

    تمام این اختلاف فرهنگی هایی که از اول داشتییم با خانواده شوهرم.
    چون خانواده ما هم تحصیل کردن و هم پدرم و مادرم عاشق همن.
    و مامانم معلمه.
    ولی هیچ حسی بین پدرشوهر و مادرشوهرم حس نمیشه.
    تحصیلاتشون پایینه و مخالف تحصیل و کار دختر هستن.

    و این زن دوم داشتن های زیادی که موج میزنه تو فامیلشون.
    نگرانم میکنه.از زیر سقف رفتن با شوهرم.
    اینکه دعوا کنم.یا چیزی بگم.
    اینم بره زن دوم بگیره.


    علاوه بر زن دوم گرفتنشون.
    راحت در مورد این موضوع حرف میزنن و شوخی میکنن.
    و عقیده دارن زن باید بسازه .طلاق نباید گرفت.چون آبرو مهم تره.و تا اونجایی که من شنیدم.دخترا مشکل داشتن تو طلاق گرفتن هایی که اطرافشون (یا تو فامیل یا غیر فامیل ).!!!!!

    یه ماه پیش یه فامیلشون از تهران اومده بود و در مورد گواهی سلامت گفت.و اینکه عزت و احترامه دختره اگه داشته باشه.
    مادر پدرشوهرم ناراحت شد و گفت: من چندتا دختر شوهر دادم و یه عروس گرفتم.
    نه ما همچین چیزی خواستیم و نه ازمون خواستن.
    ولی مادرشوهرم گفت:نه دوره و زمونه بد شده.
    اون هفته که پیش مادرشوهرم بودم.(سومین مورد اون روز❗)
    حتی بهم در مورد اون شبش.. گفت.
    گفت که چون بوقی... نیومده.پدرشوهرم شک کرده.
    و منم ناراحت که والا کاری نکردم.
    رفتم پیش دکتر و گواهی گرفتمو.خلاصه پدرشوهرت خیالش راحت شد.

    من اصلا از این گواهی خوشم نمیومد.و حالم بهم میخورد اسمش که میومد.
    به شوهرم چندبار بعد از حرف اون خانوم تهرانی چند بار گفتم.
    که مطمئن هستی اصلا براتو و خانوادت این رسما مهم نیست.با قطعیت گفت:اصلا مهم نیست.
    مادرشوهرم معذرت خواهی کرد از حرفی که اون شب زده.که دوره و زمونه بد شده.
    ولی وقتی گفت پدرشوهرت شک کرد.
    ترسیدم.
    و اون هفته رفتم منم گواهی گرفتم.ولی الان یه هفتس یاد کاری که کردم میوفتم.بلند میگم.اه.😭
    به شوهرم گفتم گرفتم.ناراحت شد.
    گفت پس منم باید برم بگیرم.این چه.کاری بود که کردی?
    ولی شوهرم نمیدونه که مادرش ترس تو دلم انداخت.

    حالا میشه تفسیر و قضاوت درست کنید که نگران باشم.نباشم.?
    (به خانوادم اصلا نمیتونم بگم.با تجربه ایی که دارم)

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    سلام
    به نظر من همان اندازه که همسر مهمه خانواده همسر هم مهمه شاید حتی مهمتر باشه
    چون اگر خانواده درست باشه فرد بخواهد اشتباه یا خطایی انجام بده خانواده اجازه نمیدن و مانع میشن
    اما با این تفاسیری که شما داشتید نه تنها جلوگیری نمیکنند بلکه شرابطش رو هم برای مردهای خانواده مهیا میکنند. این زنگ خطره

  3. 4 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32243
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    22
    تشکر شده 30 بار در 24 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    سلام دوستم
    ببینید اینکه فرهنگ و اخلاق خانوادگی چی هست خیلی مهمه ولی مهمتر از اون عقیده و میزان تاثیر پذیری همسر شما از خانوادشون هست..
    به عنوان مثال پدر و مادر همسر من به شدت مرد سالار هستند و عروس رو به چشم کلفت خودشون نگاه میکنند یجورایی!!! ولی همسر من به هیچ وجه چنین دیدگاهی نداره و هر موقع به هر دلیل اونا به دلیل اعتقادات و رسم و رسوماتشون بی احترامی میکنند همسرم جلوشون وایمیسته و از من دفاع میکنه! ولی برادرش اینطور نیست و طرف خانوادشون رو مییگرن!
    پس شما قبل از اینکه نگران بشی باید ببینی همسرت کدوم وریه.. ایا با دیدگاهها و این اتفاقات خانوادش و فامیلش موافق هست یا خیر.
    به نظر من هر از گاهی عیر مستقیم سوالاتی ازش بپرس و در این موارد با هم صحبت کنید و با دیدگاه هم بیشتر اشنا بشید.

    با گواهی سلامت گرفتنت به شدت مخالفم. به من به عنوان یک زن به شدت برخورد که تو اینکار رو کردی!!!
    به هیچ وجه در مقابل خواسته های عیر معقول دیگران تسلیم نشو حتی اگر همسرت باشه .. حتی اگر پدر و مادرش باشن.. بذار شک کنند چه اهمیتی داره!
    این که گذشت ولی بهت توضیه میکنم برای حفظ ارزش و احترام خودت برای خودت احترام قائل باش و اولویت رو روی خودت قرار بده! اینطوری یه مدت همه باهات مخالفت میکنند ولی بعد یه مدت میفهمن مدل تو اینطوری و قرار نیست چیزی رو بهت اجبار کنند!
    ویرایش توسط diba95 : 12-15-2017 در ساعت 01:56 AM

  5. 3 کاربران زیر از diba95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36591
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    سلام.
    ممنون از نظرتون.
    همسرم مذهبیه.
    و همه.میگن پسر خوبیه.
    ولی. نگرانیه من بیشتر از اینکه تو یه محیطی باشی کم کم از اون محیط تاثیر میگیری.
    برای مثال دیشب مهمونی خونه فامیل همسرم با مامانم دعوت بودیم.
    تازه اونجا فهمیدم که پدرشوهر خواهر مادرشوهرمم.دوتا زن داره.
    و اینو مادرشوعرم خیلی عادی تو جلسه به مامانم گفت.
    گفتم خب. تموم شد.
    برگشته با مامانم و همسرم رفتیم یه چیزی بحوریم
    اونجا یه اشنا دیدیم که پدرش فوت شده بود و مادرش ازدواج مجدد با یه مرد کوچکتر داشت.
    مادرشو میشناختم و خیلی خانوم خوبی بود.
    شوهرم از اون مادرشوهر خواهر مادرش گفت که دوتا زن داره.
    که من گفتم از این حرفا نزنید.ّبرای تموم کردن حرف.
    گفتم یه اشنا دیدم.
    عجیب تر از همه چیز تو عمرم.
    مامانم خودمم که اهل اینجور چیزا نبود ّواسه شوهرم چیزایی از فامیل که من نمیدونستم.
    و یکیش یه فامیل خیلی دورمون که مردش دو زم داشتو.
    خاله هام نمیخواستن ازدواج کننو....
    که من به متلک گفتم.جالبه چیزایی که من تو عمرم از فامیلم نمیدونستم مامانم داره واسه شوهرم تعریف میکنه.
    در ضمن اینکه نمیتونم به مامانم اعتراض کنم چرا گفتی.
    خانوم بهش برمیخوره.
    جو اینقدر تاثیر گذاره که مامان من حرف در بیار شده.

    از گواهی گرفتن خودمم بی نهایت شرمندم.
    و بدجور توی روحیم تاثیر گذاشته.
    جالب اینجاست که لز شوهرم بدم اومده.
    و دلم نمیخواد باهاش به هیچ عنوان رابطه کامل داشته باشم.
    از حرف مفت.از حرف زدن در مورد اطرافیان.
    از راز زندگیه دیگران رو برملا کزدن.
    متنفر بودم.
    که داره سرم.میاد.
    حتی همسر خودمم کمو بیش میگه.
    و نمیدونم واقعا چیکار کنم.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    سلام
    من کلا با گواهی سلامت به هزاران دلیل منطقی مخالفم. دوم اگر جای شما بودم بعد از گرفتن گواهی سلامت دیگه به شوهرم نگاهم نمیکردم و ترکش میکردم اخه مردسالاری تا چه حد؟اونقد عاشق همسرتون هستین کا حاضرین خودتونو برای بودن باهاش تحقیر کنید؟
    خیلی شل برخورد میکنید کافیه یکم جرات و جدیت به خرج بدین.زندگی که طرف واسه حفظ ابرو تحقیر بشه زندگی نیس

  8. 2 کاربران زیر از saba95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36591
    نوشته ها
    28
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    سلام
    من کلا با گواهی سلامت به هزاران دلیل منطقی مخالفم. دوم اگر جای شما بودم بعد از گرفتن گواهی سلامت دیگه به شوهرم نگاهم نمیکردم و ترکش میکردم اخه مردسالاری تا چه حد؟اونقد عاشق همسرتون هستین کا حاضرین خودتونو برای بودن باهاش تحقیر کنید؟
    خیلی شل برخورد میکنید کافیه یکم جرات و جدیت به خرج بدین.زندگی که طرف واسه حفظ ابرو تحقیر بشه زندگی نیس
    سلام خانومی.
    شوهرم از این کار من ناراحت شد و گفت من به تو اعتماد دارم.
    عامل اصلیه اینکار مادرشوهرم بود.
    هم طرفداری کرد از خانومی که تو جمع نشسته بود و میگفت دختر باید گواهی بگیره.
    و هم برام از شک شوهرش موقع اولین رابطه گفت.که رفته گواهی گرفته

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زن دوم گرفتن فامیل شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بنت الزهرا نمایش پست ها
    سلام خانومی.
    شوهرم از این کار من ناراحت شد و گفت من به تو اعتماد دارم.
    عامل اصلیه اینکار مادرشوهرم بود.
    هم طرفداری کرد از خانومی که تو جمع نشسته بود و میگفت دختر باید گواهی بگیره.
    و هم برام از شک شوهرش موقع اولین رابطه گفت.که رفته گواهی گرفته
    درست میفرمایین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد