نوشته اصلی توسط
samad_agha
سلام
من یه خواهر زن دارم که خیلی باهاش خوبم یعنی بهم میگه داداش منم میگم خواهر
واقعا خواهرمه. اصلا از روز اول نگاه بدی بهش نداشتم حتی ذره ای حس کثیف.
همه چی براش میگیرم. مثل داداش پشتش هستم. جونمه و چنان دوستش دارم که اگه دستش زخم بشه گریم میگیره. البته کوچیکتر من هست حدود هشت سال.
الان ناخواسته یکی توی مغزم وول میخوره که میگه نگاه کن به اندامش بببن چه.....
الان نسبت بهش حس بد شهوت پیدا کردم
به قرآن دوست ندارم. چندبار خودمو زدم گفتم خواهرته کثافت.
نمیخوام. چه مرگم شده. من توی عمرم به خدا یک رابطه بد نداشتم. الان چرا ابنجور شدم.
چه کنم؟ نجاتم بدید.