نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: آدمای اضافی در خانواده

1036
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37584
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    آدمای اضافی در خانواده

    سلام.خواهش میکنم جوابمو بدید.دارم سیر میشم از زندگیم.من دختری 19 ساله ام با روحیه ای بشدت حساس.شایدم افسرده.پشت کنکوری تجربی ام و زمان زیادی ندارم برای درس خوندن.دو ماهی میشه نمیتونم با روحیه درس بخونم . بخاطر ناراحتیام بیشتر میخوابم.و از درس نخوندنم عصبی میشم.پدر ومادرم شاغلن.و در طول روز بیشتر تنهام.ما در شمال کشور هستم و خانواده ی مادرم در شمال غرب.
    ما خانواده4 نفره ایم.اما یکی از دایی هام در سن کودکی بخاطر اینکه پدربزرگم بدهی زیادی داشت،اومد و با ما زندگی میکنه.با این داییم کنار میایم و مثل برادرمه و شوخ طبعه.
    اما جدیدا چندماهه یکی دیگه از دایی هام اومده و این هم کنار ماست.این هم بخاطر بدهی و بیرون شدن از شغل و مشکلاتش اومده و از وقتی اومده دلم برای خانوادم تنگ شده.چون نمیتونم ببینمشون.دلم برای صحبت با مادرم تنگ شده.برای بوسیدن مادرم و نشستن کنار پدرم تنگ شده.نمیتونم کنارشون راحت باشم ایناهم همینطور..آرامش ندارم.باید همش تو اتاقم باشم تا دایی بزرگم رو نبینمش و افسردگی نگیرم ازش.در محیط کار داییم مکان برای زندگی و خواب هست ولی خانوادم اصرار داشتند که پیش ما باشه.شبها فقط چندساعت کنار ماست.و همراه مادرم میاد خونه.اما من همین چند ساعت رو از مادرم و خانوادم آرامش میگرفتم.من نمیتونم بهش انتقاد کنم و بگم بره و پیش ما نباشه.واقعا یک شخص اضافه و افسرده که روحیه و راحتیمون رو گرفته و میخواد چندسال کنارمون باشه رو نمیتونم تحمل کنم.عذاب میکشم.به خانوادم نمیتونم بگم.روز و شبم شده گریه.اما اگر خانوادم بدونن من ناراضی ام دعوام میکنن و روحیم بدتر و بدتر میشه.من چیکار کنم؟به کی بگم دردمو؟آیا من حقی توی خانواده ندارم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : آدمای اضافی در خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam21 نمایش پست ها
    سلام.خواهش میکنم جوابمو بدید.دارم سیر میشم از زندگیم.من دختری 19 ساله ام با روحیه ای بشدت حساس.شایدم افسرده.پشت کنکوری تجربی ام و زمان زیادی ندارم برای درس خوندن.دو ماهی میشه نمیتونم با روحیه درس بخونم . بخاطر ناراحتیام بیشتر میخوابم.و از درس نخوندنم عصبی میشم.پدر ومادرم شاغلن.و در طول روز بیشتر تنهام.ما در شمال کشور هستم و خانواده ی مادرم در شمال غرب.
    ما خانواده4 نفره ایم.اما یکی از دایی هام در سن کودکی بخاطر اینکه پدربزرگم بدهی زیادی داشت،اومد و با ما زندگی میکنه.با این داییم کنار میایم و مثل برادرمه و شوخ طبعه.
    اما جدیدا چندماهه یکی دیگه از دایی هام اومده و این هم کنار ماست.این هم بخاطر بدهی و بیرون شدن از شغل و مشکلاتش اومده و از وقتی اومده دلم برای خانوادم تنگ شده.چون نمیتونم ببینمشون.دلم برای صحبت با مادرم تنگ شده.برای بوسیدن مادرم و نشستن کنار پدرم تنگ شده.نمیتونم کنارشون راحت باشم ایناهم همینطور..آرامش ندارم.باید همش تو اتاقم باشم تا دایی بزرگم رو نبینمش و افسردگی نگیرم ازش.در محیط کار داییم مکان برای زندگی و خواب هست ولی خانوادم اصرار داشتند که پیش ما باشه.شبها فقط چندساعت کنار ماست.و همراه مادرم میاد خونه.اما من همین چند ساعت رو از مادرم و خانوادم آرامش میگرفتم.من نمیتونم بهش انتقاد کنم و بگم بره و پیش ما نباشه.واقعا یک شخص اضافه و افسرده که روحیه و راحتیمون رو گرفته و میخواد چندسال کنارمون باشه رو نمیتونم تحمل کنم.عذاب میکشم.به خانوادم نمیتونم بگم.روز و شبم شده گریه.اما اگر خانوادم بدونن من ناراضی ام دعوام میکنن و روحیم بدتر و بدتر میشه.من چیکار کنم؟به کی بگم دردمو؟آیا من حقی توی خانواده ندارم؟
    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید.
    خوب با مادرتان حرف بزنید که یک وقت در روز را با شما بگذراند شما اگر حرفتان را منطقی بزنید حتما جواب مناسب را میگیرید حتما با مادرت برای اینکه یک وقت از روز را به شما اختصاص بدهند صحبت کنید به نوعی خواسته تان را بیان کنید تا شما حرفی نزنید آنها از مشکلاتت با خبر نمی شوند تا در رفع آنها به شما کمک کنند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد