بحث شیرین عاشقی
دیدم همه از خاطرات عشق اولشون گفتم
گفتم منم بگم شاید استارتر محترم فهمیدن که چقدر این احساسات تو این سن برای همه شبیه و ایشون تنها کسی نیستن که عاشق شدن
من از بچگیم عاشق بودم
اولش که عاشق شخصیت های کارتونی....نگم براتون که چقدر دلم ضعف میرفت برای کماندار نوجوان...شبا قبل از خواب باید بهش فک میکردم تا بخوابم
نمیدونم کسی یادش هست یا نه....ولی خیلی برام جنتلمن و خاص بودن این شخصیت و میگفتم حتما یه روز واقعی میشه و من میرم پیشش
بعد که بزرگتر شدم عاشق یکی از خواننده های لس آنجلسی شدم
اسمشو نگم که یه وقت تاپیکو نبندن
به قدری عاشق این شخصیت بودم که تمام آهنگاشو ذخیره میکردم، عکسشو زده بودم به دیوار اتاقم
ووواااای خدا حتی براش گریه میکردم و ناله بودم از این همه هجران و دوری
این عشقم انقدر شدید بود که حتی دوستام بهم زنگ میزدن میگفتن بیا آهنگ جدید فلانی رو گوش بده بعد گوشی رو میذاشتن جلوی دستگاه که من آهنگو بشنوم فرداشم میزدن رو سی دی برام میاوردن
خلاصه که انقدر عاشقش بودم که از بابام قول گرفته بودم منو بفرسته خارج که برم باهاش ازدواج کنم
باز که یه کم بزرگتر شدم...عاشق پسرهمسایه شدم
همسنم بود...قیافه جذابی هم داشت...میرفتم تو مدرسه پیش بچها ازش حرف میزدم هر روز
با اینکه میدونستم دوس دختر داره ولی من عاشق و دلباخته شده بودم....بعدش معتاد شد
چقدر براش گریه کردم وقتی معتاد شد انقدر نذر کردم که حالش خوب بشه
یه بارم خدا شاهده عاشق یکی دیگه شدم که فقط از پشت سر دیده بودمش...قدش بلند بود، موهاش مشکی...هیکل عالی....دست خواهرزادشو گرفته بود داشت میبردتش مدرسه
میگفتم خدایا چی میشه یه روز دست منو هم بگیره...بعد که قیافشو دیدم
خلاصه که این دوران طوفان احساسات هستش
باید حواست باشه این طوفان تو رو بهم نریزه
و بتونی کنترلش کنی
وگرنه این طوفان با همون قدرتش تمام زندگیت رو از هم میپاشه و ممکنه اشتباهاتی رو مرتکب بشی که حتی یکسال بعدش هم خودت رو سرزنش کنی
قوی باش و از حالا قلبت رو تربیت کن که هرکسی رو نباید به درونش راه بده
موفق باشی