با سلام
من 9 ماه ازدواج کردم و 4 ماه هست سر زندگی خودمون هستیم من و شوهرم من شوهرم 21 سالمون ، من و همسرم با خیلی اسرار همسرم بعد یک سال با هم ازدواج کردیم وبا اینکه خانواده ها رضایت زیادی نداشتند اما قبول کردن به دلیل مسافت زیادی که بین مون بود همسرم به دلیل مسافت زیاد اومد دوران عقد بیشتر کنار هم بودیم یعنی اومد شهر ما کنار من و مامانم و خواهرم زندگی کرد و ایشون خیلی مذهبی مقید بودن پدر من از ما جدا زندگی میکنه به دلیل ازدواج مجدد اما از مادرم طلاق نگرفته مادرم تو خانواده بسیار مذهبی هست و حتی خادم حرم هست بعد چند مدت که همسرم اومد پیش ما زندگی میکرد که دوران عقد پیش رو بزاریم همسرم گفت من باید از این خونه برم و میگفت میخواد بره جایی اجاره کنه اما نگذاشتم فکر کردم چون رودربایستی داره میخواد مزاحم نباشه و روز به رو که گذشت ایمان شوهرم کاسته شد و بعد این مدت به دلیل اینکه همسرم تو کارش موفق نبود از شهر من بیایم بریم پیش خانواده همسرم زندگی کنیم و به این دلیل که خونه پدرشوهرم یک طبقه اش خالی بود اومدیم که خرج و مخارج زندگی کمتر بشه و زودتر وارد زندگی خودمون شدیم و الان 4 ماه میگذره زندگی مون چون دخالت خانواده من نیست راحت تر زندگی میکنیم اما چند وقت من متوجه این شدم که همسرم به مادرم فکر میکنه و ازم میخواست با حرف زدن در رابطه با بدن مادرم ارضا بشه میگفت به کمک من نیاز داره یه ماه میخواست من برایش این کار انجام بدهم اما با مخالفت من روبرو شد بعد چند وقت خیلی عصبی شدم از این بابت چون میدیدم داستان های می خونه در رابطه با رابطه جنسی با مادر زن بعد گفتم دلیل این کار ها چیه و گفت تو که کمکم نمیکنی خودم میخوام مشکلم رفع کنم بعد ازش پرسیدم تو مگه چی دیدی چی شده و با یه عالمه حرف بالاخره از زبون در اومد که مامانت اشتباهی چند بار برای من با لباس خواب و بدن لخت عکس فرستاده اما بعد پاک کرده مامانم گفتم اصلا دلیل نداشته که همچین اتفاقی بیفته نا خواسته مگه برای چه کسی میخواست ارسال کن بعد این همه موضوعات ما خیلی با هم بحث داشتیم و وقتی میخواستیم رابطه جنسی برقرار کنیم دوست داشت یه شخصیت فرضی مادرم وارد رابطه کنه که مثلا وقتی با من در ارتباط کسی دیگه هم هست که اون ارضا میکنه من از این رابطه ها بدم میومد اما همیشه همسرم میخواست کسی وارد رابطه شخصی مون بکن. مادر من هر یه ماه میاد ازمون سر میزنه و وقتی میاد لباس های بسیار تحریک آمیزی می پوشه و خیلی رفتار هاش خوشایند نیست و هفته پیش که اینجا بودن شوهرم به هر چی میخواد قسم دادم فکرت پاک کن توبه کن اون به دست و پام افتاد که منو ببخش و حتی تلگرام شو روی خط من وصل کرد برای که شک من تموم بشه من آخر هفته به سفر رفتم با خانواده همسرم بدون همسرم بدلیل گرفتاری های کاری همراه مون نبود اما الان که برگشتم گوشی شو نگاه کردم متوجه دو عکس جدید از بدن لخت مادرم شدم و حتی دیشب که من خودم به خواب زده بودم متوجه این شدم که تلفنی هر دو نفر ارضاء شدن من این موضوع که فهمیدم به همسرم گفتم و فعلا با هم صحبت نکردیم و حتی میگفت رابطه پیامی و زندگی بوده تا حالا از نزدیک رابطه نداشتن . من دیگه این آدم نمیتونم ببخشم و در آینده آدم مورد اطمینان برای من نیست که پدر بچه ام باشه یا حتی بخوام باهاش رابطه داشته باشم میشه کمک کنید و راه حل در اختیار من بگذارید.ممنون