نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: رابطه دوستی

4149
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    رابطه دوستی

    سلام عزیزان. یکسره میرم سر اصل مطلب من ی پسر ۲۲ ساله ام ک فقط ی داداش ۱۴ساله دارم و من ی سال پیش با ی دختر ۲۶ ساله آشنا شدم ک واقعا واقعا همو دوس داریم حاظریم بخاطر همدیگه هرکاری بکنیم.واقعا مث ابجیمه و شاید بگین این رابطه بر اساس هوسه ولی باور کنین اینچیزی که من میگم عین واقعیته و مث خواهر نداشتمه و خییلی جاها منو از خیلی گناه ها و خطا ها با راهنمایی هاش نگه داشته.خودشم معلمه و فوق العاده خوش اخلاقو مهربونه اینو فقط من نمیگمو ی چیز عادی ایه تو فکو فامیلش.اینم بگم ما هیچگونه رابطه ی خویشاوندیم نداریمو از طریق فضای مجازی ک میگن اصلا قابل اعتماد نیس من این دختر این آبجی ک واقعادوسش دارمو واسم مث جواهره باهاش اشنا شدم البته من این رابطه رو حقیقیم کردمو چندین بار ما همو دیدیم.ما هروز باهمدیگه در ارتباط هستیم چت تلفنی تصویری.از همه چیه هم با خبریم ابجیم فوق العاده روم حساسه و صد برابر بیشتر ازخود من منو دوسم داره.حالا یک ماهه ک ابجیم نامزد کرده و اول میگفت میخواد ب نامزدش بگه ولی نمیدونست چجوری منم گفتم بگی هم باور نمیکنه.من اخرین بار ک دیدمش گفتم فک کنم باید جدا شیمو بهش گفتم تو خوشبختیت با اون پسرستو اگه من اینجوری باشم ممکنه خود من اون عامله مشکل باشم. و بهش گفتم چاره ای جز جدایی نیست😔ولی اون نمیخواد منم نمیخوام ولی از طرفی هم اصلا نمیخوایم رابطه ی پنهان داشته باشیم.اصلا ها.ولی نمیدونم چجوری با این قضیه کنار بیایم.نمیدونم باید برمو این رابطه رو ک خییلی واسم با ارزشه رو تمام کنم یا ب مامانم بگم ک باهاش آشنا شه و همه چیو واسش صادقانه تعریف کنم بعدش ک با مامانم اشنا شد منم با نامزد ابجیم آشنا شم.من نمیخوام جدا شیم اونکه اصلا نمیخواد اینو.من خودم دانشجو امو درسمم در حد عالیه ولی یک ماهه همش درگیر همین موضوعم واقعا موندم چیکارکنم.میشه اونایکه درک میکنن چی میگم منو راهنماییم کنن؟لطفا

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : آبجیم ک دنیامه ولی...

    ببین شما هم یکم رو این موضوع فکر کن و خودتو بزار جای نامزاد آبجیت ، فرض کن با دختری ازدواج کردی و حالا متوجه شدی اون دختر با یک پسر در حکم داداش دوست هست آیا اصلا فهمیدن این موضوع برای تو قابل درک و هضم هست؟ ایا میتونی به همسرت اجازه بدی که با اون اقا رفتو امد کنه و شما هم عین خیالت نباشه؟!!
    ببینید وقتی یک نفر ازدواج میکنه باید همسرشو در حکم همه چیز زندگیش بدونه و داشتن رابطه با یک نفر دیگه در حکم خیانته . درسته شاید بگی فقط دارید راهنمایی میگیرینو و قصد بدی ندارید ولی دو نفر که باهم ازدواج میکنن باهم عهد میبندن که در همه ی امور زندگی ، با مشورت هم زندگیشونو پیش ببرن . به نظرم اگر خواهرتو خیلی دوست داری و از ته دل ، میخای خوشبخت بشه باید بزاری تنها مشغله زندگیش و فکر و ذهن و روحش و.. درگیر همسرش باشه و دیگه به شما فکر نکنه . و هرگز هرگز نباید نامزاد اون دختر متوجه ارتباط شما و اون باشه وگرنه زندگی اون خانمو ممکنه جهنم کنه و مجبور به جدایی بشن و شما که دوستش بودین عین یک دشمن بهش خنجر میزنید . پس شما بهش بفهمونید که دیگه ادامه این رابطه هم به ضرر خودشه و هم به ضرر شما و سریع این رابطه رو کات کنید
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : رابطه دوستی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Behi6169 نمایش پست ها
    سلام عزیزان. یکسره میرم سر اصل مطلب من ی پسر ۲۲ ساله ام ک فقط ی داداش ۱۴ساله دارم و من ی سال پیش با ی دختر ۲۶ ساله آشنا شدم ک واقعا واقعا همو دوس داریم حاظریم بخاطر همدیگه هرکاری بکنیم.واقعا مث ابجیمه و شاید بگین این رابطه بر اساس هوسه ولی باور کنین اینچیزی که من میگم عین واقعیته و مث خواهر نداشتمه و خییلی جاها منو از خیلی گناه ها و خطا ها با راهنمایی هاش نگه داشته.خودشم معلمه و فوق العاده خوش اخلاقو مهربونه اینو فقط من نمیگمو ی چیز عادی ایه تو فکو فامیلش.اینم بگم ما هیچگونه رابطه ی خویشاوندیم نداریمو از طریق فضای مجازی ک میگن اصلا قابل اعتماد نیس من این دختر این آبجی ک واقعادوسش دارمو واسم مث جواهره باهاش اشنا شدم البته من این رابطه رو حقیقیم کردمو چندین بار ما همو دیدیم.ما هروز باهمدیگه در ارتباط هستیم چت تلفنی تصویری.از همه چیه هم با خبریم ابجیم فوق العاده روم حساسه و صد برابر بیشتر ازخود من منو دوسم داره.حالا یک ماهه ک ابجیم نامزد کرده و اول میگفت میخواد ب نامزدش بگه ولی نمیدونست چجوری منم گفتم بگی هم باور نمیکنه.من اخرین بار ک دیدمش گفتم فک کنم باید جدا شیمو بهش گفتم تو خوشبختیت با اون پسرستو اگه من اینجوری باشم ممکنه خود من اون عامله مشکل باشم. و بهش گفتم چاره ای جز جدایی نیست������ولی اون نمیخواد منم نمیخوام ولی از طرفی هم اصلا نمیخوایم رابطه ی پنهان داشته باشیم.اصلا ها.ولی نمیدونم چجوری با این قضیه کنار بیایم.نمیدونم باید برمو این رابطه رو ک خییلی واسم با ارزشه رو تمام کنم یا ب مامانم بگم ک باهاش آشنا شه و همه چیو واسش صادقانه تعریف کنم بعدش ک با مامانم اشنا شد منم با نامزد ابجیم آشنا شم.من نمیخوام جدا شیم اونکه اصلا نمیخواد اینو.من خودم دانشجو امو درسمم در حد عالیه ولی یک ماهه همش درگیر همین موضوعم واقعا موندم چیکارکنم.میشه اونایکه درک میکنن چی میگم منو راهنماییم کنن؟لطفا

    دوست عزیز چه بخوایت و چه نخوایت .
    این رابطه باید در این مرحله تمام بشه.
    وجود شما سدی برای خوشبخت شدن ایشونه.
    و فقط میتونه احساس بی اعتمادی رو برای نامزدش به وجود بیاره .
    در هر جایی مرد روی همسرش حساسه و بهتره به این موضوع خوب دقت کنید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    اون با مامانمم خوب شده و باهم میحرفن با مامانم توافق کردن ک اونا واسم ی دختر خوبو مهربون پیدا کنن و این واقعا خوشحالم میکنه میگه میخواد اسم بچه هامو با مشورت با خانوم آیندم انتخاب کنه.و میخواد ب نامزدشم بگه و مطمئنه ک نامزدش قبول میکنه وقتی میگم شاید قبول نکنه میگه تو کاریت نباشه و میگه تو و اون باهم مث داداش میشین تو میای خونمون ما میایم خونتون با خانومت دوستای صمیمی میشیم. من خودم ی پسری ام ک میتونم خیلی زود و خوب با یکی صمیمی شم.ولی ی مشکلی هست و اون اینه ک من نمیتونم ببینم اون با یکی دیگه میحرفه حتی با نامزدش😔 میگه حیف ازم بزرگتره وگرنه خودش میومد خواستگاریم اصلا دوس ندارم با نامزدش بحرفه ببینتش راسیتش حاظر بودم ب خودشم گفتم حاظرم بیام خودم بگیرمش اینقد ک من دوسش دارم و اون بیشتر از من.ولی اون میگه منم از خدامه ولی میگه من ازش خیلی کوچیکترم😔نزدیک ۵ سال ما همو دیوانه وار دوس داریم هر وخت میحرفیم ی سات میشه ولی بازم دوس داریم بحرفیم خیلی انرژی میگیریم😊 من دلم میخواد شما بفهمین من چی میگم میدونم شایدم تند برخورد کنین با این قضیه شاید بد برداشت کنین ولی خواهش میکنم بعدش بگین چیکار کنم دلم میخواد همیشه مث ابجی داداشی بمونیم و هیشکی حسادت نکنه من حتی دوس ندارم ی دیقه با نامزدش بحرفه اون با من خیلی بیشتر میحرفه میچته ینی همش با من میحرفه میچته شاید روزی نیم سات با نامزدش.میدونم الان شاید بگین دارم سردش میکنم شاید یچی دیگه بگین ولی بخدا نمیتونم.من دوس دارم برنامه ی روزانمو بهش بگم همونطور ک اون میگه ب درس تشویقم کنه و کلی چیزای دیگه.من خیلی دوسش دارمو نمیتونم اونم نمیتونه همدیگه جداشیم همه جوره همو دوس داریم

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    سلامی دوباره ب شما و تشکر زیاد بابت حوصله کردن و جواب دادنتون واقعا دس شما درد نکنه.من راسیتش با مامانم صحبت کردم و اونم قبول کرد ک منو اون مث ابجی داداشی باقی بمونیم منو ابجیم هر روز خبر همو میگیریم من ب اون کمک میکنم توی درساش اونم ب من اصلا الی خانوم نمیدونین چقدر چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم روم غیرتی میشه و همشم حسادت میکنه ک من نرم توی گروه های تلگرام اینا میگه اونجا ممکنه گولت بزنن من خودم میدونمو بچه نیستم ولی اون بازم نگرانه اصلا فقط کافیه ببینه من با یکی یکم چت کردم هرکاری میکنه ک بفهمونه بهم اونکار اشتباهه خیلی حسوده خودشم میگه حتی اکانت اینستاگرامم دادم بهش تا ی دختر بخواد فالوم کنه سری بلاکش میکنه این خوشحالم میکنه😊.
    اون با مامانمم خوب شده و باهم میحرفن با مامانم توافق کردن ک اونا واسم ی دختر خوبو مهربون پیدا کنن و این واقعا خوشحالم میکنه میگه میخواد اسم بچه هامو با مشورت با خانوم آیندم انتخاب کنه.و میخواد ب نامزدشم بگه و مطمئنه ک نامزدش قبول میکنه وقتی میگم شاید قبول نکنه میگه تو کاریت نباشه و میگه تو و اون باهم مث داداش میشین تو میای خونمون ما میایم خونتون با خانومت دوستای صمیمی میشیم. من خودم ی پسری ام ک میتونم خیلی زود و خوب با یکی صمیمی شم.ولی ی مشکلی هست و اون اینه ک من نمیتونم ببینم اون با یکی دیگه میحرفه حتی با نامزدش😔 میگه حیف ازم بزرگتره وگرنه خودش میومد خواستگاریم اصلا دوس ندارم با نامزدش بحرفه ببینتش راسیتش حاظر بودم ب خودشم گفتم حاظرم بیام خودم بگیرمش اینقد ک من دوسش دارم و اون بیشتر از من.ولی اون میگه منم از خدامه ولی میگه من ازش خیلی کوچیکترم😔نزدیک ۵ سال ما همو دیوانه وار دوس داریم هر وخت میحرفیم ی سات میشه ولی بازم دوس داریم بحرفیم خیلی انرژی میگیریم😊 من دلم میخواد شما بفهمین من چی میگم میدونم شایدم تند برخورد کنین با این قضیه شاید بد برداشت کنین ولی خواهش میکنم بعدش بگین چیکار کنم دلم میخواد همیشه مث ابجی داداشی بمونیم و هیشکی حسادت نکنه من حتی دوس ندارم ی دیقه با نامزدش بحرفه اون با من خیلی بیشتر میحرفه میچته ینی همش با من میحرفه میچته شاید روزی نیم سات با نامزدش.میدونم الان شاید بگین دارم سردش میکنم شاید یچی دیگه بگین ولی بخدا نمیتونم.من دوس دارم برنامه ی روزانمو بهش بگم همونطور ک اون میگه ب درس تشویقم کنه و کلی چیزای دیگه.من خیلی دوسش دارمو نمیتونم اونم نمیتونه همدیگه جداشیم همه جوره همو دوس داریم.میشه با آرامش کامل کمکم کنین.ممنونم⚘

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : رابطه دوستی

    ببینید عشق سنو سال نمیشناسه حالا شما بگو پنج سال ، 10 سال یا اصلا30 سال .مشکل اینجاست که اون دیگه انتخابشو کرده و باید تمام وقتشو بزاره برا نامزادش .
    شما میگی ما میخایم مثل دو تا دوست معمولی باشیم ولی آیا شما با دوستای خودتون هر روزو هر شب حرف میزنید و همیشه و هر ثانیه دارید بهشون فکر میکنید؟؟مگر اینکه شما یه احساس فراتر از دوست معمولی بهش داشته باشید که خودتونم گفتید دوسش دارید و ...
    حالا اون خانم گیج شده از یک طرف دلش نمیاد دله شمارو بشکنه و یا حالا بهتون یه حسی داره و از یک طرفم دلش نمیخاد نامزادشو از دست بده و هم شما رو میخوات هم اونو و اونم داره مثله شما خودشو گول میزنه که میخوات مثله یه دوست براتون باشه . ولی یه چیزی بگم هیچ وقت نمیتونه هم شما رو داشته باشه هم اونو و اگر بخوات توجهش تقسیم بشه تا یه مدتی میتونه نظره هر دوتاتون رو جلب کنه ولی ممکنه به یه مرحله ای برسه که میبینه نه شما رو داره نه نامزادش . تازه اون خانم به مشاوره بیشتر نیاز داره تا شما چون اون وضعیتش بدتره . و باید اینو متوجه بشه که مردا چشم دیدن رقیبو ندارن همونطور که خودتون دوست ندارید اون به نامزادش پیام بده مطمن باشید اون اقا دلش نمیخوات خانمش با مرده دیگه ای در ارتباط باشه.
    حالا دیگه نه شما قراره این موضو بپذیرید و نه اون خانم که ارتباطتون قطع بشه ، پس بهتره منتظر بشید ببینید عکس العمل نامزادش چیه و اونه که تصمیم گیرنده نهایی هست
    ویرایش توسط eli2 : 06-09-2018 در ساعت 05:53 AM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    این واقعا خوشحالم میکنه ک حد اقل یک نفر هست کمکم کنه.و ازتون میخوام از این کار دلسرد نشین.واقعا منو ابجیم نمیتونیم و نمیخوایم از همدیگه جدا شیم چون هیچ چیزی برای پنهان کاری نداریم اون ب ابجیش گفته ک تقریبا ۳۵ سالشه و من ب مامانم گفتم ب نامزدشم میخواد بگه و مطمئنه ک اون قبول میکنه.من اصلا نمیخوام حس حسادت در اون ایجاد کنم ابجیمم همینطور در نامزد آینده ی من.لطفا کمکم کنید این رابطه رو در راه درستش پیش ببریم.من و ابجیم میخوایم تا اخر عمر مثل یک خواهر برادر واقعی زندگی کنیم من با نامزدش صمیمی بشم یا ابجیم با نامزدم باهم بریم مسافرت بگردیم من از وقتی اون اومده توی زندگیم هیچوقت حس نکردم یک ابجی ندارم همیشه خوشحالم کرده منم بهتر از اون خوشحال تر شدم.میخوایم یک رابطه ی سالم و خوب و همیشگی داشته باشیم میشه راهنماییم کنید چیکار کنم نمیدونم چجوری ازتون بخوام 😥

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : رابطه دوستی

    شما بهتره فعلن صبر کنید ببینید نامزادشون اصلن موافقت میکن یا نه بعد بیاین پیش بینی اینده رو بکنید
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    تمم چشم خبرشومیدم بهتون.واقعا خوشحالم از کمکو راهنمایی های با ارزشتون.دعا کنین با خبر خوش بیام😊😊

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36606
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    8
    تشکر شده 11 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    سلام

    به نظرم شما عاشق و وابسته ایشون هستین. که برای سن شما کاملا طبیعی هست. اگه عاشق نبودین هیچ وقت صحبت ایشون با نامزدش شما را ناراحت نمی کرد و حتی در صورت قبول نامزد ایشون ادامه رابطه دوستی برای شما خیلی سخت می شه. نمی شه با کسی که عاشقش هستین رابطه دوستی معمولی را ادامه بدین. می دونم خیلی سخته ولی سعی کنید کم کم این وابستگی را کم کنید. می دونم الان همه کارهایتان (درسرس، اهداف و .... ) را به عشق ایشون انجام می دین و اگه ایشون نباشه حوصله انجام کارهایتان را ندارید. در واقع شما 2 راه دارید 1- با وجود تفاوت سنی از ایشون خواستگاری کنید 2- کم کم رابطه رو قطع کنید. (چون ادامه رابطه دوستی با حضور نامزد ایشون براش شما زجرآور خواهد بود).
    یک نصیحت، خیلی مواظب روحیه خودت باش که ضربه نبینی چون بعضی وقت ها واقعا" برگشت به حالت قبلی سال ها طول می کشه.(من 9 سال پیش به کسی که عاشقش بودم نرسیدم و ریکاوری تقریبا" 7 سال طول کشید)
    موفق باشید.
    ویرایش توسط anasheh : 06-11-2018 در ساعت 10:21 AM

  12. کاربران زیر از anasheh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38415
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    واقعا حرفاییکه زدی دقیقا اون چیزاییه ک من هر روز احساس میکنم.حتی همین امروز خب ما بهمدیگه قبلا قول داده بودیم هرچی ک شد رو بگیم و امروز نامزدش اومده بود دنبالش البته خواهرشم بودنو ۳ تایی رفته بودن خرید وختی اومد اولین کاری ک کرد اومد همه چیو واسم مو ب مو تریف کرد البته پسره بهش فعلا دستم نزده. ابجیم بهم میگه تو بگو نرو نمیرم خرید میگه بگو نامزدیتو بهم بزن میزنم میگه من از پدر مادرو برادرای واقعیو نامزدش خیلی زیاد دوسم داره و منم همینطور.ابجیم متولد ۶۹ ه و من ۷۴ واقعا دوسش دارم خیلیا گفتن ولش کنم ولی ن من ن اون میتونیم ولمون کنیم و میخوایم مثل ابجی داداشی همو تا اخر عمر داشته باشیم من ب خودشم گفتم من حاظرم بیام خواستگاریت و واقعا اونم اولش میگه منکع از خدامه ولی میگه تو ازم خیلی کوچیک ی من از اینکه ما همو خوشبخت میکنیم البته ب کمک خدا شکی ندارم ولی از اینکه اون نامزدیشو بهم بزنه 😔یا ب پدر مادرم چجوری بگم میترسم نمیدونم درکم میکنین یا ن من واقعا توی بد موقعیتو دو راهی گیر کردم دوراهی ک چ عرض کنم صد تا راه میاد جلوم.واقعا دلم میخواد یجوری بشه یکی ی راهی بگه ازدواجو میدونم ی راه دیگه ای بگه یا بگه اینکه تو میخوای باهاش چون همو واقعا دوس دارین مث یک خواهر و برادر بمونی عالییه.نمیدونم شایدم باید ی دختر دیگه پیدا کنم یکی ک اول از همه منو ب خودش جذب کنه و نزاره بهش فک کنم.نمیدونم واقعا.اگه کسی بیشتر خواست منو توی این مسئله ک واقعا خدایی دلم میگیره منیکه تا حالا اینجوری عاشق نشدم منیکه همش خندونم شبا گریم میگیره و فکر اینکه ابجیم قراره با یکی ازدواج کنه دیوونم میکنه نمیدونم شایدم زمان لازمه ک حسودیو بزاریم کنار و واقعا مث ابجی داداشی قبول کنیم این قسمتو.اگه واقعا ی نفر خواست بیاد راهنماییم بکنه ب ایدیه من پیام بدی مرسی@behi_y6169. اگرم فک میکنین دروغ میگم بازم ممنونم❤❤

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36606
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    8
    تشکر شده 11 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : رابطه دوستی

    ببینید واقعا" رابطه شما خواهر برادری نیست و عاشق هستین. اختلاف سنی ممکنه باعث اختلافاتی بشه ولی من زن و شوهری می شناسم که شوهر 4 سال کوچکتر هستش و الان هم خیلی خوشبخت با یک فرزند با هم زندگی می کنند. درسته که عرف هستش پسر باید بزرگتر باشه ولی همیشه صدق نمی کنه و کاملا به کاراکتر آدمها بر می گرده.من 10 سال پیش برای نگه داشتن رابطه هر کاری کردم و الان احساس پشیمانی و حسرت نمی کنم(خیالم راحته که هیچ کوتاهی از طرف من نبوده و باورت نمی شه که تازه بعد از گذشت 10 سال پشیمونی را از طرف مقابل دیدم).. البته الان با شخص دیگه ای ازدواج کردم و کاملا خوشبختم. ولی در هر صورت ارزش امتحان کردن را داره در نهایت حتی اگه اگه به نتیجه هم نرسید درسته که خیلی ناراحت کننده و عذاب آوره ولی حداقل بعدا" حسرت به دل نمی مانید و خیالتان راحته که برای نگه داشن عشقتون هم کاری کردین. (پس نترس و تا دیر نشده هر کاری که لازمه انجام بده تا بعدا" پشیمون نشی).

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستی های قبل ازدواج
    توسط حسام الدین در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 21
    آخرين نوشته: 10-15-2019, 07:45 PM
  2. انتظار در رابطه دوستی
    توسط آرزو پی ام در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 03-16-2015, 01:42 PM
  3. تلاش برای دوستی
    توسط Fargol999 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-26-2015, 10:59 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد