سلام
از خانواده ثروتمند و مذهبي هستم از خيلي وقت پيش تا الان متوجه شدم مامانم با يه پسر تلفني و پنهوني حرف ميزنه و پيام ميده اول كه فهميدم گوشي شو چك كردم خيلي دوستانه و صميمي صحبت ميكردن فهميدم استاد كامپيوترش هست به داداشام كه گفتم طاقت نياوردن و زنگ زدن بهش و دعوا و خلاصه بدتر شد و مامانم حاشا كرد و كلي به من پريد ، منم مدتي بيخيال شدم و به داداشام گفتم ما اشتباه فكر ميكرديم تا اينكه باز متوجه روابط پنهاني و مشكوكش شدم بهش كه باز گفتم گفت اشتباه ميكني ولي من مطمئنم ،چند بارموقع حرف زدن ديدم كه چقد صميمي ان مرتب با هم چت ميكنن و عكس ميفرستن و مامانم گزارش لحظه به لحظه همه چيو بهش ميده ، جرأت نميكنم به بابام و داداشام بگم اون موقع كه گفتم جنجال بدي شد ، خودشم دو مرتبه كه به روش آوردم حاشا ميكنه ، مدتي هم هست كه اطاقشو از بابام جدا كرده و رمز گوشي شو به هيشكي نميگه و حتي يه لحظه هم گوشي شو دست كسي نميده ،حس ميكنم نسبت به بچه هاشم سرد شده و همه ش ميره تو اطاق درو ميبنده و يواشكي سر موبايلش ميره جلو شوهرم آبروم رفته و هرشب كابوس ميبينم از ناراحتي و اينكه واقعا موندم چيكار بايد كنم