نوشته اصلی توسط
لعیا جاوید
سلام من 30 سالمه و همسرم 33 سال 10ساله که ازدواج کردم و یه دختر 2ساله دارم
همسر من خیلی مهربون و به ظاهر چشم پاک بوده و تنها ایرادش از دست دادن کنترل موقع عصبانیتش بود که خیلی اذیتم میکرد
دست بزن داشت و بددهنی میکرد ولی انقدر همدیگرو دوست داشتیم که سریع آشتی میکردیم
من هیچوقت از همسرم مشکل اخلاقی یا خیانت ندیدم حتی ندیدم هیز باشه یا شوخی نامربوطی با کسی بکنه
اما چند روزه خیلی اتفاقی فهمیدم با خواهرم که فقط 12 سالشه ارتباط داره یعنی بهش پیامها و حرفهای ************ی فرستاده و چندباری که تنها بودن بوسیدتش و البته یکبار که من خونه نبودم ازش خاسته که بیاد خونمون که البته خواهرم ترسیده و نیومده
با این خواهرم از مادر جدا و از پدر یکی هستیم
البته بسیار زیاد شیطون و تو رفتارش با غریبه ها خیلی بی مبالات و بی حیاست
وحتی اصلا از این جریان ناراحت نیست وقتی باهاش حرف زدم گفت دوس نداشته اینجوری بشه اما انقدر به شوخیهاش و لبخندهاش ادامه داد که من اصلا فکر نکردم شاید مشکلی این وسط باشه یعنی نه حس بدی داره نه عذاب وجدان
ولی با همه این عیبهای خواهرم من اصلا نمیتونم حرکت همسرم رو هضم کنم دادخاست طلاق دادم و باهاش حرف زدم که توافقی جدا بشیم اولش قبول نکرد و اصرار داشت چیزی نیست اما بعدش دیگه انکار نکرد و فقط میگفت پشیمونم و زندگیم رو دوس دارم و بالاخره راضی به طلاق توافقی شد که البته من انقدر قاطع حرف زدم خیلی طول نکشید
غیر از چندنفر از دوستان نزدیک و خواهر بزرگترم که دوساعت طول کشید تا باور کنن دارم چی میگم (چون ما انقدر زندگی خوبی داشتیم که همه میگفتن شما خیلی خوشبختین خیلی باهم رفیق و همراهید و هیچکس هیچوقت نفهمید ما چه دعواهایی باهم میکردیم) هیچکس نمیدونه چه تصمیمی دارم اما اونها هم اصرار دارن که قبلش با مشاور صحبت کنم به خاطر دخترم اما من واقعا نمیتونم به زندگی بعد از این جریانات فکر کنم اصلا نمیتونم فراموش کنم اگر من نمیفهمیدم یک سال دیگه این رابطه چه شکلی میشد؟؟؟ دوسال دیگه چی؟؟؟ تا کجا میخاستن پیش برن
به نظر شما اشتباه میکنم؟؟؟؟