نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: قهربامادرم

2108
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38450
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    قهربامادرم

    سلام میشه کمکم کنید من همیشه بامادرم دعوا میکنم یعنی سه چهارم عمرم بامامانم دعوا میکنم وبعدازمدتی قهر دوباره اشتی میکنم،،ولی دوباره جنگ ودعوا... چون اون منو دوس نداره وفقط اون خواهرمو ودوتا برادرامو بیشتر دوس داره حالا باهاش قهرم .نه فقط بااون باخواهرمم هم قهرم اونم همیشه تو دعوا بامامانم طرف اونو میگیره ودوتاشون یهجوری باهم همدس میشن وحرصمو درمیارن که انگار من دشمنشون هستم ( خواهرم ازداوج کرده) ووقتی پیش مابود یعنی قبل از ازدواجش همش مامانم اونو تحویل میگرفت وبا اون بیشتر من صمیمی بود ،حتی به خاطر این رفتارش وبه خاطر این تفرقه گذاشتناش از بچگی تاحالا وبی تفاوت بودنش نسبت به من وچون من روحیه حساسی دارم به چیزای دیگه رواوردم مثل افکار خیالی یعنی خودموتصور میکنم تویه زندگی بین ادمایی که دوستم دارن وعاشقم هستن الی اخر.....تا ازتنهایی دربیارم ....لطفا کمکم کنید چون خسته شدم از این زندگی ،الانم بامامانم قهرم...خیلی احسای تنهایی میکنم...هرساعت میگم برم بامامانم اشتی کنم ولی چون میدونم بعد اشتی همون رفتارش میمونه پشیمون میشم درواقع زده شدم هم از خودم هم از مادرم هم از این زندگی مسخره

  2. کاربران زیر از Nilly بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38218
    نوشته ها
    93
    تشکـر
    101
    تشکر شده 43 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : قهربامادرم

    سلام دوست عزیز میشه بیشترتوضیح بدید سرچی باهم دعوا میکنیددواینکه
    چند سال دارید ؟؟؟
    اینکه بگید مامان منو دوس نداره یه چیز محاله ای چون هرچی بشه شما بچه اش
    هستین وهمه بچهاش رو به یه انداز دوس داره هرمامانی .....

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38450
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : قهربامادرم

    حرفموقبول نمیکنه درحالی که من مصلحت خودشو وخونوادمو میخوام مثلا دعوای این روزا باهاش سر رفتن به خونه خاله ام ایناست که باهاشون دعوا کردیم وقتی بهش میگم زیاد نرو خونه شون اینا دشمنمون ازشون بهتره گوش نمیکنه ،وحقیقت هم همینه که دشمنم بهتر از این موجودی که اسمش خاله مه( البته راستشو بگم که من اصلا دوس نداشتم که تو بیشتر دعواهایی که بامامانم کردم ازخیلی وقت پیش تاحالا دعوا کنم ولی انگار عادت برام شده سر هرچیز کوچیکی باهاش دعوا کنم)..
    راستشو میگم که مامانم ازمن بدش میات چون ازبچگی تاحالا که فک میکنم به اخلاقش بامن به همین نتیجه میرسم..به بی تفاوتیش به من درحالی که من دختر بزرگشم به تبیعیضی که بین من وبقیه خواهروبرادرام میزاره..من دخترم و28 سالمه...
    ودرضمن اگه بامامانم دعوامیکنم خواهرم ادای ادمای فهمیده رودرمیاره ومثلا اگه جلوش بامامانم بحث میکنم اون به مامانم میگه ولش کن وجوابشو نده مامانم زود حرفشو گوش میده واینکارشون حرصمو درمیاره ،،درحالی که همین خواهرم اگه کاری یامشکلی داره من سرتاپا باهاش مایستم وکمکش میکنم . (واقعا نمیدونم چرا دستم نمک نداره،وهرکاری که برا کسی انجام میدم بجای تشکر وجبران ،چجور بگم اخرش دستمو گاز میگیره،،)

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2021
    شماره عضویت
    46215
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : قهربامادرم

    تو‌منی؟یا من توام؟... منم مشکل شما رو دارم ...
    دیگه به این نتیجه رسیدم کلا صحبت نکنم،اولشه سخته ...یعنی همش فکر میکنی چرا؟اخه کدوم مادری با بچش اینطوره؟یا رابطه مادرودختر بقیه رو میبینی دلت میگیره...
    اما کم کم عادت میکنی...
    من خودم فقط جلو مهمان باهاش چند جمله کوتاه بهش میگم که بقیه متوجه اختلافمون نشن
    حس بین عشق و نفرت بهش دارم ،عشق ازینکه میدونم اگه یروز نباشه دق‌ میکنم،نفرت از رفتارش و باعث گريه هاي شبانه منه
    ویرایش توسط rahgozar7 : 02-01-2021 در ساعت 02:24 AM دلیل: تکمیل کردن

  6. کاربران زیر از rahgozar7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40604
    نوشته ها
    258
    تشکـر
    214
    تشکر شده 138 بار در 100 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : قهربامادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahgozar7 نمایش پست ها
    تو‌منی؟یا من توام؟... منم مشکل شما رو دارم ...
    دیگه به این نتیجه رسیدم کلا صحبت نکنم،اولشه سخته ...یعنی همش فکر میکنی چرا؟اخه کدوم مادری با بچش اینطوره؟یا رابطه مادرودختر بقیه رو میبینی دلت میگیره...
    اما کم کم عادت میکنی...
    من خودم فقط جلو مهمان باهاش چند جمله کوتاه بهش میگم که بقیه متوجه اختلافمون نشن
    حس بین عشق و نفرت بهش دارم ،عشق ازینکه میدونم اگه یروز نباشه دق‌ میکنم،نفرت از رفتارش و باعث گريه هاي شبانه منه
    سلام شما چند سالتون و اخرین بحثتون در مورد چی بود؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد