بلاخره رفتم مشاوره و حرفام رو گفتم اوخیشششش چه حس خوبی میده وقتی ادم بفهمه مشکل حل میشه
اولین تجربه مشاوره بود-به این نتیجه رسیدیم من اینا رو دارم: استرس در حد خیلی زیاد (بیماری) - وسواس فکری-افسردگی و اضطراب-مشکل تغذیه(دقیقا همونایی که من میگفتم) و اینکه خانم مشاور از من پرسیدن برای استرس دو درمان داریم. دارویی و روان درمانی با کدوم راحت ترید من گفتم اگه امکانش هست هر دو رو باهم پیش ببریم چون سطح استرس خیلی بالاست و وقتم هم زیاد ندارم تا کنکور(تو جام داشتم میلرزیدم و حتی وقتی که ایشون صحبت میکردن یا خودم صحبت میکردم نمیتونستم به ایشون نگاه کنم از شدت استرس و ناراحت شدم چون هر بار که با هر شخصی هر جنسی صحبت میکنم نمیتونم به چشمای طرف مقابل نگاه کنم و زمین رو نگاه میکنم و طرف مقابلم کاملا میفهمه من استرس دارم و یا اینکه ممکنه ناامید بشه که من کامل به حرفاش توجه نمیکنم
فقط خواستم چیزایی که امروز انجام شد رو بگم. امیدوارم هر چه زودتر این بحثا برطرف بشن. راستش حالم این روزا خیلی خیلی خیلی بده در یک کلام داغون
اوضاع خیلی سخته نه فقط من بلکه دور و برم هم اوضاع سخته. ولی با یکم صبر همه چی حل میشه... از این جمله نفرت دارم ولی بعضی اوقات باید برای خوب بودن یا خوب شدن باید فقط تحمل کرد.
این مشکلاتی که گفتم یجوری به همدیگه گره خورده که خودم توش موندم ولی گفتن با استرس شروع میکنیم.فکر کنم این بهتره بله اگه یکم فکرم ازاد تر بشه از استرس کمتر بشه بهتر میتونم تصمیم بگیرم و اوضاع رو کنترل کنم. و راجب درس هم گفتم و ایشون گفتن در مورد درس مشکلی ندارم ولی استرسم چون در حد بیماری هست ااگه کنترل نشه تو کنکور نمیشه درست نتیجه گرفت.
خلاصه اوضاع پیچیده و خیلی بده