باسلام
من4سال هست ازدواج کردم.توی این چهارسال اغلب بگومگوهای ما پیرامون والدین من بوده.
که ازدوران عقد شایدم بهتره بگم خواستگاری آغاز شده.درمسائلی ازقبیل اینکه پدرم درجلسه خواستگاری گفته بودن من دوست دارم دامادم اتو کشیده بیادو بره و این منجرشد که توی عقد اون اوایل هرچقدربه همسرم اصرارمیکردم بیاد داخل خونه قبول نمیکرد حتی اگر پدرم هم اصرار میکرد و ما توی پارکینگ مجبور میشدیم صحبت کنیم البته این همیشگی نبود و بعد ازیه مدت دیگه تقریبابه طورمیانگین یه شب درمیون خونمون بود.و خیلی مسائل دیگه توی دوران عقد و خواستگاری داشتیم.اما آخرین موضوعی که پیش اومد مهر پارسال بود که همسرم بعد ازبرگشت از خونه خانوادم گفت:چراپدرت به من چپ چپ نگاکرد.حتما چون زیرشلواری پوشیده بودم.درصورتیکه به نظرمن اصلا اینطور نبود ولی خوب اینو به همسرم نگفتم و سعی کردم باهاش همدلی کنم و به حرفش گوش بدم تا آروم بشه.همین امر موجب شد که ایشون از مهر تا الان خونه ی والدین من نیان و من تواین مدت یکبارهم اعتراضی نکردم البته شاید بیشتر ازترسم چون همینجوری یکبار دیده بودن پیام دادم به مادرم مامان جان کلی دادوبیداد کردن که تو اصلا حمایت ازشوهر بلد نیستی اونااینهمه به من بی احترامی میکنن بعد تو بازم میگی مامان جان.و منم گفتم باشه چشم دیگه جان نمیگم.که البته تا یه روز سراین اوقاتش تلخ بود شش ماه اول به من اجازه داده بود برم اما بعد گفت تو اگه من برات مهمم باید قطع رابطه کنی.ماجرای ما خیلی مفصل تر از این حرفاس ولی فکر میکنم طولانی شه.فکر کنم اگر شما سوال بپرسین برای مشاوره دادن بهتر متوجه میشم کدوم قسمت رو توضیح بدم.
فقط این نکته رم اضافه کنم که به این دلیل این نام رو برای تاپیکم انتخاب کردم که همسرم این درگیری ها و قطع رابطه رو با والدین خودشم داشته سراین مسئله که میگه اونا به خواهرم بیشتر توجه میکنن ولی توی اون قضیه هم من طرف خانواده همسرم رو گرفتم درکمال احترام سعی کردم محبتایی که خانوادش به ما کردن رو براش یادآوری کنم.همچنین خیلی اوقات نسبت به من هم همین حالت رو داره و کاریو که من انجام ندادم بم نسبت میده مثلا یکبار که عصبانی بود و باشدت داشت باهام حرف میزد یهو گفت به من میخندی فلان فلان شده و من هرچقدرم گفتم به خدا نخندیدم باورش نشد.
البته من اینم باید بگم خیلی از رفتارهای والدینم رفتارهایی بوده که منم قبول نداشتم و بهشون تذکر دادم و اینکه ازاولم اینطور نبودم سال به سال بهترشدم ولی همسرم این نظرو نداره و میگه تو مقابل خانوادت لالی.چون من اگر تذکر یا حرفی هم بوده اغلب درغیاب همسرم انجام دادم و حتی ازش دفاع کردم.ولی به هرحال مدیریتی که الان دارمو اوایل اصلا نداشتم.
کلی حرف دیگه هم دارم ولی فکرکنم اول نظرات دوستان رو بشنوم بعد اگر نیاز بود بازم توضیح بدم.