با سلام و خسته نباشید..
سه سال پیش در محیط کار با همکارم یه رابطه جدی رو شروع کردیم و از همان ابتدا فقط حرف ازدواج بود نه دوستی زودگذر و بی سر و ته و بی هدف... ایشون هم با من هم عقیده و موافق بودن و مدتی برای شناخت بیشتر در کنار هم وقت گذروندیم تا اینکه بجایی رسید که احساس کردم ایشون به رابطه دیگه اهمیتی نمیده فقط مشغول کار هستن و حتی برای دیدن هم وقتی نداشتن ... البته واقعا هم کارون پر مشغله بود و در نهایت بعد از کلی بحث و بگو مگو من ازش جدا شدم و رابطه رو تموم کردم... چندین بار بعد از اون ازم درخواست کردن که ببخشمشون و فرصت بدم بهشون و اجازه بدم که توضیح بدن بابت مشکلات پیش اومده اما من واقعا ازشون نا امید و ناراحت بودم و میدونستم فایده ای نداره .. بعد یه مدت حتی از اون محل کار هم استعفا دادم که دیگه نبینمش.. باز هم کم و بیش بهم پیام میدادن برای دادن فرصت من ایشون رو کلا بلاک کردم .. بعد از گذشت یکسال من بخاطر شرایط دانشجوییم باز به محل کار قبلیم رفتم و شروع به کار شدم و ایشون تا منو دید خوشحال شد و ازم خواهش و تمنا کرد که اجازه بدم حرف بزنن.. خلاصه من اجازه دادم و ایشون حرفاشونو زدن و گفتن تغییر کردن و ازم فرصت میخوان تا بتونن جبران کنن.. برای آینده هم داشتن برای اقامت کانادا اقدام میکردن .. چند ماه گذشت تا بتونم با خودم کنار بیام و ایشونو بپذیرم .. ایشون هم تر داشتن که منو باز از دست بدن و من دوباره ترکشون کنم ..همه چی کم کم خوب و آروم شد و قرار مدارها برای خواستگاری گذاشته شد تا اینکه جفتمون توی محل کار به مشکل برخوردیم و از شرکت استعفا دادیم و دو ماهی بیکار شدیم که واقعا روزای سختی رو میگذروندیم.. هم دعوا میکردیم هم آشتی و بهم امید میدادیم.. اما دیگه رابطمون و قرارامون کمرنگ شده بود و ایشون هم بخاطر شرایط کاری و مالی همش امروز و فردا میکرد ... تا الان که باز ایشون مشغول کار شدن اما میگن باید شرایطم اوکی بشه تا بتونم بیام جلو ... البته چندین بار هم رابطمونو تموم کردیم اما بعدش دوباره آشتی کردیم تا آخرین با که هفته پیش واقعا تموم کردیم اما بعد چند ساعت پیام داد که نمیتونم بیخیالت بشم اما بداخلاقیاتم نمیتونم باهاش کنار بیام... باز یه کم حرف زدیم اما باز بخاطر مشکلاتی که هم دارم بخاطر امتحانات پایان ترم و بیکاری خودم و فشار مالی ایشون و فشار کاری و نتیجه نگرفتن از تلاشهاشون دوباره بحث و دعوا کردیم و باز هم اینبار تموم کردیم..
ایشون منو قلبا دوست داره و همینطور من ایشون رو... اما بخاطر مشکلات مالی و روحی روانی همش باهم بحث و دعوا میکنیم و به نتیجه ایی نمیرسیم..
لطفا بمن بگید چکار کنم؟؟ دوست ندارم ایشون رو از دست بدم چون ذاتا پسر خوب و آروم و منطقی هست اما متاسفانه بخاطر مشکلاتی که همه جوانها دارن به مشکل برمیخوریم..