نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: بی فکری خانواده همسر

1369
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38263
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy بی فکری خانواده همسر

    سلام به همه
    من 9 ماهه که عروسی کردم. سه سال هم عقد بودم. مادرشوهرم هم عمم هستش.
    خانواده شوهرم شهرستان زندگی میکنن. و پدرشوهرم به تازگی بازنشسته شده. خیلی بهمون کمک میکنن تو زندگیمون. اما بعضی از کارهاشون اذیتم میکنه... اینکه تفکرشون قدیمیه و فکرمیکنن هرجور که مادرشوهرم هست منم باید اونجوری باشم. هروقت میان مشهد بدون اینکه از من بپرسن مهمون دعوت میکنن و فقط به شوهرم میگن. یعنی من حتی اگه اونروز حالم خوب نباشه هم باید به زور مهمونارو تحمل کنم. خونه پسرشون رو دقییقا خونه خودشون میدونن و به من هیچ مشورتی نمیکنن در این موارد... یکی هم اینکه همیشه وقتی من و مادرشوهر و همسرم قراره بریم بیرون همیشه مادرشوهرم بدون اینکه به من چیزی بگه میره جلو میشینه. و من همیشه باید عقب بشینم و تنهاباشم.
    البته مهمترین چیزی که الان اذیتم میکنه اینه که برای تولد همسرم که چهارروز دیگست خیلی برنامه داشتم و کلی خرید کرده یودم و قراربود داخل خونمون سورپرایزش کنم... چون اولین تولدشه که تو خونه خودمونیم. مادرشوهرم درحالی که همین دوهفته پیش پیششون بودیم و همودیدیم دقیقا همین موقع قراره بیان مشهد و اصصلا فکرنمیکنن که شاید من برنامه داسته باشم یا کار داشته باشم. کل برنامه هام بهم میریزه اینجوری. چون وقتی میان مشهد به هیچ بهونه ای نمیتونم شوهرمو از خونه بفرستم بیرون که سورپرایزش کنم. از این نظر میگم که تفکرشون قدیمیه. وقتی هم میان یه هفته تا ده روز میمونن و اکثر مواقع هم در دوران پریودی من میان. و من همیشه اذیت میشم به این خاطر الان هم خیلی اعصابم خورده. چون همه برنامه هام رو خراب کردن و اصلا فکرنمیکنن. من هم ادمی هستم که قبل از پریودیم افسردگی و عصبانیت زیادی دارم و این موقعا دوس دارم فقط تنهاباشم که از شانس بد من هرررماه همینموقع میان.
    این رو هم اضافه کنم که دقیقا یک ماه بعد از عروسیمون اومدن مشهد واسه عملشون و دقیقا یک ماه خونه مابودن شبانه روز درصورتی که خواهراشون و برادرشون هم مشهد زندگی میکنن و ما تازه عروس و داماد بودیم کلللا خونه ما بودن و من اول عروسی مهمونداری میکردم بخاطر کسایی که میومدن عیادتشون...
    ویرایش توسط Reyhaan : 04-22-2018 در ساعت 12:23 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21473
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    1
    تشکر شده 39 بار در 24 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بی فکری خانواده همسر

    گاهی اشخاص بخاطر سن و سالشون یا موقعیتشون خیلی از چیزا رو حل شده میدونن و از بقیه هم انتظار میره درک کنن وضعیت رو. من یه زمانی تدریس میکردم؛ وقتی با دانشجوهام میخواستم وارد جایی شم سرمو مینداختم پایین و میرفتم تو و طبق روال عادی تعارف نمیکردم که اول شما بفرمایید. رفتار مادر شوهر شما برای سوار شدن به ماشین هم همینه. بهش حساس نشو. راستشو بخوای درستش هم اینه که اون جلو بشینه و شما عقب. احساس تنهایی نکن واسه چند دقیقه توی ماشین تنها بودن. پسر اون خانوم دربست مال شماست. با خودت اینجوری فکر کن که مادرشوهرت از اخلاق خوب تو خیالش راحته و بدون نگرانی میره جلو میشینه. اگه جز این فکر میکرد عمرا به خودش اجازه نمیداد همچین کاری کنه.
    برای مهمونی هم با همسرت صحبت کن. یه جوری که حس نکنه داری به خونوادش بی احترامی میکنی. بگو یه بار وقتی مادرش بهش میگه مثلا مهمون میخوایم دعوت کنیم, بگه اجازه بدین با خانومم یه مشورت کنم ببینم نظر اون چیه. اینجوری مادرشوهرت متوجه میشه که باید نظر تو رو هم بپرسه.
    شوهرت مسئول اصلی تنظیم روابط تو و مادر شوهرته. باید ازش کمک بخوای.
    نکته ی بعدی هم اینه که آدما گاهی کارایی که میکنن از بی فکریه. از بی فکری نباید دلخور شد و باید به فکر اصلاح بود. زمانی باید ناراحت شد که کاراشون از بی احترامی نشات بگیره. اون خیلی پیچیده تر هست. خدا رو شکر مشکل شما از نوع اوله و با صبر و سیاست حل میشه.
    و در آخر, برای دردها و اعصاب خوردی های مربوط به پریودی کلی دارو گیاهی و جوشونده و ... وجود داره که خیلی موثره. حتما از اونا استفاده کن و به همسرت شرایطت رو توضیح بده و ازش بخواه بیشتر مواظبت باشه.
    سورپرایز تولد همسرت هم بهم نخورده. فکرت رو مثبت کن و نقشه رو عوض کن. به این فکر کن که با مادرشوهرت صحبت کنی که اون همسرت رو ببره بیرون و وقتی برمیگرده سورپرایز شه. اینجوری هم مادرشوهرت خوشحال میشه که کمکت کرده و هم همسرت بهت افتخار میکنه از این جهت که مطمئنه همه ی این کارا رو خودت تنهایی انجام دادی.
    موفق باشی.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی فکری خانواده همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reyhaan نمایش پست ها
    سلام به همه
    من 9 ماهه که عروسی کردم. سه سال هم عقد بودم. مادرشوهرم هم عمم هستش.
    خانواده شوهرم شهرستان زندگی میکنن. و پدرشوهرم به تازگی بازنشسته شده. خیلی بهمون کمک میکنن تو زندگیمون. اما بعضی از کارهاشون اذیتم میکنه... اینکه تفکرشون قدیمیه و فکرمیکنن هرجور که مادرشوهرم هست منم باید اونجوری باشم. هروقت میان مشهد بدون اینکه از من بپرسن مهمون دعوت میکنن و فقط به شوهرم میگن. یعنی من حتی اگه اونروز حالم خوب نباشه هم باید به زور مهمونارو تحمل کنم. خونه پسرشون رو دقییقا خونه خودشون میدونن و به من هیچ مشورتی نمیکنن در این موارد... یکی هم اینکه همیشه وقتی من و مادرشوهر و همسرم قراره بریم بیرون همیشه مادرشوهرم بدون اینکه به من چیزی بگه میره جلو میشینه. و من همیشه باید عقب بشینم و تنهاباشم.
    البته مهمترین چیزی که الان اذیتم میکنه اینه که برای تولد همسرم که چهارروز دیگست خیلی برنامه داشتم و کلی خرید کرده یودم و قراربود داخل خونمون سورپرایزش کنم... چون اولین تولدشه که تو خونه خودمونیم. مادرشوهرم درحالی که همین دوهفته پیش پیششون بودیم و همودیدیم دقیقا همین موقع قراره بیان مشهد و اصصلا فکرنمیکنن که شاید من برنامه داسته باشم یا کار داشته باشم. کل برنامه هام بهم میریزه اینجوری. چون وقتی میان مشهد به هیچ بهونه ای نمیتونم شوهرمو از خونه بفرستم بیرون که سورپرایزش کنم. از این نظر میگم که تفکرشون قدیمیه. وقتی هم میان یه هفته تا ده روز میمونن و اکثر مواقع هم در دوران پریودی من میان. و من همیشه اذیت میشم به این خاطر الان هم خیلی اعصابم خورده. چون همه برنامه هام رو خراب کردن و اصلا فکرنمیکنن. من هم ادمی هستم که قبل از پریودیم افسردگی و عصبانیت زیادی دارم و این موقعا دوس دارم فقط تنهاباشم که از شانس بد من هرررماه همینموقع میان.
    این رو هم اضافه کنم که دقیقا یک ماه بعد از عروسیمون اومدن مشهد واسه عملشون و دقیقا یک ماه خونه مابودن شبانه روز درصورتی که خواهراشون و برادرشون هم مشهد زندگی میکنن و ما تازه عروس و داماد بودیم کلللا خونه ما بودن و من اول عروسی مهمونداری میکردم بخاطر کسایی که میومدن عیادتشون...

    دوست عزیز شما تازه 9 ماهه ازدواج کردید و باید صبور باشید .
    در ایران خانواده ها در زندگی مشترک نقش بزرگی دارند.
    پس صبور باشید و اتفاقا باید به مادرشوهرتون محبت زیادی بکنید .
    در مواردی مثل تولد قبلش باید نظرشو میپرسیدید و از فکرتون برای سوپرایز شوهرتون میگفتید .
    بعد از مدتی که بگذره روال عادی زندگی رو پیدا خواهید کرد .
    و مادرشوهرتون خیالش راحت میشه که پسرش همسر خوب و مناسبی داره .
    پس بهتره در این مورد به جای بی تابی کردن کمی صبور باشید .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی فکری خانواده همسر

    چ لوس

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد