نوشته اصلی توسط
pinkfloyd
سلام. من آرمین هستم. متولد 72 و حدود 9 ماه که عقد کرد. عاشق نامزدمو زندگیمم ولی مرده شور این پول رو ببرم که همه چی رو تحت تاثیر خودش قرار میده
وقتی عقد کردم پدر عسل (نامردم) بیکار بود البته با کلی بدهی که همه اینا یه طرف و مستاجر بودن اینا هم یطرف دیگه... اما خدارو شکر که همین چند وقت پش تونست یه ماشین تاکسی سواری از کسی اجاره کنه ماهی ۷۰۰ بهش بده که بتونه روش کار کنه.. عسل زندگی خیلی درهمی داره که همش هم بخاظر بی پولیشونه... عسل ۲ تا خواهر بزرگتر از خودش داشته که اونا ازدواج کردن(منظور هزینه جهزیه ۲ تا دختر رو دادن) عسل بچه سوم خونه و یه دختر کوچکتر و البته اون هم دم بخت دارن
عسل با خواهرش میرن سرکار که هرکدوم ماهی ۳۰۰ هزار تومن درآمد دارن که اونم میشه کمک حال خونواده
اما زندگی خودم:
برای پیمانکاری کار میکنم که هرماه از حقوقم با ترفندهای حسابداری داره دزدی میکنه ک میانگین درآمدم ماهی یک میلیونه. من دانشجو کامپیوترم. وضع مالی خونوادم بد هست ولی در حد خانواده عسل نیس چون ما خونه و ماشین با امکانات زندگی بهتری نسب به خونواده عسل داریم
اما اینا فقط شرح حالی اززندگی منو نامزدم عسل بود که بتونین مشکل اصلی منو بهتر تحلیل کنید
مشکل اینجاس که:
منو نامزدم عسل وام ازدواج ثبت نام کردیم نفری ۱۵ میلیون تومن که جمعا ۳۰ تومن. من با عسل حرف زدم که ما کل وام رو ببریم بهترین نقطه شهر یه مغازه کامپیوتری بزنیم هم میتونیم کنار هم کارکنیم هم کار سود آوری میشه
اولش عسل قبول کرد ولی بعد از چند روز گفت که نه نمیشه من پدرم نمیتونه برا من جهیزیه بخره و به این پول نیاز داره.. برای وام من ۲ تا ضامن بردم ولی اون یکی... پدر عسل انقدر وام گرفته که غرق در بدهیه که هر ماه حساب یکی از ضامناشو مسدود میکنن بخاطر همین میترسم این سری حساب ضامنای منو بلوکه کنن
پدر عسل یه آدم غیر منطقی و به قول عام آدم بی عقلیه طوری که اصلا کاری به دختراش و زندگیش نداره تو خونشون با همه بحث میکنه و اعصبی میکنه که بیشتر با عسل بحث میکنه.. وقتی با عسل حرف میزنه بهش میگه (گوه نخور) و میزنه زیر خنده حتی ی روز خواهر عسل خونه نبود و باباش باگوشیش تماس گرفت و گوشیشو جواب نداد.. باباش گفت حتما با دوسپسرش رفته بیرون و زد زیر خنده(وااای خدا داشتم آتیش میگرفت از این نوع رفتارها)
پدر عسل میگه تا وام نداشته باشم هیچکاری برا خرید جهیزیه نمیکنم چون ندارم...
امروز با عسل سره همین موضوع وام دوباره بحثم شد که گفتم من همه وام رو لازم دارم برا مغازه زدن.... به عسل گفتم اگه پدرت هرماه لیوان یا بشقاب بالشت و.. رو خریده بود الان همه جهیزیه رو داشتی ولی پدرش میگه فقط باید وام داشته باشم که بخرم.
من میتونم کاری کنم که پدر عسل بتونه اقساطی خرید کنه ولی میترسم که نتونه اقساط رو بده و آبرو من پیش فروشنده که اشناس بره
من نیاز به مغازه دارم برای اینکه بتونم زندیگو بساز چون میدونم چطوری میتونم با این کار درآمدمو افزایش بدم. اگه نتونم پروژه مغازه رو اجرایی کنم دیگه هیچوقت نمیتونم یه سرمایه برا خودم جمع کنم ک بشه چون کارمم هرماه حقوق بهم نمیدن که بتونم درست روش حساب باز کنم
بنظر شما دوستان چیکار کنم؟