نوشته اصلی توسط
maryam21
سلام.خواهش میکنم جوابمو بدید.دارم سیر میشم از زندگیم.من دختری 19 ساله ام با روحیه ای بشدت حساس.شایدم افسرده.پشت کنکوری تجربی ام و زمان زیادی ندارم برای درس خوندن.دو ماهی میشه نمیتونم با روحیه درس بخونم . بخاطر ناراحتیام بیشتر میخوابم.و از درس نخوندنم عصبی میشم.پدر ومادرم شاغلن.و در طول روز بیشتر تنهام.ما در شمال کشور هستم و خانواده ی مادرم در شمال غرب.
ما خانواده4 نفره ایم.اما یکی از دایی هام در سن کودکی بخاطر اینکه پدربزرگم بدهی زیادی داشت،اومد و با ما زندگی میکنه.با این داییم کنار میایم و مثل برادرمه و شوخ طبعه.
اما جدیدا چندماهه یکی دیگه از دایی هام اومده و این هم کنار ماست.این هم بخاطر بدهی و بیرون شدن از شغل و مشکلاتش اومده و از وقتی اومده دلم برای خانوادم تنگ شده.چون نمیتونم ببینمشون.دلم برای صحبت با مادرم تنگ شده.برای بوسیدن مادرم و نشستن کنار پدرم تنگ شده.نمیتونم کنارشون راحت باشم ایناهم همینطور..آرامش ندارم.باید همش تو اتاقم باشم تا دایی بزرگم رو نبینمش و افسردگی نگیرم ازش.در محیط کار داییم مکان برای زندگی و خواب هست ولی خانوادم اصرار داشتند که پیش ما باشه.شبها فقط چندساعت کنار ماست.و همراه مادرم میاد خونه.اما من همین چند ساعت رو از مادرم و خانوادم آرامش میگرفتم.من نمیتونم بهش انتقاد کنم و بگم بره و پیش ما نباشه.واقعا یک شخص اضافه و افسرده که روحیه و راحتیمون رو گرفته و میخواد چندسال کنارمون باشه رو نمیتونم تحمل کنم.عذاب میکشم.به خانوادم نمیتونم بگم.روز و شبم شده گریه.اما اگر خانوادم بدونن من ناراضی ام دعوام میکنن و روحیم بدتر و بدتر میشه.من چیکار کنم؟به کی بگم دردمو؟آیا من حقی توی خانواده ندارم؟