واقعا بعضی وقتا ما قدر چیزهاییی رو که داریم نمیدونیم و خیلی راحت همه چیزمون رو از دست میدیم و اون لحظه نمیفهمیم ولی بعدا کلی افسوسش رو میخوریم
آخه پسره خوب خوبه خودتون اعتراف میکنید خانمتون از هر لحاظ خوب و اوکی هستند تو شرایطی که دختر خوب تو این جامعه کم پیدا میشه و همه دوست دارن یه زن و زندگی
به خوبی که شما میگین رو داشته باشن (حداقل به شخصه آرزوی خوده من همینه) بعد شما رفتی خیانت کردی حالا اینشم به کنار حالا یه اشتباهی بوده رخ داده به هر دلیلی
من قضاوت نمیکنم (هر چند که از نظر من واسه آدم متاهل خیانت هیچ توجیهی نداره) ولی حالا شما باید قید رابطه دوم رو بزنی و اظهار پشیمونی کنی و بری از دل همسرت
دربیاری و زندگیت رو حفظ کنی حالا به جای پشیمونی شما اینجا میگی تخیل جنسیم با این خانم خیلی اوکی هست و ...
یه لحظه فک کن خانمت این خیانت رو در حق
تو میکرد چه حالی داشتی یعدش به جای اینکه پشیمونم باشه بگه نه با اون طرف تخیلات جنسیم بیشتر اوکی هستش و .... اونوقت به همین راحتی راجبه این مساله حرف
میزدی؟
افسوس رو زمانی میخوری که به خاطره یه فانتزی جنسی زن و زندگیت و آبروت و ... رو از دست میدی و این تخیل جنسی هم مثل یه هوس زودگذر تموم میشه و تو میمونی
حسرت و عذاب وجدان و تنهایی و ...
به نظره من سعی ارتباطت رو با نفر دوم قطع کن و برو از دل خانمت در بیار و زندگیت رو حفظ کن هر چند که با اینکار خانمت از لحاظ روحی آسیب زیادی دیده ولی سعی کن
واسش جبران کنی