نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: عدم تامین نیاز عاطفی

1627
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38552
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم تامین نیاز عاطفی

    سلام.
    من ۲۶سالمه و شوهرم ۳۴و یک پسر یک ساله داریم.. بعد از دو سال خواستگاری اومدن و خاطر خواهی شوهرم ازدواج کردیم. اما من صرف تایید خانوادم و بدون حسی صرفا عقلانی جواب مثبت دادم.. دو سال نامزد بودیم و شیش ساله ازدواج کردیم.. طی این هشت سال بارها ب همسرم متذکر شدم ک از شرایط احساسی زندکی ناراضیم و نیازهای عاطفیم تامین نمیشه و فقط میگه بلد نیستم و مختصر تلاشهاشم بی نتیجس و دوباره روند عوض میشه.. خیلی تغییر کرده و حمایتم کرده ولی اصلی ترین نیازم بی جواب میمونه و برام عذاب اوره ک حتی نتونم ی عکس عاشقانه و رمانتیک ببینم ک چرا خودم توی زندگی دارم حسرتش و میخورم و بارها اشکم درمیاد.. خودشم ناراحت میشه اما بلد نیس ب نظرم نمیخواد تلاشی کنه ک یاد بگیرهخیلی خودش و سرگرم بازی های مجازی کرده و شاید دو سه روز ی بار بیاد و ی بغل ساده بکنه.. کلا فقط وقت غذا و‌خواب کنار همیم ک از وقتی هم ک بچمون بدنیا اومد بین ما میخوابه و‌مشکل بیشتر شده.. چند بار پام لغزید و ب سمت مردای دیگر گرایش پیدا کردم ک محبتم تامین بشه اما نتونستم ادامه بدم چون بهم وابسته میشدن و خودمم از اون شرایط ناراضی بودم.. واسم عجیبه چرا هیچیم براش مهم نیست. نه از لباسم تعریف میکنه. نه زیباییم. نه مهارتام... هیچی. هر جا میرم همه کلی ازم تعریف میکنن جز شوهرم و فقط میگه لگه تعریف کردنی نبودی ک خواستگاریت نمیومدم..... همین.... الان مدتیه ک ب همسرم مشکوکم ک شاید کسی و زیر نظر داره ک هیچ توجهی بمن نداره.. یعنی در حدی ک احساس میکنم دوتاهمخونه ایم و واقعا برام عذاب اوره سرکوب کردن همه ی احساساتم.. ازینکه هی خودم و مجبورم یادآوری کنم ،حس تهوع دارم
    . .. لطفا راهنماییم. ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    37988
    نوشته ها
    249
    تشکـر
    0
    تشکر شده 102 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عدم تامین نیاز عاطفی

    سلام دوست عزیز
    ظاهرا موبایل و بازی های رایانه ای بشدت همسرتون رو درگیر خودش کرده بطوری ک اطرافیانشون رو فراموش میکنن.
    متأسفانه این مشکلی هست ک در این چند ساله خود من ب وضوح دیدم ک رو ب گسترشه و هنوز خیلی ها نتونستن بین استفاده از تلفن همراه و توجه ب اطرافیان بالانسی ایجاد کنن.اینگونه افراد اگه در یک جمع صد نفری هم باشن بازم متوجه حضور اونها نمیشن و فقط سرشون تو گوشیه.
    از طرفی بعضی از مردان هستند ک همه توجه و نیاز های عاطفی رو در برطرف کردن نیاز مادی همسرشون می بینن و فکر میکنن مسائل عاطفی اهمیتی نداره.
    بعضی از مردان هم هستن ک اساسا بلد نیستن احساساتشون رو بروز بدن و اصلا ابراز احساسات نمیکنن...شاید ب قول شما اوج عواطفشون ی بغل کردن ساده باشه.

    ب نظر من شما خودتون باید پیش قدم بشید و ب شکل غیر مستقیم همسرتون رو آموزش بدید.
    ب عنوان مثال هر رفتاری رو ک دوست دارید همسرتون با شما داشته باشن،شما چند بار نسبت ب ایشون انجام بدید تا هم یاد بگیره،هم واسش عادی بشه و هم ترغیب ب بروز احساسات بشه.
    میتونید بغلش کنید،بوسش کنید،سر ب سرش بذارید،و ...... خلاصه هر کاری ک ب ذهنتون میرسه بکنید تا همسرتون رو درگیر خودتون کنید.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم تامین نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Maryam127 نمایش پست ها
    سلام.
    من ۲۶سالمه و شوهرم ۳۴و یک پسر یک ساله داریم.. بعد از دو سال خواستگاری اومدن و خاطر خواهی شوهرم ازدواج کردیم. اما من صرف تایید خانوادم و بدون حسی صرفا عقلانی جواب مثبت دادم.. دو سال نامزد بودیم و شیش ساله ازدواج کردیم.. طی این هشت سال بارها ب همسرم متذکر شدم ک از شرایط احساسی زندکی ناراضیم و نیازهای عاطفیم تامین نمیشه و فقط میگه بلد نیستم و مختصر تلاشهاشم بی نتیجس و دوباره روند عوض میشه.. خیلی تغییر کرده و حمایتم کرده ولی اصلی ترین نیازم بی جواب میمونه و برام عذاب اوره ک حتی نتونم ی عکس عاشقانه و رمانتیک ببینم ک چرا خودم توی زندگی دارم حسرتش و میخورم و بارها اشکم درمیاد.. خودشم ناراحت میشه اما بلد نیس ب نظرم نمیخواد تلاشی کنه ک یاد بگیرهخیلی خودش و سرگرم بازی های مجازی کرده و شاید دو سه روز ی بار بیاد و ی بغل ساده بکنه.. کلا فقط وقت غذا و‌خواب کنار همیم ک از وقتی هم ک بچمون بدنیا اومد بین ما میخوابه و‌مشکل بیشتر شده.. چند بار پام لغزید و ب سمت مردای دیگر گرایش پیدا کردم ک محبتم تامین بشه اما نتونستم ادامه بدم چون بهم وابسته میشدن و خودمم از اون شرایط ناراضی بودم.. واسم عجیبه چرا هیچیم براش مهم نیست. نه از لباسم تعریف میکنه. نه زیباییم. نه مهارتام... هیچی. هر جا میرم همه کلی ازم تعریف میکنن جز شوهرم و فقط میگه لگه تعریف کردنی نبودی ک خواستگاریت نمیومدم..... همین.... الان مدتیه ک ب همسرم مشکوکم ک شاید کسی و زیر نظر داره ک هیچ توجهی بمن نداره.. یعنی در حدی ک احساس میکنم دوتاهمخونه ایم و واقعا برام عذاب اوره سرکوب کردن همه ی احساساتم.. ازینکه هی خودم و مجبورم یادآوری کنم ،حس تهوع دارم
    . .. لطفا راهنماییم. ممنون
    سلام
    خوب بعضی وقتها پسرها سختشان هست کلمه دوست دارم را بگویند اصلا اینجوری بزرگ شدند شوهر شما هم از آن دسته افراد هست من کاملا شوهرتان را درک می کنم چون خودم هم اصلا خوشم نمی آید احساساتم را بروز دهم ازبس از بچگی می گویند گریه برای مرد زشت هست احساسی بودن برای مرد سوسول بازی هست کم کم با این عقاید بزرگ شده و تو رگ و خونش رفته برای همین مرد نمی تواند چون غرور مردانه اش لطمه میخورد. خیلی براش سخت هست.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38467
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    370
    تشکر شده 387 بار در 249 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عدم تامین نیاز عاطفی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Maryam127 نمایش پست ها
    سلام.
    من ۲۶سالمه و شوهرم ۳۴و یک پسر یک ساله داریم.. بعد از دو سال خواستگاری اومدن و خاطر خواهی شوهرم ازدواج کردیم. اما من صرف تایید خانوادم و بدون حسی صرفا عقلانی جواب مثبت دادم.. دو سال نامزد بودیم و شیش ساله ازدواج کردیم.. طی این هشت سال بارها ب همسرم متذکر شدم ک از شرایط احساسی زندکی ناراضیم و نیازهای عاطفیم تامین نمیشه و فقط میگه بلد نیستم و مختصر تلاشهاشم بی نتیجس و دوباره روند عوض میشه.. خیلی تغییر کرده و حمایتم کرده ولی اصلی ترین نیازم بی جواب میمونه و برام عذاب اوره ک حتی نتونم ی عکس عاشقانه و رمانتیک ببینم ک چرا خودم توی زندگی دارم حسرتش و میخورم و بارها اشکم درمیاد.. خودشم ناراحت میشه اما بلد نیس ب نظرم نمیخواد تلاشی کنه ک یاد بگیرهخیلی خودش و سرگرم بازی های مجازی کرده و شاید دو سه روز ی بار بیاد و ی بغل ساده بکنه.. کلا فقط وقت غذا و‌خواب کنار همیم ک از وقتی هم ک بچمون بدنیا اومد بین ما میخوابه و‌مشکل بیشتر شده.. چند بار پام لغزید و ب سمت مردای دیگر گرایش پیدا کردم ک محبتم تامین بشه اما نتونستم ادامه بدم چون بهم وابسته میشدن و خودمم از اون شرایط ناراضی بودم.. واسم عجیبه چرا هیچیم براش مهم نیست. نه از لباسم تعریف میکنه. نه زیباییم. نه مهارتام... هیچی. هر جا میرم همه کلی ازم تعریف میکنن جز شوهرم و فقط میگه لگه تعریف کردنی نبودی ک خواستگاریت نمیومدم..... همین.... الان مدتیه ک ب همسرم مشکوکم ک شاید کسی و زیر نظر داره ک هیچ توجهی بمن نداره.. یعنی در حدی ک احساس میکنم دوتاهمخونه ایم و واقعا برام عذاب اوره سرکوب کردن همه ی احساساتم.. ازینکه هی خودم و مجبورم یادآوری کنم ،حس تهوع دارم
    . .. لطفا راهنماییم. ممنون
    سلام دوست گرامی
    بهترین کاری که می تونید بکنید چند جلسه ملاقات با یک مشاوره.

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تامین نیاز عاطفی

    چندتا شوخی یاد بگیر... سر به سرش بذار... رفت حموم آبگرمکنو خاموش کن... خلاصه ازین شوخیا که همدیگه رو اذیت میکنن... هم تلافی کردی حرصت خوابیده... هم اون میاد جلو که تلافی کنه بالاخره یه طوری میشه دیگه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد