با سلام به دوستان گل انجمن.
این تاپیک زدم تا به مشکل دوستمون قیامت جان>>ناراحتم>> رسیدگی کنیم..
مشکلت چیه داداش؟؟؟
بیکاری؟؟
هر چی هست بگو تا دوستان بتونن کمکت کنند..
هر حرفی تو دلت هست بگو خجالت بزار کنار..
با سلام به دوستان گل انجمن.
این تاپیک زدم تا به مشکل دوستمون قیامت جان>>ناراحتم>> رسیدگی کنیم..
مشکلت چیه داداش؟؟؟
بیکاری؟؟
هر چی هست بگو تا دوستان بتونن کمکت کنند..
هر حرفی تو دلت هست بگو خجالت بزار کنار..
عجب
سلام
من واقعا ممنونم از اقای جواهری که لطف کرد و برای این تاپیکو زد
مشکل من یکی دوتا نیست
اونقدر مشکل داشتم از بچگی تا الان که شده مثل یه عقده و به هیچ نمیتونم فراموششون کنم
الانم در حال حاضر مشکل اصلیم بیکاری هست
از طرفی فکر میکنم رشته تحضیلیم خوب نبوده و اینهمه سال وقتمو الکی دانشگاه گذروندم
کار آزاد هم سرمایه میخواد که ندارم
اط طرفی خونواده فشار میارن میگن سنت رفته بالا تا کی میخوای بخوری بخوابی اما وقتی نمیتونم کار پیدا کنم چیکار کنم اخه
نه راه پس دارم نه راه پیش
اگه کار پیدا کنم از خونمون میرم برای همیشه
دلم میسوزه من همیشه سربه زیر بودم و به بقیه احترام میزاشتم اونقدر که باعث شد خجالتی بشم
ولی بقیه که پررو بودن و اهل هر کار خلافی بودن وضعشون خیلی بهتر از منه و حتی منو مسخره میکنن
دوست دارم زود ازدواج کنم چون سنم 28 ساله اگر بزارم بالای 30 یا 35 سال اونوقت زن جوون بهم نمیدن و ازدواج تو جوونی برام عقده میشه اما نه شرایط مادیشو دارم نه شرایط اجتماعی نه خونواده اجازه میدن
میگن هنوز بچه ای زوده ازدواج برات
مادرم اگر حرف از ازدواج بزنم فک میکنه هیز شدم انقد بدش میاد از ازدواج
کلا من جوری تربیت شدم که به شدت به عقایدم پایبندم و از مواجه شدن با افرادی که طرز فکرشون با من فرق داره بدم میاد
مثلا از پسرایی که دنبال دوست دختر و شراب خوردن و سیگار و قلیون کشیدن هستن خیلی بدم میاد و نمیتونم اینو درک کنم چطوری تو روشون بخندم و باهاشون گرم بگیرم
بخاطر همین دوست صمیمی اصلا ندارم و تنهام
بخاطر همین تو خونه همش سرزنش میشم و میگن تو با همه مشکل داری
ی جورایی مشکلاتت مثل منه..
منم بیکار هستم..خونواده بهم میگفتن تا کی بیکار میخوای باشی و سن ت رفته بالا مخصوصا بابام کلید کرده عجیب..
یک جورایی خونواده کم کاری کرده به نظر من..
1- خودت بیشتر به چه کاری علاقه داری قیامت جان؟؟؟
بیشتر مشکلات تو بیکاری هست سر کار که بری بقیه چیزا خودش درست میشه..
بیکار که باشی همه سرزنش میکنن و به چشم کسی نمیای انگار ادم اضافی هستی..
پس داداش فقط و فقط به کار فکر کن..
به چی علاقه داری؟؟
ادیت شد
ویرایش توسط ss75 : 02-02-2018 در ساعت 12:57 AM
این چه تایپیکیه
حالا توصیه منم اینه کمتر به این و اون گیر بده تا کسی رغبت کنه بهت کمک کنه
دوستانی که لطف میکنید و در پست کاربران نظر میذارید،
یه مسئله رو فراموش نکنید،
کسانی که برای مشاوره به این سایت مراجعه میکنند به اندازه کافی حالشون نامناسب هست
پس تو حرفهاتون این نکته رو لحاظ کنید که :
حال پریشان به آرامش نیاز دارد نه سرزنش
د
باز هم موی دماغ شدی؟ باز هم می خواهی ضایع شوی؟ با این فهم پایین که داری چطور اسمت را انسان گذاشته ای؟ چند تا از پست هایت را خواندم ادای روشن فکر بودن در می آوری اما در تاپیک هایی مثل این خودت را نشان می دهی و ضایع می کنی. نمی فهمی وقتی این حرف هایت را بخواند حالش بد می شود؟ چرا نمک در زخم می پاشی؟
ویرایش توسط ماه سیاه : 02-02-2018 در ساعت 01:23 AM
آقای جواهری ممنون بابت دعوتتون، من حس میکنم یکی از مشکلهای آقاپژی قضاوت کردنشه و اینکه خودش نمیخواد به خودش کمک کنه و مشکشو حل کنه... تا وقتی هم که خودش نخواد کسی نمیتونه بهش کمک کنه...
با توجه به شناختی که از ایشون دارم
به نظر میرسه خیلی اهل مقایسه کردن خودشون با دیگران هستن
و آدم وابستهای هستن و رای و نظر دیگران خیلی براشون مهمه
به نظر میرسه تا حدی دچار وسواس فکری باشن و نتونن افکارشون رو عملی کنن
و هم اینکه منتظرن تا دیگران براشون تصمیم بگیرن و بهشون بگن چی خوبه چی بده
اینا میتونه دلایل و عوامل مختلفی داشته باشه
دارن خودشون رو مجبور میکنن با شرایط و عقایدی کنار بیان اگرچه عمیقا باورش ندارن و در ناخودآگاهشون تضاد دیده میشه
بهتره که حضورا به روانشناس بالینی مراجعه کنن و اول مشکلات فکری و روحیشون(کمبود عزت نفس، وابستگی، وسواس،بدبینی،..) رو درمان کنن بعد دنبال کار خوبی باشن
تا وقتی روحیشون درست نشه نمیتونن کارشون رو هم بخوبی انجام بدن
سلام.
در مورد کار و شغل نظرم اینه اگر ایشون خودشون بخوان کم کم میتونن یه تغییری توی زندگیشون ایجاد کنن!
هیچ جا اینجوری نیست که شما مدرکتو دستت بگیری بری توی یه شرکت بگی کار میخوام اونام بگن بفرما!
به خصوص الان که تا دلتون بخواد همه مدرک دارن از هر نوعش.
برادر من از زمانی که یادم میاد طی سال تحصیلی درس میخوند و تابستون میرفت سر کار٬
هر کاری که فکرشو بکنید٬
کارگری ساختمون ٬کار گر نقاش ٬کارگر کشاورزی٬فروشندگی٬ دست فروشی...
تا این که مدرک کارشناسی ارشد گرفت٬
یک سال که کلا مجانی کار کرد٬ یک سال بعدشم یه خط در میون نصف حقوق بقیه رو بهش میدادن؛
خلاصه الان شده یک آدم پخته و مهندس متخصصی که رو دست میبرنش.
هیچوقت هیچ چیز با ارزشی به راحتی به دست نمیاد...
سلام
کار پیدا کردن انگیزه و روحیه میخواهد و صبر و پشتکار.
اولا شما برو دوره های فنی و حرفه ای مربوط به رشته ات
دوم اینکه حتما باید برای ایجاد انگیزه و روحیه که پیش زمینه کار هستش بروند پیش روانشناس.(خیلی مهم هست اصلا هم از این عقاید مردمی که دانش کمی دارند نترس خودت هم اسیر این عقاید پوچ و خرافی نکن)
برعکس مشکلاتشو گفتم ولی با لحن خودم بدون اینکه تیریپ تعارف بردارم سرزنشش نکردم
اگه میخواد بیماریش خوب بشه باید دنبال شغل بگرده تا بیکار نباشه وقتی بیکار نباشه هم بیمار نیست و هم بیعار کم کم برکت شغل باعث میشه از بیچارگی در بیاد و اونوقت وقتیه که میتونه یه نام داشته باشه واسه خودش تا بینام نباشه
ویرایش توسط sam127 : 02-02-2018 در ساعت 08:10 AM
الان سام کجا حرف بدی زد ؟؟؟ چرا بدون اینکه حرف هارو درک کنید زود جبهه میگیرید ؟؟
بیکار نیست ؟؟
بیعار نیستت ؟؟؟
بیچاره نیسست ؟؟؟؟
و و و دقیقا همه مشکلاتش برمیگرده به همین کلمات. اصلا چیز زشتی نبود :/ دقیقا مشکلاتش همین کلمات
خودش داره میگه بیکار ..اون وقت سام گفت بیکار زشته:
خودش گفت نمیدونه چیکار کنه یعنی بیچاره چون سام گفته زشته ؟
عجبا
ویرایش توسط پریماه. : 02-02-2018 در ساعت 10:37 AM
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
عقاید رو داره اما باورشون نداره
بارها گفته من که خدا رو قبول دارم و نماز میخونم بدبختم
بقیه که نمیخونن و اهل همه کاری هستن خوشبختن
این اسمش باور عقاید نیست
کسی که عقایدشو باور داره اینجوری توی دل خودشو خالی نمیکنه
و یه چیز دیگه برعکس عقایدش بارها شده که حرف و رفتار ناشایستی تو همین سایت خودمون داشته
هیچ آدم معتقدی این کارا رو نمیکنه
به نظر میرسه خودشم نمیدونه چرا این چیزا رو قبول داره
شاید بهتره اول از فشار روحی و حتی از این عقاید خودشو رها کنه
ببینه چند چنده با خودش...اصن این عقاید رو میخاد یا نه؟ به قول خودش شاید اگه نباشه خوشبخت باشه
اصن خوشبختی رو تو چی میبینه؟
حالا نکنه شما ناراحتم هستی که بجاش نقل قول میکنی؟
آقای تجربه اتفاقا برادرم مشکلات زیادی داشت و خیلی تحت فشار بود٬
شرایطش واقعا سخت بود.
ولی تلاش خودشو میکرد تا بتونه اوضاعشو مدیریت کنه .
هر کسی وقتی مشکلاتی داره فقط خودشه که میتونه به خودش کمک کنه!
خود من توی یک برهه دو ساله از نظر روحی و مشکلات زندگی به مرز نابودی رسیدم٬
میتونستم یه گوشه بشینم کاری نکنم به زمین و زمان بد بگم و شاهد بدتر شدن اوضاعم باشم.
اما میدونستم فقط خودمم که میتونم این شرایطو تغییر بدم و از دست کسی کاری برنمیاد.
تلاشمو کردم سختیاشو به جون خریدم تا تونستم تغییر مثبتی ایجاد کنم.
ایشونم اگر بخوان مطمئنا میتونن به خودشون کمک کنن ...
قدرتی که اراده انسان داره هر چیز غیر ممکنی رو ممکن میکنه...
مشکلات شما دقیقا مثل من هست..
دوست عزیزم..
شما به من بگو به چه کاری علاقه داری؟؟؟
بزرگترین مشکلت کار هست..مطمن باش کار داشته باشی مشکلاتت حل میشه..
و به نظرم پدر یا مادر یا داداش ...برات تصمیم گرفتن..برای همین قدردت تصمیم گیری نداری..
اول از کار شروع کن..
میدونید مشكل قیامت چیه؟؟؟؟؟
1حرف هایی میزنه که تو عمل دقیقا برعکسش انجام میده
2چیزایی که تو فکرش داره مثل کار فقط فکرش داره هیچ هیچ هیچ تلاشی نمیکنه: )
3حتی نمیدونه چی میخواد اصلا خودش خودشو هنوز نمیشناسه
4توقع خودشم بالکان مگه نمیگه کار نیست وقتی میگه کار نیست من دقیقا میتونم بفهمم از کار منظورش چیه کار طبق رشتش نیست کار بالا بالا نیست ولی کسی که هدفش کار باشه از همین ریز ریز ها شروع میکنه برو مکانیک شو برو تو یه مغازه کار کن همه اینا کاره و و و از این ذره ذره ها شروع کن حداقل بتونی برا زندگی خودت یه پس اندازی. داشته باشی اینکارا عار نیست!!!
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
وقتی برادرتون یا خودتون مشکلاتی داشتین برخورد خانوادتون چطور بود؟
خانوادتون صمیمی و دلگرم کننده بخورد میکردن یا سرزنش میکردن؟
مطمئناً هر مشکلی که داشتین لااقل خانوادتون باهاتون صمیمی بودن و سرزنشتون نمیکردن
من به این نتیجه رسیدم خانواده هایی که برا حفظ آسایش و راحتی خودشون، به اسم مودب بودن جلوی شلوغی و فعالیتهای بچه رو میگیرن، بزرگترین ضربه رو به بچه میزنن که همون نداشتن اعتماد بنفس هست و بعد موقع نیازش باز هم دست از آسایش خودشون برنمیدارن و بجای کمک کردن شروع به سرزنش کردن میکنند و کسی پیدا نمیشه بگه پدری که الان داری سرزنش میکنی، این نبود اعتماد بنفس در بچت نتیجه تربیت نادرست خودته باید میذاشتی شلوغی و فعالیت کنه تا یاد بگیره چه شکلی باید زندگی کنه.
ویرایش توسط Experience : 02-02-2018 در ساعت 04:44 PM
دوستان عزیز بحث نکنید باهمدیگه.. اومدیم مشکل قیامت رو حل کنیم.
از کدوم حرفم فهمیدی سرزنش هستش؟؟؟
پوزش من نیومدم اینجا با روردواسی حرف بزنم یا قربون صدقه کسی برم
حرفمو محکم میزنم و شفاف بدون پیچوندن
هندونه هم زیر بغل کسی نمیزارم
من سبک مشاوره دادنم اینطوریه به جایی که فلسفه چینی کنم صاف میزنم وسط هدف حالا ممکنه یه عده خوششون بیاد یه عده بدشون بیاد من اینم
ویرایش توسط sam127 : 02-02-2018 در ساعت 05:51 PM
حرفایی که تجربه میزنه قبول دارم
تو بچگی صدا از دیوار میومد ولی از ما نه
همین الانم اگر کوچیکترین مشکل و بحثی بین من یا کس دیگه پیش بیاد میگن مقصر تویی ادب داشته با همه مشکل داری بداخلاقی
هرجا صحبت میکنم میگن بلند حرف بزن از بس مارو ترسوندن از مردم
دوست دارم مثل بقیه باشم ریلکس و راحت و خودخواه ولی باز ته دلم عذاب وجدان دارم
از شمردن مشکلاتش که فرقی با مسخره کردنش نداره
خب اشتباه میکنی رک حرف زدن جاش اینجا نیست
مشاوره دادن شبیه امانتداریه و باید دید مشورت گیرنده چطور شخصیتی داره و بیشتر به چی نیاز داره
اگه لازم شد باید قربون صدقشم بری تا حالش خوب بشه
رک بودن و صداقت همیشه خوب نیست باید مدیریت کرد
در مشورت دادن نباید غرور رو دخیل کرد
ویرایش توسط Experience : 02-02-2018 در ساعت 07:06 PM
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد...[
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)