با سلام
من یه مشکل خیلی اساسی دارم من 20 سالمه وتو سن 16 سالگی از یه دختر خانومی خوشم میومد وباهاش دوست شدم روز به روز وابستگی عاطفی بیشتری نسبت به هم پیدا میکردیم که رسیدم به سن 19 یسری مشکلات جدی پیش اومد واسم وخلاصه دختر خانوم ول کرد ورفت
از این موضوع حدود یکسالی میگذشت ومن باهاش کنار اومده بودم و تو این یک سال من فقط تو فکر اون دختر خانوم بودم واصلا به هیچ کس دیگه فکر هم نمیکردم تا اینکه یک روز اتفاقی به وبلاگی سر زدم وبا نویسنده وبلاگ بیشتر آشنا شدم وفهمیدم که تو شهر همسایمونه وخلاصه جرقه ربطه دوستانمون زده شد واز وبلاگ رسید به تلگرام وبعدش اس ام اس و تلفنی حرف زدن
یکم که گذشت دیدم حس وابستگی شدیدی به این دختر خانوم پیدا کردم واین حس داشت روز به روز قوی تر میشد وجای خالی قبلی رو میگیرفت دو ماه به همین منوال گذشت ومن روز به روز با خصوصیات اخلاقی بیشتر این دختر خانوم آشنا میشدم وبیشتر ازشون خوشم میومد هر کاری کردم عکسشو بگیرم بهم نداد وگفت بیا منو ببین
خلاصه من رفتم بعد دو ماه این دختر خانومو دیدم اول که دیدمش تعجب کردم که ایشون همونیه که من بهش دل بستم چون با اون چیزی که خودش توصیف کرده بود ومن فکرشو میکردم خیلی فرق داشت یه شوک خیلی اساسی بهم وارد شد ولی بروز ندادم که از قیافه اش خوشم نیومده چون اصلا دوست نداشتم کسی رو بخاطر چیزی که دست خودش نیست تحقیر کنم از طرفی نوع پوشش هم خیلی با اون چیزی که گفته بود فرق میکرد اون کسی بود که همیشه منو به نماز خوندن تشویق میکرد و منم رو موضوع حجاب حساسم ولی وقتی دیدمش داغون شدم چون با چیزی که فکر میکردم کلا فرق داشت
حالا من موندم ویه دنیا بدبختی
از طرفی اونم وابستگی شدیدی به من پیدا کرده
حالا موندم چیکار کنم بهش بگم ازش خوشم نیومده میترسم بلایی سرخودش بیاره یا کلا غرورش بشکنه که این خدایی ازم برنمیاد
از طرفی خریت از من بود که به دختری که ندیدم انقدر نزدیک شدم که این بشه
دارم دیونه میشم بعد دیدنش نه تونستم بخوابم نه تونستم کاری بکنم همش عذاب وجدان دارم از طرفی خانواده ام بدون تردید اونو قبول نمیکنن
شما راهنماییم کنید که چجور این رابطه رو پایان بدم بدون اینکه اون ضربه عاطفی شدیدی بخوره ولی اینو ازم نخواید که بهش رک وراست بگم از قیافه اش خوشم نیومده
یه راه معقول بهم بگید که ازش دور شم