سلام همگی، مرسی از دوستانی که تو پست قبلی راهنماییم کردن ... در ادامه اون یه کمک میخوام و اون اینکه بگین چطوری میتونم آدم ها رو بشناسم و ساده و زودباور نباشم؟ اگه کتابی در این زمینه هست اگه میشه معرفی کنید.
سلام همگی، مرسی از دوستانی که تو پست قبلی راهنماییم کردن ... در ادامه اون یه کمک میخوام و اون اینکه بگین چطوری میتونم آدم ها رو بشناسم و ساده و زودباور نباشم؟ اگه کتابی در این زمینه هست اگه میشه معرفی کنید.
خب اینجوری زندگیم میشه مثل یه ربات که هیچ احساسی نداره و فقط داره معامله میکنه... در مورد جمله آخر هم اینکه من اولش متوجه نمیشم که کی داره بهم صدمه میزنه بعد که کار از کار میگذره میفهمم یه نمونش یکی از دوستام چند سال پیش ازم سوء استفاده کرد و من وقتی متوجه شدم که یکی دیگه اومد بهم گفت موضوع رو
سلام مینا جان
امیدوارم حالت خوب باشه
به نظرم بیشتر با بقیه تعامل داشته باش، این مورد رو با تجربه میتونی زیاد بهش برسی
فقط این رو مد نظر داشته باش به هر کسی اعتماد نکن
و هر حرفی رو میشنوی باورش نکن.
ممنونم عزیزم
ببین گلم متوجهم چی میگی
خب راهش اینه که اول کار هر کی هر چی گفت رو سریع باور نکنی!
بعد هم که باور کردی حرفای کسی رو
اجازه نده زیاد وارد حریمت بشه که بتونه بهت آسیبی بزنه
و همیشه برای خودت یه حریم تعریف کن که هر کسی مجور ورود بهش رو نداشته باشه
اینجوری حتی اگه دروغگو هم باشه شما از آسیب هاش در امان خواهی بود.
اینجوری کم کم از آدم شناخت بیشتری پیدا میکنی
و همچنین اونایی رو که بهشون اعتماد پیدا کردی رو کنارت حفظ میکنی.
سلام
مینا جان منظورم از تعریف کردن یه حد برای خودت
این نبود که تنها باشی
منظورم این بود که به هر کسی احازه ندی وارد حریمت باشه و بتونه بهت آسیب بزنه
از این بابت با هم تفاهم داریم، منم سال ها آرزو داشتم یه خواهر داشته باشم
خب لابد خداوند یا سرنوشت اینجوری صلاح دونسته
حالا امیدوارم اون دنیا بتونم برم پیش خواهرم و تمام عقده های بی خواهری ام تموم بشه!
تو هم حالا ان شاالله بعد 120 سال که رفتی اون دنیا به خدا بگو یه خواهر خوب بهت هدیه بده!
این خوبه که با بقیه ارتباط بگیری
ولی قبل برقراری ارتباط باهاشون اول خودت رو قوی کن
بعد ارتباط بگیر که بتونی آرامشت رو همه جوره حفظ کنی
نه اینکه با هر کسی یا هر چیزی بهمش بریزی!
خب منم این طور بودم ،یه روز یکی از روانشناساي این جا بهم گفتن 1 توقع رو بیار پایین 2 ساده نباش ،زود باور نکن ،
اول اینکه 1 اسم تايپيک شما هم خودش سادگی محسوب میشه ،چون این یعنی آخر سادگی که بيايم بپرسيم چطور ساده نباشیم البته منظور بدی ندارم ،فقط نظرم رو گفتم
2 . در مواجهه با افرادی که تا حالا ندیدیم هر حرفی رو باور نکنیم ،الان دیگه دوره زرنگی و دروغ و این حرفاست
مردم بلانسبت بعضيا خیلی دروغ گو شدن ،اول هر چی رو میبینی باور نکن ،کسی گفت دوست دارم باور نکن ،کسی گفت رفیقتم باور نکن ،همه اینا با رفتار معلوم میشه نه عمل،کسی که میگه دوست دارم و بهت دروغ میگه ینی دوست نداره ،چون آدم اگه کسی رو دوست داشته باشه هیچوقت بهش دروغ نمیگه
زرنگ باش ،به قول یکی اینجا ،فانتزی بودن رو بذار کنار
زرنگ باش،زرنگی کن ،
بعضی وقتا شاید این بهتر باشه بگیم که ساده بودن به خاطر مهر طلبی هم باشه ،میگیم ساده و مهربون باشم تا بقیه منو تایید کنن بگن چه دختر خوبی ،ینی از مشکل عزت نفس هم میتونه باشه
و شما دوست عزیز ،رو پای خودت وايسا
به قول یه دوستی اینجا ،زندگی همون انتخاب طبیعی داروینه،ضعیف ها رو ،ساده لوح ها رو حذف میکنه ،و قوی ها و واقع بین ها میمونن .
Neurosurgeon Sajad
بیشتر فکر کن راجب رفتار های خودت و دیگران . بیشتر تجربه کن ،برو تو وسط جنگ پخته شو ،تجربه تجربه
Neurosurgeon Sajad
اصل مطلب همینه... اونقدر تجربه کن و از تجربیات بقیه استفاده کن که پخته بشی. اتفاقا منم همین مشکل شما رو دارم یعنی همین ساده بودن. یکی از مشاورای این سایت بهم چیزایی گفتن و من فهمیدم باید کلا عوض بشم. سعی کن هر روز از همه چی درس تازه بگیری.
توقعی از بقیه نداشته باش.
در کل اینکه هر چقدر بیشتر تو اجتماع باشی بیشتر با بقیه برخورد میکنی و ارتباط داری و سریعتر پخته تر میشی. تنها بودن هم برعکسش میکنه.
بعضی وقتا حس مهر طلبی هم باعث میشه که به قول یه دوستی فانتزی بازی بشه و طرف خودش رو ساده نشون بده که بقیه تاییدش کنن.
بحث عزت نفس هم هست. داشتم مطالعه میکردم درباره عزت نفس تو زنان به این نکته رسیدیم که بعضی دخترا هستن که از بچگی بهشون گفتن که ببین این دختر چقدر دختر خوبیه چقدر ساکته چقدر سر به زیره....
الان دختره بزرگ میشه ولی همون ادمه. ولی شخصیت درونیش فرق کرده و میگه من میخوام بیشتر حرف بزنم بیشتر معاشرت داشته باشم و خودم باشم... ولی میگه دختر اگه من سر به زیر نباشم و خودم رو خجالتی نشون ندم و خودم رو ساده نشون ندم که منو دیگه تشویق نمیکنن!
و این شد بحث مشکل عزت نفس و ساده بودن و مهر طلبی .
من مشاور نیستم یه کاربر این سایتم. حتما به یه روانشناس بالینی مراحعه کن تا مشکل بفهمیم چیه. مشکل ممکنه چیز دیگه ای باشه که شما فقط یه بخش از اثرش رو میبینی . مثلا شاید تو دوران کودکی مشکلی بوده مثل همینی که گفتم و این حالت الان شما و این حس شما رو بوجود اورده.
Neurosurgeon Sajad
خب میدونین چیه... انگار تجربه نمیشه واسم، اصل اینم که این حس رو پیدا کردم سواستفاده ای بود که دوستم یه مدت ازم میکرد و من اصلا متوجه نمیشدم! چون فکر میکردم اونم مثل خودمه، اینقد ساده بودم که گوشیمو کلا میدادم دستش ، این سواستفاده ای که میگم شاید خیلی مهم نباشه ولی برای من سنگین بود و شد یجور تلنگر... باعث شد به روابط دیگمم فکر کنم و اونجا بود که دیدم خیلی از دوستام و آشناهام ازم سواستفاده کردنو نفهمیدم و حالا من موندمو تنهایی هام... اصل مشکلم اینه که تو اون لحظه متوجه سادگیم نمیشم...
این مطلبی هم که راجع به عزت نفس خانومها گفتین بله، اینم وجود داره راجع بهم، از بچگی بهم میگفتن چه دختر ساکتی هستی، و برعکس به بقیه میگفتن مث من ساکت بشینن و شیطونی نکنن و... منم همیشه فکر میکردم این یه امتیازه مثبته که ساکت باشم و حتی از حقم دفاع نکنم... برای همینا هم بچگی من بیشتر از اینکه با همسن های خودم بگذره با بزرگترا گذشت، و اینا باعث شد که الان حس کنم خیلی توی زندگیم نقش نداشتم و فقط برای بقیه زندگی کردم و ندونم از زندگی چی میخوام
به کارشناس مراجعه کردم ولی گفت خودت باید بخوای و خودت باید تصمیم بگیری و کسی نمیتونه کاری برات بکنه، در صورتی که من تا حالا بیشتر برای دلخواه مردم زندگی کردم و علایقمو نمیدونم و یجورایی بلد نیستم تصمیم بگیرم و برای خودم زندگی کنم
پیش روانپزشک هم که رفتم گفت افسردگی دارم و قرص ضدافسردگی داد که نخوردم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)