نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: روابط دختر و پسر

775
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38502
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    روابط دختر و پسر

    باسلام من یه دختر ۲۳ساله ام دانشجوی کارشناسی . کار معرق هم انجام میدم . سه ماه و نیم پیش یه اقایی سفارش کار دادن و من قبول کردم که کار تابلوشونو انجام بدم . که شبا همش میومد سوال میپرسید که چطور کار میکنی با جی کار میکنی و از این سوالات منم جوابشونو دادم تا اینکه دیگه خیلی راحت شرو کرد صحبت کردن منم چون برام مهم نبود هراز گاهی از روی بی کاری جوابشو میدادم . تا سر یه کل کل ساده باهم رفتیم بیرون. از صبح رفتیم تا شب . کلی خرج کرد و سنگ تموم گذاشت اخرش خودش گفت که پسر خاله دوست صمیمی برادرم . من شوکه شده بودم و ازم خواستگاری کرد این موضوع با خاله و پسر خالش در میون گذاشت تحصیلاتش دیپلم بود . قرار بود یه فرصت برا شناخت بهم بدیم قبل از اینکه به خانواده هابگیم چون داشت دوره های کمک پرستاری رو میگذروند . منم موافقت کردم اما مادرم درجریان قرار دادم .کلا همه چیز خوب بود بعد از یک ماه به من ابراز علاقه میکرددر طول روز کلی زنگ میزد . به عکسای پروفایلم گیر میداد که عکس نزار ارایش نکن منم قبول میکردم دیر جواب پیام میدادم ناراحت میشد آنلاین بودنمو چک میکرد . تا اینکه ازم خواست دستم بگیره منم بهش اجازه دادم اما تا اینکه یه روز یهویی گونم بوسید و من هولش دادم و زدم تو گوشش اینجا شد اول شروع بدبختی من . اون ناراحت نبود از این کار یه دو روزی پیام داد و بعدش تا سه روز کلا نه تماسی نه پیامی هیچی حتی جواب منم نمیداد . منم ناراحت شدم شروع کردم بهش تو پیام حرف زدن که تو لیاقت نداری و این چیزا .... تا اینکه به پسر خالش ام که رابط بود گفتم اونم تعجبش اومد . من فک میکردم اون منو یه دختر سبک تلقی میکنه بعدش دوباره اشتی کردیم ‌. ستاره تو اسمون بود امیر برام میاورد . اختلاف سنی ما چهار سال و نیم بود ‌. سری بعد سر تماس نگرفتن من و پیام ندادن من بحثمون شد چون من شهرستان تو مراسم ختم بودم با هم نمیتونستم زنگ بزن و هرچی میگفتم یه چیز میگفت منم اخرش گفتم به درک . سری بعدی داشتیم تصویری حرف میزدیم تا اینکه تلفن من زنگ خورد و تملس امیر پا برجا بود منم جواب دادم پسر داییم بود چون یکم شل حرف میزنه گفتم الان امیر بدش میاد برا همین تماس امیر قطع کردم سر این بحثمون شد اما زود اشتی کردیم . اخر سری من با امیر تماس گرفتم قرار شد شب بهش زنگ بزنم . شب ک زنگ زدم شروع کرد عصبانیت کردن تو حالیت نیست چرا زنگ زدی قشنگ معلوم بود جای دیگه عصبانی بود منم تند شدم که چیکار کردم و یه فش بد دادم بهش . یک روز از دعوامون گذشت دیدم امیر بهم زنگ زد که هرکی با موبایل من با تو تماس گرفت جواب نده منم اول گفتم باش . اما به حرفش گوش ندادم وقتی جواب دادم دیدم یه خانم داره پشت تلفن گریه میکنه که تو و امیر چند وقت با همید . منم اول انکار کردم اما میگفت ما نه ماه باهمیم . امیر به من گفته که شما پنج ماه پیش رابطتون تموم شده . منم بش گفتم ما هنوز پنج ماه هم نمیشناسیم اون خواستگار منه . و همه چیز بهش گفتم . بعدش امیر تماس گرفت و گذاشت بود که خانم بشنوه و همش اسرار داشت انکار کنه . بعدش بهم زنگ زد که نیم ساعت طول میکشه بهت توضیح بدم . منم قانع نشدم و به رابطمون گفتم پی گیری کنه . خانمه براش کادو خریده بود و همه چیز بهم گفت خانمه شوهر داشت و یه بچه نه ساله . امیر میگفت همکارم . من باز باورم نشد رفتم بیمارستان ببینمش . وقتی رفتم تو اورژانس بود رو تخت افتاده بود حاش بد بود فشارش رفته بود بالا حتی سر اون خانم با پسر خاله شم دعوا کرده بود . خانمه خیلی بهش محبت میکرد حتی با اسم کوچیک صداش میکرد . منو امیر قرار شد فکر کنیم . اما امیر میگفت من بمیرمم به رابطه بر نمیگردم ‌. چون تو فش دادی و احترام ما شکسته . و خودش میگفت هیجی بین من و همکارم نیست ‌ چرا ادم باید پروفایلش بشه شعری که همکارش دوست دار ه . الانم پروفایلای منو چک میکنه . نمیدونم دوباره پشیمون میشه یا نه . نمیدونم برا رفتار من رفت . اگه رفته چرا پروفایلای منو چک میکنه . دوسش دارم واقعا و اصلا رابطه قبلش برام خیلی مهم نیست نمیدونم الان باید چکار کنم . و نمیخوام اون خانم از این موضوع استفاده کنه و امیر بیشتر خراب کنه بهم بگید باید چکار کنم . نمیدونم اون همه ابراز محبت دروغ بوده یا نه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    37988
    نوشته ها
    249
    تشکـر
    0
    تشکر شده 102 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : دروغگویی

    سلام دوست عزیز

    خشت اول گر نهد معمار کج/تا ثریا میرود دیوار کج

    من خیلیا رو دیدم مثل شما ک چشماشون رو ب روی حقیقت بستن و زمانی باز کردن ک تا خرخره تو باتلاق فرو رفتن.
    بهتره ک بچگی نکنید و هر چه زودتر این رابطه رو کات کنید.
    اجازه بدید در یک جمله خیالتون رو راحت کنم: "بهتون قول شرف میدم اگه با این آقا ازدواج کنید دو سال دیگه میاید میگید من زنی 25 ساله هستم و یک بچه دارم الآن میخوام طلاق بگیرم."
    دوست عزیز،بهوش باش.

    چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : روابط دختر و پسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط heshmati.saeede نمایش پست ها
    باسلام من یه دختر ۲۳ساله ام دانشجوی کارشناسی . کار معرق هم انجام میدم . سه ماه و نیم پیش یه اقایی سفارش کار دادن و من قبول کردم که کار تابلوشونو انجام بدم . که شبا همش میومد سوال میپرسید که چطور کار میکنی با جی کار میکنی و از این سوالات منم جوابشونو دادم تا اینکه دیگه خیلی راحت شرو کرد صحبت کردن منم چون برام مهم نبود هراز گاهی از روی بی کاری جوابشو میدادم . تا سر یه کل کل ساده باهم رفتیم بیرون. از صبح رفتیم تا شب . کلی خرج کرد و سنگ تموم گذاشت اخرش خودش گفت که پسر خاله دوست صمیمی برادرم . من شوکه شده بودم و ازم خواستگاری کرد این موضوع با خاله و پسر خالش در میون گذاشت تحصیلاتش دیپلم بود . قرار بود یه فرصت برا شناخت بهم بدیم قبل از اینکه به خانواده هابگیم چون داشت دوره های کمک پرستاری رو میگذروند . منم موافقت کردم اما مادرم درجریان قرار دادم .کلا همه چیز خوب بود بعد از یک ماه به من ابراز علاقه میکرددر طول روز کلی زنگ میزد . به عکسای پروفایلم گیر میداد که عکس نزار ارایش نکن منم قبول میکردم دیر جواب پیام میدادم ناراحت میشد آنلاین بودنمو چک میکرد . تا اینکه ازم خواست دستم بگیره منم بهش اجازه دادم اما تا اینکه یه روز یهویی گونم بوسید و من هولش دادم و زدم تو گوشش اینجا شد اول شروع بدبختی من . اون ناراحت نبود از این کار یه دو روزی پیام داد و بعدش تا سه روز کلا نه تماسی نه پیامی هیچی حتی جواب منم نمیداد . منم ناراحت شدم شروع کردم بهش تو پیام حرف زدن که تو لیاقت نداری و این چیزا .... تا اینکه به پسر خالش ام که رابط بود گفتم اونم تعجبش اومد . من فک میکردم اون منو یه دختر سبک تلقی میکنه بعدش دوباره اشتی کردیم ‌. ستاره تو اسمون بود امیر برام میاورد . اختلاف سنی ما چهار سال و نیم بود ‌. سری بعد سر تماس نگرفتن من و پیام ندادن من بحثمون شد چون من شهرستان تو مراسم ختم بودم با هم نمیتونستم زنگ بزن و هرچی میگفتم یه چیز میگفت منم اخرش گفتم به درک . سری بعدی داشتیم تصویری حرف میزدیم تا اینکه تلفن من زنگ خورد و تملس امیر پا برجا بود منم جواب دادم پسر داییم بود چون یکم شل حرف میزنه گفتم الان امیر بدش میاد برا همین تماس امیر قطع کردم سر این بحثمون شد اما زود اشتی کردیم . اخر سری من با امیر تماس گرفتم قرار شد شب بهش زنگ بزنم . شب ک زنگ زدم شروع کرد عصبانیت کردن تو حالیت نیست چرا زنگ زدی قشنگ معلوم بود جای دیگه عصبانی بود منم تند شدم که چیکار کردم و یه فش بد دادم بهش . یک روز از دعوامون گذشت دیدم امیر بهم زنگ زد که هرکی با موبایل من با تو تماس گرفت جواب نده منم اول گفتم باش . اما به حرفش گوش ندادم وقتی جواب دادم دیدم یه خانم داره پشت تلفن گریه میکنه که تو و امیر چند وقت با همید . منم اول انکار کردم اما میگفت ما نه ماه باهمیم . امیر به من گفته که شما پنج ماه پیش رابطتون تموم شده . منم بش گفتم ما هنوز پنج ماه هم نمیشناسیم اون خواستگار منه . و همه چیز بهش گفتم . بعدش امیر تماس گرفت و گذاشت بود که خانم بشنوه و همش اسرار داشت انکار کنه . بعدش بهم زنگ زد که نیم ساعت طول میکشه بهت توضیح بدم . منم قانع نشدم و به رابطمون گفتم پی گیری کنه . خانمه براش کادو خریده بود و همه چیز بهم گفت خانمه شوهر داشت و یه بچه نه ساله . امیر میگفت همکارم . من باز باورم نشد رفتم بیمارستان ببینمش . وقتی رفتم تو اورژانس بود رو تخت افتاده بود حاش بد بود فشارش رفته بود بالا حتی سر اون خانم با پسر خاله شم دعوا کرده بود . خانمه خیلی بهش محبت میکرد حتی با اسم کوچیک صداش میکرد . منو امیر قرار شد فکر کنیم . اما امیر میگفت من بمیرمم به رابطه بر نمیگردم ‌. چون تو فش دادی و احترام ما شکسته . و خودش میگفت هیجی بین من و همکارم نیست ‌ چرا ادم باید پروفایلش بشه شعری که همکارش دوست دار ه . الانم پروفایلای منو چک میکنه . نمیدونم دوباره پشیمون میشه یا نه . نمیدونم برا رفتار من رفت . اگه رفته چرا پروفایلای منو چک میکنه . دوسش دارم واقعا و اصلا رابطه قبلش برام خیلی مهم نیست نمیدونم الان باید چکار کنم . و نمیخوام اون خانم از این موضوع استفاده کنه و امیر بیشتر خراب کنه بهم بگید باید چکار کنم . نمیدونم اون همه ابراز محبت دروغ بوده یا نه

    الان دقیقا شما دنبال چی هستید ؟
    اگر واقعا فکر میکنید به وجود ایشون نیاز دارید میتونید برای ارتباط دوباره پیش قدم بشید .
    ولی اینکه بشینید و تمام رفتار ایشون رو رمزگشایی کنید نتیجه ای عاید شما نخواهد شد .
    وقتی شما چشم بسته وارد چنین روابطی میشید باید انتظار این حس و حال رو داشته باشید .
    الان هم هیچ کسی مثل شما نمیدونه چنین رابطه ای از بین رفته و شما فقط دنبال توجیح رفتارهای ایشون برای دیدن عکسهای پروفایلتون هستید .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستی پسر با پسر
    توسط Ahmad2016 در انجمن ترنس، دوجنسه، همجنسگرا
    پاسخ: 93
    آخرين نوشته: 12-19-2019, 03:19 PM
  2. دوستی پسر با پسر
    توسط مهدی دانش پژوه در انجمن اضطراب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-03-2017, 05:22 PM
  3. ادامه دوستی پسر با پسر
    توسط Ahmad2016 در انجمن ترنس، دوجنسه، همجنسگرا
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 11-26-2016, 07:27 AM
  4. پسر پسر قند عسل
    توسط ستیلا در انجمن تربیت کودک
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-23-2015, 08:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد