نمایش نتایج: از 1 به 23 از 23

موضوع: دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

4651
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    سلام ، من ۱۷ سالمه ، از بچگی از پدرم میترسیدم چون خیلی بد باهام برخورد میکرد سر چیزای خیلی الکی سرم فریاد میزد و منو مینداخت تو اتاق و درو میبست ، بزرگتر که شدم رفتاراش بهتر شد اما همچنان خیلی مستبد و سخت گیر موند منم هیچ وقت نتونستم بچگی کنم ، اون زیاد از حد مذهبیه و من همیشه باید طوری لباس میپوشیدم و رفتار میکردم که اون دلش میخواد ، زندگی به همین روال بود و من یه بچه ساکت و منزوی شده بودم ، خیلی زود فهمیدم که روابط زناشویی چیه و سال بعدش متوجه شدم پدرم خائنه و با خانم های زیادی ارتباط داره ، واقعا برام سخت بود چون میدونستم باهاشون رابطه جنسی داره ، میدونستم شبا که نمیاد خونه پیش اونا میخوابه ، واقعا سوختم واقعا له شدم چون نمیتونستم به کسی بگم من میدونم و میفهمم چه خبره ، مامانم که فهمید خواست طلاق بگیره که با پادرمیونی تصمیم به موندن گرفت ، حالا هم که چند ساله میدونم بابام هنوز با اونا در ارتباطه ، و اینو حق طبیعی و شرعی خودش میدونه ، از در خونه که میاد تو همش غر میزنه داد میزنه گیر میده ، به خدا دیگه خسته شدم ، تازگی فهمیدم مامانم هم با ی اقایی ارتباط تلفنی داره ، مامانم همش از بابام بد میگه پیامایی که بابام ب اونا میفرسته رو نشونم میده ، دارم روانی میشم دیگه ، بدتر از همه اینکه بچه اولم ، به خدا دیگه از سازش خسته شدم کمکم کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    شماره عضویت
    37525
    نوشته ها
    158
    تشکـر
    35
    تشکر شده 37 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    سلام ، من ۱۷ سالمه ، از بچگی از پدرم میترسیدم چون خیلی بد باهام برخورد میکرد سر چیزای خیلی الکی سرم فریاد میزد و منو مینداخت تو اتاق و درو میبست ، بزرگتر که شدم رفتاراش بهتر شد اما همچنان خیلی مستبد و سخت گیر موند منم هیچ وقت نتونستم بچگی کنم ، اون زیاد از حد مذهبیه و من همیشه باید طوری لباس میپوشیدم و رفتار میکردم که اون دلش میخواد ، زندگی به همین روال بود و من یه بچه ساکت و منزوی شده بودم ، خیلی زود فهمیدم که روابط زناشویی چیه و سال بعدش متوجه شدم پدرم خائنه و با خانم های زیادی ارتباط داره ، واقعا برام سخت بود چون میدونستم باهاشون رابطه جنسی داره ، میدونستم شبا که نمیاد خونه پیش اونا میخوابه ، واقعا سوختم واقعا له شدم چون نمیتونستم به کسی بگم من میدونم و میفهمم چه خبره ، مامانم که فهمید خواست طلاق بگیره که با پادرمیونی تصمیم به موندن گرفت ، حالا هم که چند ساله میدونم بابام هنوز با اونا در ارتباطه ، و اینو حق طبیعی و شرعی خودش میدونه ، از در خونه که میاد تو همش غر میزنه داد میزنه گیر میده ، به خدا دیگه خسته شدم ، تازگی فهمیدم مامانم هم با ی اقایی ارتباط تلفنی داره ، مامانم همش از بابام بد میگه پیامایی که بابام ب اونا میفرسته رو نشونم میده ، دارم روانی میشم دیگه ، بدتر از همه اینکه بچه اولم ، به خدا دیگه از سازش خسته شدم کمکم کنید
    متاسفم بابت این قضیه
    خدایا رحمت خودت رو بفرست و بندگان خوبتو مثل این دختر خانم نجات بده از شر ادمای پست فطرت
    چقد ادم هیز و دزد و لاشی زیاد شده تو این مملکت

  3. کاربران زیر از ناراحتم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    ممنون بله واقعا زیاد شده
    من واقعا از اون خانمها نمیگذرم و حلالشون نمیکنم ، واقعا چطور یه زن میتونه به همجنس خودش خیانت کنه؟ اونا میدونن بابام بچه داره و بازم از رو نمیرن ، الهی خدا لعنتشون کنه زندگی منو تباه کردن ، من حلالشون نمیکنم

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید.
    خوب شما سعی کن زیاد به رفتار والدینت توجه نکنی. وظیفه شما خودت را سالم و پاک نگه دارید به درس هات برس و خودت را با فعالینهای سازنده مشغول کن.
    ورزش کن. و خوب درسهات را بخوان.

  6. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    .....

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    همین هایی که شما میگی حلالشون نمیکنی اونا هم یه روزی مثل تو بودن
    دوست داشتن زندگی پاکی داشته باشن
    دوست داشتن باباشون با زن دیگه ای نباشه
    دوست داشتن مامانشون با مرد دیگه ای نباشه
    جیبشون خالی بود تن به هر کاری دادن
    به اسم ظاهری عشق که پشت پردش شهوته دست به دست هم دادن
    شرایط طرف رو باید در نظر گرفت که چرا چنین کاری میکنه
    در کل ادم خوبیم باشی دنیا دنیای لاشی و بیخودیه
    این چیزا برا یه دختر خیلی دردناکه
    مراقب خودت باش
    چیکار کنم که از این وضعیت نجات پیدا کنم؟ یک سالونیمه دیگه کنکور دارم ولی انگیزمو کلا از دست دادم ، عین ربات میرم مدرسه میام خونه غذا میخورم میخوابم ، افسرده شدم ،به آینده امیدی ندارم

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    همین هایی که شما میگی حلالشون نمیکنی اونا هم یه روزی مثل تو بودن
    دوست داشتن زندگی پاکی داشته باشن
    دوست داشتن باباشون با زن دیگه ای نباشه
    دوست داشتن مامانشون با مرد دیگه ای نباشه
    جیبشون خالی بود تن به هر کاری دادن
    به اسم ظاهری عشق که پشت پردش شهوته دست به دست هم دادن
    شرایط طرف رو باید در نظر گرفت که چرا چنین کاری میکنه
    در کل ادم خوبیم باشی دنیا دنیای لاشی و بیخودیه
    این چیزا برا یه دختر خیلی دردناکه
    مراقب خودت باش
    خیلیاشونو میشناسم... از رو عوضی بودنشونه ، مارو میشناسن حتی دیدن!!! ولی باز....

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37680
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    1
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    چطور انقدر مطمئنید؟ بیشتر این فکرا به این خاطره که ما دوست داریم زود قضاوت کنیم

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    سلام دوست عزیز
    حق دارین هر کسی جای شما بوداز این اوضاع نابسامان زجر میکشید.کسایی که معمولا زیادی سخت گیر به خانواده و متعصب مذهبی هستن و به خانوادشون بیش از حد گیر میدن یه ریگی به کفش خودشون هست چون از قدیم گفتن کافر همه را ز کیش خود پندارد.
    اول از همه این فکر رو از سرت بیرون کن که پدرت قدرتمنده و میتونه هر بلایی میخواد سر شما بیاره بعد با مادرتون از همین الان مقابله با رفتار های پدرتون رو شروع کنید.اولش ممکنه یکم داد و بیداد بشه اما اشکال نداره شما هر قدر از دستورات پدرت اطاعت کنی بیماری ایشونو بدتر میکنی پس دنبال مقابله باش.
    فوقش کتک میزنه میرید پزشکی قانونی و دیه میگیرین.
    به نظر من اگر میتونید پدر رو ببرین روانپزشک تا یه چند دورهه دارو مصرف کنن تاثیرش رو خیلی خوب میبینید چون به احتمال زیاد پدرتون پارانویای شدید داره که با دارو خیلی بهتر میشه.
    اگرم مقاومت کردن خودتون و مادرتون پیش یه مشاور حاذق برید و ازش مشورت بگیرین.

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    ممنون بله واقعا زیاد شده
    من واقعا از اون خانمها نمیگذرم و حلالشون نمیکنم ، واقعا چطور یه زن میتونه به همجنس خودش خیانت کنه؟ اونا میدونن بابام بچه داره و بازم از رو نمیرن ، الهی خدا لعنتشون کنه زندگی منو تباه کردن ، من حلالشون نمیکنم
    دختر خوب اون زن ها بد و خراب پدر شما وقتی یه چاه میبینه باید داخلش بیفته؟؟؟!!
    تقیصر کار اصلی پدرتون هستن اون زن های خراب فقط حکم تله رو دارن.
    ویرایش توسط saba95 : 01-22-2018 در ساعت 06:30 PM

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط GrBoy نمایش پست ها
    چطور انقدر مطمئنید؟ بیشتر این فکرا به این خاطره که ما دوست داریم زود قضاوت کنیم
    من چون تو شرایطشم مطمئنم ، نگفتم همشون گفتم خیلیاشون ، لااقل اونایی ک من میشناسم ، یه خانم جلسه ای که در آمدشم خوبه بعد ب مامانم میگه نمیرم اخه دوسش دارم یعنی چی؟؟؟؟؟ چنین ادمی نرماله ب نظر شما ک حرف بزنه با زن طرف بگه چون دوسش دارم نمیرم؟؟؟ در حالی ک میدونه مامان من ناراضیه

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    حق دارین هر کسی جای شما بوداز این اوضاع نابسامان زجر میکشید.کسایی که معمولا زیادی سخت گیر به خانواده و متعصب مذهبی هستن و به خانوادشون بیش از حد گیر میدن یه ریگی به کفش خودشون هست چون از قدیم گفتن کافر همه را ز کیش خود پندارد.
    اول از همه این فکر رو از سرت بیرون کن که پدرت قدرتمنده و میتونه هر بلایی میخواد سر شما بیاره بعد با مادرتون از همین الان مقابله با رفتار های پدرتون رو شروع کنید.اولش ممکنه یکم داد و بیداد بشه اما اشکال نداره شما هر قدر از دستورات پدرت اطاعت کنی بیماری ایشونو بدتر میکنی پس دنبال مقابله باش.
    فوقش کتک میزنه میرید پزشکی قانونی و دیه میگیرین.
    به نظر من اگر میتونید پدر رو ببرین روانپزشک تا یه چند دورهه دارو مصرف کنن تاثیرش رو خیلی خوب میبینید چون به احتمال زیاد پدرتون پارانویای شدید داره که با دارو خیلی بهتر میشه.
    اگرم مقاومت کردن خودتون و مادرتون پیش یه مشاور حاذق برید و ازش مشورت بگیرین.
    پدرم ب شدت مخالفه با روانپزشک ولی من به شخصه برای اینکه لااقل تا زمان کنکور ذهنم آروم بشه تصمیم دارم که برم ، پارسال پیش یه روانپزشک رفتم که هیچ کاری نکرد فقط گف باید بسازی و در نهایت یه قرص ضد افسردگی برام نوشت ، ولی این دفعه تصمیم دارم برم پیش روانشناس ، شاید بتونه کمکم کنه که لااقل برا ادامه این زندگی لعنتی انگیزه و امید پیدا کنم

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    دختر خوب اون زن ها بد و خراب پدر شما وقتی یه چاه میبینه باید داخلش بیفته؟؟؟!!
    تقیصر کار اصلی پدرتون هستن اون زن های خراب فقط حکم تله رو دارن.
    من فکر میکنم هر دو طرف مقصرن ، اصلا بابای من مقصر ، اون خانم ک حتی با مامان من حرف زده ، همونکه چادر سرش میکنه و خودشو ادم معتقد نشون میده ، چجوری وقتی میدونه مادر من ناراضیه نمیره از تو زندگیمون نمیره بیرون؟ چجوری یه زن یه خانم میتونه به هم جنس خودش خیانت کنه؟ چجوری میتونه منو دیده باشه و از رو نرفته باشه ، از خدا خواستم اگه ی روز ب هر دلیلی خدای نکرده خواستم خراب شم تو زندگی یکی ، قبلش خدا ریشه مو بسوزونه از رو زمین برم داره

  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    ....

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    حق دارین هر کسی جای شما بوداز این اوضاع نابسامان زجر میکشید.کسایی که معمولا زیادی سخت گیر به خانواده و متعصب مذهبی هستن و به خانوادشون بیش از حد گیر میدن یه ریگی به کفش خودشون هست چون از قدیم گفتن کافر همه را ز کیش خود پندارد.
    اول از همه این فکر رو از سرت بیرون کن که پدرت قدرتمنده و میتونه هر بلایی میخواد سر شما بیاره بعد با مادرتون از همین الان مقابله با رفتار های پدرتون رو شروع کنید.اولش ممکنه یکم داد و بیداد بشه اما اشکال نداره شما هر قدر از دستورات پدرت اطاعت کنی بیماری ایشونو بدتر میکنی پس دنبال مقابله باش.
    فوقش کتک میزنه میرید پزشکی قانونی و دیه میگیرین.
    به نظر من اگر میتونید پدر رو ببرین روانپزشک تا یه چند دورهه دارو مصرف کنن تاثیرش رو خیلی خوب میبینید چون به احتمال زیاد پدرتون پارانویای شدید داره که با دارو خیلی بهتر میشه.
    اگرم مقاومت کردن خودتون و مادرتون پیش یه مشاور حاذق برید و ازش مشورت بگیرین.

    ممنونم از لطفتون حتما با مادرم در مورد رفتن پیش مشاور صحبت میکنم

  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    من فکر میکنم هر دو طرف مقصرن ، اصلا بابای من مقصر ، اون خانم ک حتی با مامان من حرف زده ، همونکه چادر سرش میکنه و خودشو ادم معتقد نشون میده ، چجوری وقتی میدونه مادر من ناراضیه نمیره از تو زندگیمون نمیره بیرون؟ چجوری یه زن یه خانم میتونه به هم جنس خودش خیانت کنه؟ چجوری میتونه منو دیده باشه و از رو نرفته باشه ، از خدا خواستم اگه ی روز ب هر دلیلی خدای نکرده خواستم خراب شم تو زندگی یکی ، قبلش خدا ریشه مو بسوزونه از رو زمین برم داره
    حق داری دلت پر باشه.اون خانم خیلی وقیح بوده که به مادرتون اینطور گفته .اتفاقا بعضی از ادمایی که خیلی معتقدن که دینو دارن اجرا میکننو پوشیه میزننو چادر میپوشن وضعشون خراب تره.دخترای بی حجاب حداقل ظاهر و باطنشون یکیه ولی این عوضیا چهرشونو خوب نشون میدن زیر چادر همه غلطی میکنن.همینا به یه مرد زن دار پیله میکنن یا صیغه مردای مختلف میشن تو قم اونوقت راه ممیفتن واسه چند تا تار مو به دخترا پیله میکنن امر به معروف میکنن مثلا فکر میکنن صف اول بهشت واسشون جا باز شده. خیلی وقتا هم جنسای ما به هم ظلم میکنن با کاراشون و اعتقادات به ظاهر دینیشون.
    ویرایش توسط saba95 : 01-22-2018 در ساعت 08:22 PM

  19. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    ممنونم از لطفتون حتما با مادرم در مورد رفتن پیش مشاور صحبت میکنم
    خواهش میکنم عزیزم توی دوره ی حساسی هستی به نظرم پیش روانپزشک خوبی نرفتی چون معمولا یه روانپزشک خوب پیشنهاد سازگاری نمیده اونم سازگاری با این شرایط سخت یه روانشناس خوب تحقیق کن برو شاید اون خودش بهت یه روانپزشک حاذق معرفی کنه.

  20. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    خواهش میکنم عزیزم توی دوره ی حساسی هستی به نظرم پیش روانپزشک خوبی نرفتی چون معمولا یه روانپزشک خوب پیشنهاد سازگاری نمیده اونم سازگاری با این شرایط سخت یه روانشناس خوب تحقیق کن برو شاید اون خودش بهت یه روانپزشک حاذق معرفی کنه.
    شما کسی رو سراغ دارید که برم پیشش؟ چون من بعد از اون مجددا پیش یه روانشناس رفتم که ایشون برخلاف قبلی بزور میخواستن به من بفهمونن که تو فکر میکنی شرایطتت سخته باید پدرتو دوس داشته باشی و به خوبیاش فکر کنی و خیلیا ارزوی این زندگیو دارن... ولی خب راستش من نمیتونم توی توهم زندگی کنم برا همین دنبال یه نفر دیگه ام

  21. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    اگر همه چیز نرمال بود... پدرتون صبح میرفت سرکار... عصر میومد... یه زندگی بی دردسر...
    تفاوتش با الان برای شما چیه؟ اون موقع هم باید همین کارایی که الان باید انجام بدی رو انجام میدادی...
    از الان باید هدفت توی زندگی رو مشخص کنی و وقتت رو برای چیزایی که هیچوقت به میل شما تغییر نمیکنن هدر ندی...
    شما میتونی فکر کنی توی این وضعیت گیر افتادی یا فکر کنی شرایط هرچی که باشه وظایفت رو درست انجام میدی و ازش خارج میشی...
    اگر بخوای خودت رو درگیر مسایل کوچیک و بزرگ دیگران و خانوادت کنی و معطلشون بشی... از زندگی جا می مونی...
    خودت رو بشناس... استعدادهاتو پیدا کن... روی خودت سرمایه گذاری کن... ایشاله که با فکر درست، یه زندگی درستتر برای خودت میسازی
    دیگرون خودشون از پس همدیگه بر میان... هیچوقت نه قضاوت کن نه وارد دعوای بین دو نفر بشو... پدر و مادرت هم اگر خواستن دخالتت بدن بگو من یه دختر نوجوونم که اصلا دلم نمیخواد به این مسایل فکر کنم، زندگیه منو این فکرا و درگیری ها نمیسازه، اگر میخواد فکر منو خراب نکنید لطفا منو قاطی این مسایل نکنید.

  22. کاربران زیر از heh_heh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    پدرتون وضع مالیش چطوره؟
    و شغلش چیه

  24. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط heh_heh نمایش پست ها
    اگر همه چیز نرمال بود... پدرتون صبح میرفت سرکار... عصر میومد... یه زندگی بی دردسر...
    تفاوتش با الان برای شما چیه؟ اون موقع هم باید همین کارایی که الان باید انجام بدی رو انجام میدادی...
    از الان باید هدفت توی زندگی رو مشخص کنی و وقتت رو برای چیزایی که هیچوقت به میل شما تغییر نمیکنن هدر ندی...
    شما میتونی فکر کنی توی این وضعیت گیر افتادی یا فکر کنی شرایط هرچی که باشه وظایفت رو درست انجام میدی و ازش خارج میشی...
    اگر بخوای خودت رو درگیر مسایل کوچیک و بزرگ دیگران و خانوادت کنی و معطلشون بشی... از زندگی جا می مونی...
    خودت رو بشناس... استعدادهاتو پیدا کن... روی خودت سرمایه گذاری کن... ایشاله که با فکر درست، یه زندگی درستتر برای خودت میسازی
    دیگرون خودشون از پس همدیگه بر میان... هیچوقت نه قضاوت کن نه وارد دعوای بین دو نفر بشو... پدر و مادرت هم اگر خواستن دخالتت بدن بگو من یه دختر نوجوونم که اصلا دلم نمیخواد به این مسایل فکر کنم، زندگیه منو این فکرا و درگیری ها نمیسازه، اگر میخواد فکر منو خراب نکنید لطفا منو قاطی این مسایل نکنید.
    فرقش با الان این بود که لااقل آرامش داشتم، اعتماد به نفس داشتم، قد خودم میتونستم شاد باشم . اما الان چی؟ واقعا هیچی
    من تمام حرفاتونو قبول دارم‌. اما نمیدونم چجوری ارامشو ب خودم برگردونم. من واقعا تنهام. بچه اول خونوادم نه تجربه ای دارم نه کسی رو که بهم بگه چجوری. من تو ی تاپیک دیگه بیشتر درباره شرایط فعلی توضیح دادم. میشه خواهش کنم اونو بخونید و راهنماییم کنید؟

  25. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    پدرتون وضع مالیش چطوره؟
    و شغلش چیه
    وضع مالیش در حد خیلی خوبه اما جزو ادماییه که اصلا اهل خرج کردن نیست. یعنی پولشو صرف چیزایی که مورد نظر خودشه و به نظر ما خرج بیخودیه میکنه. و اینکه برا خونه خییییلی سخت پول میده. کلا از این ادما که ظاهر زندگیشون وضعشونو نشون نمیده. متاسفانه چون میترسم کسی بشناستم نمیتونم دقیق بگم شغلشون چیه. در این حد میگم شغلی داره که تو جامعه امروز یه شغل خیلی عالی محسوب میشه(هم از نظر در امد هم مدرک تحصیلی) اما ظاهرش اصلا اصلا اینو نشون نمیده

  26. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه نمیتونم این خونواده رو تحمل کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    شما کسی رو سراغ دارید که برم پیشش؟ چون من بعد از اون مجددا پیش یه روانشناس رفتم که ایشون برخلاف قبلی بزور میخواستن به من بفهمونن که تو فکر میکنی شرایطتت سخته باید پدرتو دوس داشته باشی و به خوبیاش فکر کنی و خیلیا ارزوی این زندگیو دارن... ولی خب راستش من نمیتونم توی توهم زندگی کنم برا همین دنبال یه نفر دیگه ام
    من برای تهران و قم میشناسم اگر تهران یا قم هسین خصوصی پیام بدین معرفی کنم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم دوری عشقما تحمل کنم
    توسط فاطمه16 در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 08-02-2020, 06:50 PM
  2. چه طوری میتونم با دخترا ارتباط برقرار کنم؟
    توسط asdfg در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 01-26-2016, 10:09 PM
  3. چطور میتونم با حرفام بیشتر جذبش کنم؟
    توسط moin33 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-06-2016, 07:20 PM
  4. عاشق شدم و فراموشش هم نمیتونم بکنم
    توسط mahsa79155 در انجمن عشق و دوست داشتن
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 11-17-2015, 03:42 PM
  5. اختلاف با همسرم
    توسط marv در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 04-27-2015, 02:34 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد