نمایش نتایج: از 1 به 42 از 42

موضوع: زندگی یا طلاق

10199
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    زندگی یا طلاق

    سلام من همسرم کاملا واضح بهم میگه بهت علاقه ندارم وفقط بخاطر بچه تحمل میکنم تا الان که باهات هستم ,,الانم هست ومیگه فعلا هستم همش منو مقصر بد بداخلاق نامرد تنبل بی عرضه میدونه,,بعدازهشت سال زندگی همش منو با دیگران مقاصیه میکنه,,,,هراختلافی رو علم میکنه ومدام جار میزنه
    سرکوفت ومنت قر وفحش هم روش ولی از اون طرف عشق منو بخودش گرفتن هشت تا ساگرد ازدواج هشت سال کادوی ازدواج وهشت سال پیش قدم شدن برای پیشرفت زندگی وه:-[میشه تلاش وپشت کار کردن ,,از حقوق ۱۵۰هزارتومن شروع ازدواج تا مدیر اجرایی پروژه شغلمون وزدن یک کارگاه مستغل زدن زدن وخرید ماشین وتفریح وخرج کردن وخرید لذت بردن ولی بازم همیشه بده منم هیچ احساسی بهم نداره ومیگه ازت بدم میاد ولی مجبورم ومیمونم فعلا,,,بهش بارها گفتم طلاق میخوای واگر کسی تو زندگیته مشکل نداره بیا طلاق بگیر میگه نه,,,,,, یکم خیلی کوچیک بهش شک دارم ولی حس میکنم بی مورده لطفا شما کمک کنید چکار کنم,,,,بهترین راه حل رو بدین,,

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38382
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    79
    تشکر شده 62 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    سلام
    لطفا کمی بیشتر از خودتون بگین
    تحصیلاتتون ؟
    از کی شوهرتون اینطور شده و ایا قبلا خوب بود ؟
    وقتی میشینین باهاش صحبت میکنین و این رفتار های بدش رو میگین چی میگه ؟
    ایا شما مقصر هستید ؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    سلام من همسرم کاملا واضح بهم میگه بهت علاقه ندارم وفقط بخاطر بچه تحمل میکنم تا الان که باهات هستم ,,الانم هست ومیگه فعلا هستم همش منو مقصر بد بداخلاق نامرد تنبل بی عرضه میدونه,,بعدازهشت سال زندگی همش منو با دیگران مقاصیه میکنه,,,,هراختلافی رو علم میکنه ومدام جار میزنه
    سرکوفت ومنت قر وفحش هم روش ولی از اون طرف عشق منو بخودش گرفتن هشت تا ساگرد ازدواج هشت سال کادوی ازدواج وهشت سال پیش قدم شدن برای پیشرفت زندگی وه:-[میشه تلاش وپشت کار کردن ,,از حقوق ۱۵۰هزارتومن شروع ازدواج تا مدیر اجرایی پروژه شغلمون وزدن یک کارگاه مستغل زدن زدن وخرید ماشین وتفریح وخرج کردن وخرید لذت بردن ولی بازم همیشه بده منم هیچ احساسی بهم نداره ومیگه ازت بدم میاد ولی مجبورم ومیمونم فعلا,,,بهش بارها گفتم طلاق میخوای واگر کسی تو زندگیته مشکل نداره بیا طلاق بگیر میگه نه,,,,,, یکم خیلی کوچیک بهش شک دارم ولی حس میکنم بی مورده لطفا شما کمک کنید چکار کنم,,,,بهترین راه حل رو بدین,,
    دوست عزیز اینکه به شما علاقه نداره میتونه هر دلیلی داشته باشه .
    ولی منحصرا به خیانت و شک شما منتهی نمیشه .
    به همین در زمانی مناسب باید در این مورد صحبت کنید .
    از مشاوره ای حضوری هم استفاده کنید تا بتونید به نتیجه قطعی برسید .
    فعلا بهترین راه حل گفتگوست .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    سلام,دوباره دوست عزیز من خود شخصی هستم که گله,داره من مهدی هستم وخانومم منو دوست نداره راستشوی بخوای اصلا دلیلیشو هم نمیفهم,,,هنوز هم نفهمیدم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    جناب فرخ من کلی باهاش صحبت میکنم میگم حرفتو بزن خوب بگو چیکار کردم اقا من مقصر بیااز اول شروع کنیم محبت کنیم احترام بزاریم فقط یک ماه اگه نتیجه نداد دیگه بیخیال میشیم میگه دیگه مهری تو دلم بهت نیست میگه ناز نمیکنم توهم جونی قیافه داری ولی من ازت سرد شدم,,بخدا اشکم درمیاد اگه کاری کرده باشم دلم نمیسوزه,,,,یکی واضح خیانت میکنه زنش میبخشش,,من از روزی ۸تا۱۴ساعت هم شده کار کردم عزیز نمیشم بخدااز خرج وخوراک هیچی کم نمیزارم بازم هیچی از یک طبقه ساختمون افتاده بودم اینگار نه اینگار دستم تو کارم برید ۳۵تا بخیه خورد اینگار نه اینگار فقط میگفت مواظب باش,,

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نمیدونم من ادم نیستم کسی بهم توجه کنه یا چشم پاکی میکنم دنبال کسی,نیستم,,ونمیرم وهمیشه پیش قدم وانعطاف پذیر اماده برای شر وع زندگی باعشق من کلی کدورت ازش دارم ولی زود میبخشم وفراموش میکنم باز میام میگم خانوم جان عزیزم وکلی حرف محبت امیز دیگه هرجور ابرازعشق میکنم میگه اینارو بهم نگو,, ولی ظاهر من رو هر کی میبینه میگه یه نظامی کاملا خشن وجدی هستم ولی در روز خیلی خوش برخورد هستم باهمه,,,واز ناراحتی بدم میاد,,,ولی بامشکلاتی که خانومم درست میکنه میاد ناراحتی تو گوشت وخونم

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    بخدا قسم ۳۱سالمه به هرکی میگم چند میخوره ۶تا۷سال میگه بزرگتری تاچهل هم بهم میگن میخوره باور کنید هدفم من از زندگی فقط ارامشه,,,,,عشق با محبته دقیقا برعکس شده حتی رویا شده برام بیاد بغلم کنه من خیلی ادم پرشور باعشق واحساسی هستم وارزوی من یه زندگی احساسیه ولی انقدر سرخوده وداغون شدم که نمیدونم چیکار کنم

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    سلام من همسرم کاملا واضح بهم میگه بهت علاقه ندارم وفقط بخاطر بچه تحمل میکنم تا الان که باهات هستم ,,الانم هست ومیگه فعلا هستم همش منو مقصر بد بداخلاق نامرد تنبل بی عرضه میدونه,,بعدازهشت سال زندگی همش منو با دیگران مقاصیه میکنه,,,,هراختلافی رو علم میکنه ومدام جار میزنه
    سرکوفت ومنت قر وفحش هم روش ولی از اون طرف عشق منو بخودش گرفتن هشت تا ساگرد ازدواج هشت سال کادوی ازدواج وهشت سال پیش قدم شدن برای پیشرفت زندگی وه:-[میشه تلاش وپشت کار کردن ,,از حقوق ۱۵۰هزارتومن شروع ازدواج تا مدیر اجرایی پروژه شغلمون وزدن یک کارگاه مستغل زدن زدن وخرید ماشین وتفریح وخرج کردن وخرید لذت بردن ولی بازم همیشه بده منم هیچ احساسی بهم نداره ومیگه ازت بدم میاد ولی مجبورم ومیمونم فعلا,,,بهش بارها گفتم طلاق میخوای واگر کسی تو زندگیته مشکل نداره بیا طلاق بگیر میگه نه,,,,,, یکم خیلی کوچیک بهش شک دارم ولی حس میکنم بی مورده لطفا شما کمک کنید چکار کنم,,,,بهترین راه حل رو بدین,,
    سلام مطلب شما را خواندم عزیز قبل از هر گونه پاسخی به شما چند سوال دارم که به دقت و به صورت نقل قول لطفا پاسخ دهید:

    سن و سال هر دوی شما؟

    میزان تحصیلات شما؟

    تعداد فرزند و فرزندان و سن و سالشون؟

    آیا همسر شما هم شاغلند؟

    نحوه آشنایی و نوع ازدواج شما و چه مدت با هم آشنا بودید قبل از ازدواج؟

    ایا در اوایل اشنایی و ازدواج ایشون هم به شما ابراز عشق و علاقه میکردند و یا خیر؟

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    باسلام,سن من ۳۱وهمسرم۲۷ هر دوما فوق دیپلم ویه رشته تحصیلی یک فرزند پسر ۶توهفت سال خانه دار هستن فامیل هستیم وتوسط اشنای پدرم با پدرشون صورت گرفت وطی دوسه جلسه منجر به ازد واج شد وهیچ اشنایی قبلی ندلشتیم ولی کاملا پدرم وخواهر بزرگم نصبت به خانوادشون شناخت داشتن تا حداقل ۲تا۳ماه خیلی خجالتی وکم صحبت بودن واصلا به هیچ وجه نصبت به دیر یا زود امدن من هیچ تماس ونظری هم نداشتن بعد ازچهار ماهگفت تازه قبول کردم که ازدواج کردم

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    سولاتون رو پشت هم جواب دادم عذرخواهی میکنم,,,ولی به ترتیب سوالاتتون پاسخ دادم

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    چی شد اقا دکتر خیلی منتظرجواب مو
    ندم وحتی تو انجمن خیانت هم موضوعی رو مطرح کردم

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31648
    نوشته ها
    436
    تشکـر
    92
    تشکر شده 186 بار در 148 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    باسلام,سن من ۳۱وهمسرم۲۷ هر دوما فوق دیپلم ویه رشته تحصیلی یک فرزند پسر ۶توهفت سال خانه دار هستن فامیل هستیم وتوسط اشنای پدرم با پدرشون صورت گرفت وطی دوسه جلسه منجر به ازد واج شد وهیچ اشنایی قبلی ندلشتیم ولی کاملا پدرم وخواهر بزرگم نصبت به خانوادشون شناخت داشتن تا حداقل ۲تا۳ماه خیلی خجالتی وکم صحبت بودن واصلا به هیچ وجه نصبت به دیر یا زود امدن من هیچ تماس ونظری هم نداشتن بعد ازچهار ماهگفت تازه قبول کردم که ازدواج کردم
    سلام. جواب آقاشهرام رو با نقل قول جواب بدید تا پیامتونو ببینند

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    چی بگم چطوری به نقل قول چی

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    پیدا نمیکنم از کجا برم چطوری پیغام بدم ببینن,,,,سوال کردن شخصیشون فرستادم,,جواب نیست

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29853
    نوشته ها
    160
    تشکـر
    50
    تشکر شده 64 بار در 53 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    پیدا نمیکنم از کجا برم چطوری پیغام بدم ببینن,,,,سوال کردن شخصیشون فرستادم,,جواب نیست
    روی دکمه " پاسخ با نقل قول " بزنید که زیر هر پستی هست
    کاش بچه نداشتید و فورا جدا می شدید این که زندگی نشد

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام مطلب شما را خواندم عزیز قبل از هر گونه پاسخی به شما چند سوال دارم که به دقت و به صورت نقل قول لطفا پاسخ دهید:

    سن و سال هر دوی شما؟

    میزان تحصیلات شما؟

    تعداد فرزند و فرزندان و سن و سالشون؟

    آیا همسر شما هم شاغلند؟

    نحوه آشنایی و نوع ازدواج شما و چه مدت با هم آشنا بودید قبل از ازدواج؟

    ایا در اوایل اشنایی و ازدواج ایشون هم به شما ابراز عشق و علاقه میکردند و یا خیر؟

    سپاس
    دکتر
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    باسلام,سن من ۳۱وهمسرم۲۷ هر دوما فوق دیپلم ویه رشته تحصیلی یک فرزند پسر ۶توهفت سال خانه دار هستن فامیل هستیم وتوسط اشنای پدرم با پدرشون صورت گرفت وطی دوسه جلسه منجر به ازد واج شد وهیچ اشنایی قبلی ندلشتیم ولی کاملا پدرم وخواهر بزرگم نصبت به خانوادشون شناخت داشتن تا حداقل ۲تا۳ماه خیلی خجالتی وکم صحبت بودن واصلا به هیچ وجه نصبت به دیر یا زود امدن من هیچ تماس ونظری هم نداشتن بعد ازچهار ماهگفت تازه قبول کردم که ازدواج کردم
    دکمه نقل قول پایین هرپست سمت چپ هست

  17. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    راجع به استعدادهای پسرتون باهاش حرف بزن بعدش بهش بگو دوس داری پسرمون بزرگ شد چجور مردی بشه، ناخودآگاه انتظاراتشو نسبت به کسی که بشه بهش گفت مرد میگه
    فقط وسط حرفش نپر و اگر دیدی ساکت شد با سوالای کلی پرسیدن به حرفش بیار، بحث رو متمرکز رو پسرت نکن، کلی بحث کن
    در ضمن... دخترا کلا همینجورین، فکر نکن فقط همسر شما اینطوریه، هرکدومشون تو ذهنشون زندگی رو یه جور خاص در نظر میگیرن و باورش میکنن، اگر ببینن اونوجوری نیست بهم میریزن، بعضی وقتا خواسته هاشون انقدر بچگانه ست که خودشونم روشون نمیشه بگن و فقط کج خلقی میکنن تا غرورشون حفظ بشه ولی کلافه میشن و انتظار دارن ما بفهمیم
    چندتا کار بچگانه بکن روش بازشه، شاید گفت
    ویرایش توسط heh_heh : 06-13-2018 در ساعت 05:53 AM

  18. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38218
    نوشته ها
    93
    تشکـر
    101
    تشکر شده 43 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    سلام
    مطلب شمارو خوندم توش موندم واقعا !!!

    یه سری خانم هستم خودشون روکشتن که ازشوهرشون یه خورده توجه محبت ببینن
    وکسایی مث این خانم باتوجه ب(حرف ایشون)کفارن نعمت میکنن حالا ماازروحیات ومشکلاتش
    خبرنداریم نمیتونیم قضاوت کنیم ....
    درکل یه مدت بهش بی محلی کنید شایدچون میبنه خودتون روبخاطرش به اب واتش زدین
    ببخشید اینو میگم پرو شد ه
    بعضی ازخانم هاهستن ازابرازعلاقه وتوجه زیاد خوششون نمیاد
    وازمرد مغرور که اونو توحسرت یه کلمه محبت امیزمیزاره وسالی یه باربهش میگه دوست دارم خوشسون میاد

  19. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    خیلی ممنونم بخاطر این همه لطفتون ولی اینهمه برخورد با اینهمه زن داشتم توجامعه بخدا همسرم اصلا کاراش معلوم نیست وحتی خودشم نمیدونه چی میخواد,,,,بقدر ت مسایل جنسی هم اسیب دیده شدم که هر روز دوست دلرم اتیش بکشم به همچی ,,,,,,,,

  20. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    دوست داشتم جواب دکتر شهرام رو ببینم ولی این دکمه لعنتی نقل قول رو ندیدم,,,,خدا کنه منظورتون عکس دوجام باشه

  21. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    ببینید من میگم تا آنجایی که بشه باید برای حفظ زندگی مشترکتون باید بجنگید و تمام راه ها رو امتحان کنید .در اخر اگه نتیجه نگیرید میتونید به گزینه های بعدی فکر کنید
    مثلا محبت میکنید نتیجه نمیگیرد خب راه های دیگه هم هست مثلا گفتید خانمتون خونه داره خب حس میکنم تو خونه نشستن باعث بی انگیزگی و حساس شدنش شده . من خودم یکسال برای خوندن امتحانم تو خونه نشستم داشتم دیوونه میشدم وقتی میرم بیرون با چند نفر از دوستام حرف میزنم چیزهای جدید یاد میگیرم روحیه و انگیزه میگیرم قدره خونه رو بیشتر میدونم . خلاصه اینکه ایشون تو خونه نشستن هیچ حرفی جدیدی هم جزکارهای تکراری خونه که انجام دادن برای گفتن ندارن و تو این مدت که تو خونه نشستن فقط غمو غصه ها و هزارجور فکرای بیهوده و بی سرانجام واتیش زدن به زندگی خودشو این فکرا به ذهنش میرسه واسه همین چون هرروز داره این افکارو تو ذهنش تکرار میکنه کوچکترین مشکلی هم که با شما داشته بزرگ جلوه میکنه من میگم کاش یه کلاس هنری ورزشی یا اینا بره یکم با افراد جدید حرف بزنه اینجوری هم به حرف میاد اینقدر همه چی رو تو دلش نمیریزه
    یا یه روش دیگم شما میتونید به پسرتون محبت کنید خانوما خیلی دوست دارن شوهرشون به درس و وضعیت علمی و.. بچه اهمیت بده وقتی به بچتون محبت میکنید و صدای خنده بچتونو بشنوه خودبه خود به سمته شما جذب میشه
    همش اینو با خودتون تکرار کنید که تا خنده ی همسرتونو در نیارید تسلیم نمیشید و سعی کنید همه ی راه ها رو امتحان کنید مطمنم پاسخ صدبرابر این تلاشایی که کشیدید بعدا دریافت میکتید فوقشم اگه بازم کوتاه نیومد دیگه بعدش ...
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  22. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    ببینید من میگم تا آنجایی که بشه باید برای حفظ زندگی مشترکتون باید بجنگید و تمام راه ها رو امتحان کنید .در اخر اگه نتیجه نگیرید میتونید به گزینه های بعدی فکر کنید
    مثلا محبت میکنید نتیجه نمیگیرد خب راه های دیگه هم هست مثلا گفتید خانمتون خونه داره خب حس میکنم تو خونه نشستن باعث بی انگیزگی و حساس شدنش شده . من خودم یکسال برای خوندن امتحانم تو خونه نشستم داشتم دیوونه میشدم وقتی میرم بیرون با چند نفر از دوستام حرف میزنم چیزهای جدید یاد میگیرم روحیه و انگیزه میگیرم قدره خونه رو بیشتر میدونم . خلاصه اینکه ایشون تو خونه نشستن هیچ حرفی جدیدی هم جزکارهای تکراری خونه که انجام دادن برای گفتن ندارن و تو این مدت که تو خونه نشستن فقط غمو غصه ها و هزارجور فکرای بیهوده و بی سرانجام واتیش زدن به زندگی خودشو این فکرا به ذهنش میرسه واسه همین چون هرروز داره این افکارو تو ذهنش تکرار میکنه کوچکترین مشکلی هم که با شما داشته بزرگ جلوه میکنه من میگم کاش یه کلاس هنری ورزشی یا اینا بره یکم با افراد جدید حرف بزنه اینجوری هم به حرف میاد اینقدر همه چی رو تو دلش نمیریزه
    یا یه روش دیگم شما میتونید به پسرتون محبت کنید خانوما خیلی دوست دارن شوهرشون به درس و وضعیت علمی و.. بچه اهمیت بده وقتی به بچتون محبت میکنید و صدای خنده بچتونو بشنوه خودبه خود به سمته شما جذب میشه
    همش اینو با خودتون تکرار کنید که تا خنده ی همسرتونو در نیارید تسلیم نمیشید و سعی کنید همه ی راه ها رو امتحان کنید مطمنم پاسخ صدبرابر این تلاشایی که کشیدید بعدا دریافت میکتید فوقشم اگه بازم کوتاه نیومد دیگه بعدش ...
    ممنون از راهنمایی تون من برای بیرون رفتنشون مانعی ندارم حتی کار کردنشون انگیزش پایین وبالا میره قبل عید گفت میره رانندگی وگواهی نامه میگیرم کلی روحیه داشت میبردمش وبا ماشینمون کلی تمیرین میدادم چقدرهم اسیب زد ولی رفت وگرفت باز بب انگیزه شده واصلا اینهمه لطف من وخرج کردن منو اصلا ندیده گرفته خوب این ظلم نیست ناگفته نمونه تموم تلاش من بخاطر دوست داشتن همسر" onclick="replacer_hook(93)" target="_blank" href="http://forum.moshaver.co/f132">دوست داشتن همسرم هست,,,وگرنه یک دقیقه نمیموندم ودررابطه با پسرم اینقدر بهش توجه دارم که به من میگن مادر مهدی,,,,,,,,,دیگه کاری نیست نکنم

  23. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    ممنون از راهنمایی تون من برای بیرون رفتنشون مانعی ندارم حتی کار کردنشون انگیزش پایین وبالا میره قبل عید گفت میره رانندگی وگواهی نامه میگیرم کلی روحیه داشت میبردمش وبا ماشینمون کلی تمیرین میدادم چقدرهم اسیب زد ولی رفت وگرفت باز بب انگیزه شده واصلا اینهمه لطف من وخرج کردن منو اصلا ندیده گرفته خوب این ظلم نیست ناگفته نمونه تموم تلاش من بخاطر دوست داشتن همسرم هست,,,وگرنه یک دقیقه نمیموندم ودررابطه با پسرم اینقدر بهش توجه دارم که به من میگن مادر مهدی,,,,,,,,,دیگه کاری نیست نکنم
    خب ببین برای یه رانندگی چقدر روحیش خوب شد خب حالا بهش پیشنهاد رفتن به باشگاه ورزشی رو بده مثلا ایروبیک این دیگه تقریبا مداوم هست و دیگه روحیه شادشم حفظ بشه .
    یا اینکه شبا باهم برید قدم بزنید یه ساندویچی بپیچین تو پارک بخورید شهر بازی برید .
    ویرایش توسط eli2 : 06-13-2018 در ساعت 08:20 PM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  24. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    درد منم همینه,,,چهارماه شدیدا مشکل داریم تو چهارماه ۳تا۴بار رابطه داشتیم,,,خیلی توهین میکنه حوصله چیزی نداره,,وفقط دلیل تمام افسردگیهاش وفکروخیالش منم,,,ومن مقصر هستم شاید باورتون نشه,,ریس بازی درمیاره تنه میزنه بش************ دندون فحش مدام میگه ازت بدم میاد ومیخواد هی لج منو دربیاره ومدام همینو میگه تو با کارات باعث شدی من اینطوری یشم

  25. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    درد منم همینه,,,چهارماه شدیدا مشکل داریم تو چهارماه ۳تا۴بار رابطه داشتیم,,,خیلی توهین میکنه حوصله چیزی نداره,,وفقط دلیل تمام افسردگیهاش وفکروخیالش منم,,,ومن مقصر هستم شاید باورتون نشه,,ریس بازی درمیاره تنه میزنه بش************ دندون فحش مدام میگه ازت بدم میاد ومیخواد هی لج منو دربیاره ومدام همینو میگه تو با کارات باعث شدی من اینطوری یشم
    یکاری کن بیاد تو سایت مشاور پیام بزاره بگو تو که نمیای مشاوره بیا حداقل تو سایت مشاوره مشکلتو با یه اسمه نااشنا بگو بعدش دوستان اینجا راهنماییش میکنن
    یکاره دیگم میتونی بکنی یه چند روز ب باهاش حرف نزن فقط خیلی مهربون باش ولی مهربون ساکت . ببین با سکوت نتیجه میگیری یانه اینجوری شاید دلش برای حرف زدنت تنگ بشه خودش بیاد سمتت .
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  26. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    من خیلی ادم شاد وپرحرارتی هستم وقتی سکوت میکنم بچم میاد نمیزاره سکوت کنم,وخانومم هم همینطور میاد اذیت میکنه وصدامو درمیاره,,,,تو کانال وسایت هم نمیاد,,,میگه خودم میدونم چیکار میکنم

  27. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    کلا سکوت دوست ندارم

  28. بالا | پست 28


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    کلا سکوت دوست ندارم
    با اینکه سکوت رو دوس ندارید ولی بنظر میاد بهتره ساکت بودن رو تمرین کنید تا همسرتون خودش بیاد و در مورد چیزایی که دوس داره یا ناراحتیایی که داره حرف بزنه.

    خانمها بیشتر دوس دارن گوینده باشن تا شنونده.

    سعی کنید شنونده خوبی باشید.

  29. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    من خیلی ادم شاد وپرحرارتی هستم وقتی سکوت میکنم بچم میاد نمیزاره سکوت کنم,وخانومم هم همینطور میاد اذیت میکنه وصدامو درمیاره,,,,تو کانال وسایت هم نمیاد,,,میگه خودم میدونم چیکار میکنم
    سلام
    یک بار باهاش حرف بزن بهش بگو چه کار کنم تا تو خوشحال بشی شنونده باش خوب بگذار هر چی تو دلش هست را بگه.

  30. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام مطلب شما را خواندم عزیز قبل از هر گونه پاسخی به شما چند سوال دارم که به دقت و به صورت نقل قول لطفا پاسخ دهید:

    سن و سال هر دوی شما؟

    میزان تحصیلات شما؟

    تعداد فرزند و فرزندان و سن و سالشون؟

    آیا همسر شما هم شاغلند؟

    نحوه آشنایی و نوع ازدواج شما و چه مدت با هم آشنا بودید قبل از ازدواج؟

    ایا در اوایل اشنایی و ازدواج ایشون هم به شما ابراز عشق و علاقه میکردند و یا خیر؟

    سپاس
    دکتر
    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    دکمه نقل قول پایین هرپست سمت چپ هست

    سلام

    با تشکر از پاسخها و هم چنین از مریم خانم که من رو متوجه پاسخیه شما کردند.

    ببینید عزیز, متاسفانه ازدواج غلطی داشتید. بدون شناخت کاملی از هم بعد از دو سه جلسه... و بعد بچه دار شدن و.......!!!!

    عشق یک حس هست و کشش و نه به زور میشه به وجودش آورد و نه به خواهش و تمنا!! آدم خوبی هستی عزیز , ولی در وحله اول محبتی کنید به علت شخصیت مهر طلبی که دارید و مشهوده ,دست از گدایی عشق بر دارید!!!!

    البته به محبت کردن و وظایف همسری خود حتما ادامه دهید, در ثانی با همسر خود به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود(حتما خانم باشند) رجوع کنید تا هم مشکلات را ریشه یابی کنند و در کنار

    بتوانند به همسرتان تفهیم کنند که بعد ازطلاق برای ایشان خبری نیست! و در ثانی چه آسیبهای به هر دوی شما و اللخصوص فرزندتان در این سن و سال وارد خواهد شد!

    ازدواج غلط حتما غلطه ولی طلاق غلط و نادرست دیگه واقعا افتضاحه!!!؟/

    با ارزوی تیک روزی برای شما

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  31. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    با تشکر از پاسخها و هم چنین از مریم خانم که من رو متوجه پاسخیه شما کردند.

    ببینید عزیز, متاسفانه ازدواج غلطی داشتید. بدون شناخت کاملی از هم بعد از دو سه جلسه... و بعد بچه دار شدن و.......!!!!

    عشق یک حس هست و کشش و نه به زور میشه به وجودش آورد و نه به خواهش و تمنا!! آدم خوبی هستی عزیز , ولی در وحله اول محبتی کنید به علت شخصیت مهر طلبی که دارید و مشهوده ,دست از گدایی عشق بر دارید!!!!

    البته به محبت کردن و وظایف همسری خود حتما ادامه دهید, در ثانی با همسر خود به یکی از همکاران حاذق مشاور ما در شهر خود(حتما خانم باشند) رجوع کنید تا هم مشکلات را ریشه یابی کنند و در کنار

    بتوانند به همسرتان تفهیم کنند که بعد ازطلاق برای ایشان خبری نیست! و در ثانی چه آسیبهای به هر دوی شما و اللخصوص فرزندتان در این سن و سال وارد خواهد شد!

    ازدواج غلط حتما غلطه ولی طلاق غلط و نادرست دیگه واقعا افتضاحه!!!؟/

    با ارزوی تیک روزی برای شما

    سپاس
    دکتر
    ممنون وسپاس

  32. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    ممنون وسپاس
    موفق باشید.
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  33. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    موفق باشید.
    مجدد سلام من خیلی فکر کردم وبا راهنمایی هایی که شما انجام دادین کامل به این نتیجه رسیدم ازدواج ما بدون اینکه کوچکترین جرقه عشق تو باشه صورت گرفته وحالا واقعا دلسردی زیادی دارم پیدا میکنم روحیه کارم شادی هام تفریحاتم همه داغون شده,,,,واقعا ضعیف شدم هیچ علاقه ای به هیچی ندارم بی تفاوت شدم به درخواست طلاق فکر میکنم میبینم کلی دردسر سرراهم هست کاغذ بازی و رفت وامد وکشمکش و وارد شدن خانواده به مسایل ما و تو دهن افتادن واخرشم معلوم نیست چی میشه,,,کمک کن,,بگو بازم صبر کنم یا بزارم برم یا طلاق بگیرم

  34. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    مجدد سلام من خیلی فکر کردم وبا راهنمایی هایی که شما انجام دادین کامل به این نتیجه رسیدم ازدواج ما بدون اینکه کوچکترین جرقه عشق تو باشه صورت گرفته وحالا واقعا دلسردی زیادی دارم پیدا میکنم روحیه کارم شادی هام تفریحاتم همه داغون شده,,,,واقعا ضعیف شدم هیچ علاقه ای به هیچی ندارم بی تفاوت شدم به درخواست طلاق فکر میکنم میبینم کلی دردسر سرراهم هست کاغذ بازی و رفت وامد وکشمکش و وارد شدن خانواده به مسایل ما و تو دهن افتادن واخرشم معلوم نیست چی میشه,,,کمک کن,,بگو بازم صبر کنم یا بزارم برم یا طلاق بگیرم
    سلام

    شما مدتهاست که این حالت رو دارید و این حس جدید نیست که بخواهد شما را از پا در بیاورد عزیز!!!!!!!!!!!!!

    فقط الان کمی بینش نسبت به حقبقت امر پیدا کرده اید!؟ و در جواب سوالتان باید عرض کنم هیچ کسی نمیتواند بگوید در این ازدواج بمانید و یا.... ولی همانطور که عرض کردم هر دو در اثر نادانی و .. یک ازدواج واقعا غلطی داشته اید و حالا هر دو مسئولیت یک فرزند 6 ساله رو دارید که حاصل این ازدواج شماست. به زبان دیگر شما به یک موجود بی گناه حیاتی داده اید که مسئولیت رشد آن با هر دوی شماست!

    از قبل هم گفتم که هر دو آسیب دیده اید, پس نیاز به مشاوره و درمان دارید و در ضمن بدترین زمان طلاق برای فرزند و یا فرزندان(که شدیدترین آسیب را به آنها میزند بین6 تا 13 سالگی است). از طرفی با توجه به رو حیات خودتان و حالاتی که از همسرتان گفتید حال هر دوی شما نیز (و حتی ایشان بر خلاف نظرشان) بعد از طلاق بدجوری بهم خواهد ریخت!؟ در نتیجه به نظر من بهتر اینه که هر دو با هم درمان را پهلوی
    یکی از همکاران حاذق ما در شهر خودتان شروع کنید, تا اینکه خودتان و دیگری رو بهتر بشناسید و فرزندتان نیز در سن و سال بهتری قرار بگیرد. تا اینکه در آن زمان به نتیجه بهتری برسید. بد نیست اگر عرایض من رو بدید تا همسرتان نیز مطالعه کنند.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    ویرایش توسط شهرام2014 : 06-14-2018 در ساعت 09:00 PM
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  35. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    شما مدتهاست که این حالت رو دارید و این حس جدید نیست که بخواهد شما را از پا در بیاورد عزیز!!!!!!!!!!!!!

    فقط الان کمی بینش نسبت به حقبقت امر پیدا کرده اید!؟ و در جواب سوالتان باید عرض کنم هیچ کسی نمیتواند بگوید در این ازدواج بمانید و یا.... ولی همانطور که عرض کردم هر دو در اثر نادانی و .. یک ازدواج واقعا غلطی داشته اید و حالا هر دو مسئولیت یک فرزند 6 ساله رو دارید که حاصل این ازدواج شماست. به زبان دیگر شما به یک موجود بی گناه حیاتی داده اید که مسئولیت رشد آن با هر دوی شماست!

    از قبل هم گفتم که هر دو آسیب دیده اید, پس نیاز به مشاوره و درمان دارید و در ضمن بدترین زمان طلاق برای فرزند و یا فرزندان(که شدیدترین آسیب را به آنها میزند بین6 تا 13 سالگی است). از طرفی با توجه به رو حیات خودتان و حالاتی که از همسرتان گفتید حال هر دوی شما نیز (و حتی ایشان بر خلاف نظرشان) بعد از طلاق بدجوری بهم خواهد ریخت!؟ در نتیجه به نظر من بهتر اینه که هر دو با هم درمان را پهلوی
    یکی از همکاران حاذق ما در شهر خودتان شروع کنید, تا اینکه خودتان و دیگری رو بهتر بشناسید و فرزندتان نیز در سن و سال بهتری قرار بگیرد. تا اینکه در آن زمان به نتیجه بهتری برسید. بد نیست اگر عرایض من رو بدید تا همسرتان نیز مطالعه کنند.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    خیلی ممنون از راهنماییتون به همسرم نشون دادم وازقبل اذان مغرب تاالان فقط چند تا فحش بینمون رد وبدل شد,, ازمن بدش میاد وچون دیگه واقعا فهمیدم حسش به من عوض نمیشه عصبی شدم ومدام پرخاشگری میکنم میخواد اروم کنه ولی تو.کتم نمیره چرا مدام بهم میگه ازت بدم میاد وازطرفی راضی به طلاق نیست ومیگه میخوام تحمل کنم مثل یک استاد مغز واعصاب داره عمل میکنه که قشنگ میدونه چطوره منو ناراحت کنه به قران خودکشی نکنم خیلی کاره ای بابا نمیاد طلاق وراضی نیست دوبار واریز کردم وفرم طلاق گرفتم وهربار نزدیک به ۱۵۰تومن هزینه کردم حیف پول میگم برم یه جایی ۵۰تا۱۰۰کیلومتر اونطرف شهر با ازدواج یا یک زندگی جدید راهمو جدا کنم حیفم میاد دلم برای بچم برای زندگی برای موقعیتهای شغلیم وخانوادم تنگ میشه واز طرفی هم بمونم .عشق نیست نیاز جنسی دلخواه نیست محبت نیست وعلاقه وانگیزه هم نیست که بگم حالا یکم دیگه تلاش میکنم درست میشه,,,,,,,میگه هزارتا مشاور بیام هم درست نمیشه میگم بخدا تو باید بخوای میگه من ازتو بدم میاد واخلاقیات بهم نمیخوره میگم تو باعث ناراحتی میشی,,,,,,,,

  36. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    شما مدتهاست که این حالت رو دارید و این حس جدید نیست که بخواهد شما را از پا در بیاورد عزیز!!!!!!!!!!!!!

    فقط الان کمی بینش نسبت به حقبقت امر پیدا کرده اید!؟ و در جواب سوالتان باید عرض کنم هیچ کسی نمیتواند بگوید در این ازدواج بمانید و یا.... ولی همانطور که عرض کردم هر دو در اثر نادانی و .. یک ازدواج واقعا غلطی داشته اید و حالا هر دو مسئولیت یک فرزند 6 ساله رو دارید که حاصل این ازدواج شماست. به زبان دیگر شما به یک موجود بی گناه حیاتی داده اید که مسئولیت رشد آن با هر دوی شماست!

    از قبل هم گفتم که هر دو آسیب دیده اید, پس نیاز به مشاوره و درمان دارید و در ضمن بدترین زمان طلاق برای فرزند و یا فرزندان(که شدیدترین آسیب را به آنها میزند بین6 تا 13 سالگی است). از طرفی با توجه به رو حیات خودتان و حالاتی که از همسرتان گفتید حال هر دوی شما نیز (و حتی ایشان بر خلاف نظرشان) بعد از طلاق بدجوری بهم خواهد ریخت!؟ در نتیجه به نظر من بهتر اینه که هر دو با هم درمان را پهلوی
    یکی از همکاران حاذق ما در شهر خودتان شروع کنید, تا اینکه خودتان و دیگری رو بهتر بشناسید و فرزندتان نیز در سن و سال بهتری قرار بگیرد. تا اینکه در آن زمان به نتیجه بهتری برسید. بد نیست اگر عرایض من رو بدید تا همسرتان نیز مطالعه کنند.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    مثلا,,,,,من خونه نیستم واصلا ازهیچی خبر ندارم چی شده چی نشده میام خونه سلام میکنم جواب سلامی نمیده چند دقیقه ای نمیگذره میگه ای خدا منو بکش از زندگی میگم چی شده میگه تو میای اعصابم بهم میریزه میگم الان من ۱۲ساعت خونه نبودم چیکار به تو دارم اقا اصلا باهم حرفم نزن ,,با بچم میخوام حرف بزنم واز طرفی ادمم حق زندگی دارم واصلا نمیدونه چقدر خسته شدم چقدر حرف شنیدم وچقدر اصلا نیاز پیداکردم گناه من چیه,,خوب بعدش اعصابم خرد میشه منم بهش حرفی میزنم ومیشه دعوا,,,,,ومیشه جنگ وقهر,,,بخدا مثل این تو روزای زندگیم زیاد داشتم به یک روز نیست دعوابشه کنترل میکنم بعد از یک هفته فوران میکنه,,,,,,

  37. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    شما مدتهاست که این حالت رو دارید و این حس جدید نیست که بخواهد شما را از پا در بیاورد عزیز!!!!!!!!!!!!!

    فقط الان کمی بینش نسبت به حقبقت امر پیدا کرده اید!؟ و در جواب سوالتان باید عرض کنم هیچ کسی نمیتواند بگوید در این ازدواج بمانید و یا.... ولی همانطور که عرض کردم هر دو در اثر نادانی و .. یک ازدواج واقعا غلطی داشته اید و حالا هر دو مسئولیت یک فرزند 6 ساله رو دارید که حاصل این ازدواج شماست. به زبان دیگر شما به یک موجود بی گناه حیاتی داده اید که مسئولیت رشد آن با هر دوی شماست!

    از قبل هم گفتم که هر دو آسیب دیده اید, پس نیاز به مشاوره و درمان دارید و در ضمن بدترین زمان طلاق برای فرزند و یا فرزندان(که شدیدترین آسیب را به آنها میزند بین6 تا 13 سالگی است). از طرفی با توجه به رو حیات خودتان و حالاتی که از همسرتان گفتید حال هر دوی شما نیز (و حتی ایشان بر خلاف نظرشان) بعد از طلاق بدجوری بهم خواهد ریخت!؟ در نتیجه به نظر من بهتر اینه که هر دو با هم درمان را پهلوی
    یکی از همکاران حاذق ما در شهر خودتان شروع کنید, تا اینکه خودتان و دیگری رو بهتر بشناسید و فرزندتان نیز در سن و سال بهتری قرار بگیرد. تا اینکه در آن زمان به نتیجه بهتری برسید. بد نیست اگر عرایض من رو بدید تا همسرتان نیز مطالعه کنند.

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    واقعا نمیدونم حرفتونو قبول کنم یا نه تو غلط واز روی نادانی ازدواج کردنو,,,,,,,,,,, ,بخدا قسم بیاد عشق ورزی ها وبیاد موقعیتهای که تو این چندسال حیف شده و
    بتالت گذشته چه شبهای قشنگی میشد کنارهم بخوابیم ولی جدا بودیم خوش باشیم ولی نشدیم,,,,,, دنیای من اینه یا حق,,,,,شانس شانس شانس که قسمت من هنوز نشده تو دنیا,,,,,,,خداحافظ

  38. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    واقعا نمیدونم حرفتونو قبول کنم یا نه تو غلط واز روی نادانی ازدواج کردنو,,,,,,,,,,, ,بخدا قسم بیاد عشق ورزی ها وبیاد موقعیتهای که تو این چندسال حیف شده و
    بتالت گذشته چه شبهای قشنگی میشد کنارهم بخوابیم ولی جدا بودیم خوش باشیم ولی نشدیم,,,,,, دنیای من اینه یا حق,,,,,شانس شانس شانس که قسمت من هنوز نشده تو دنیا,,,,,,,خداحافظ
    عزیز خودت شخصا برو پهلوی یکی از همکاران جهت مشاوره و پبدا کردن حال بهتر, وگرنه متاسفانه از پا در میای.

    سپاس
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  39. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    عزیز خودت شخصا برو پهلوی یکی از همکاران جهت مشاوره و پبدا کردن حال بهتر, وگرنه متاسفانه از پا در میای.

    سپاس
    سلام,,,درمورد مشکلی که داشتم فعلا جدا شدیم بدون طلاق اون خونه مادر خودش ومنم خونه خودم فعلا یه مدت جدا باشیم وهیچ زنگی وپیامی ندیدم,, , ,تصمیم گرفتیم,,ولی من دارم از تنهایی دیوانه میشم,,اونو نمیدونم,,,گار درستیه یا نه,,

  40. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahdi.01@gmail.com نمایش پست ها
    سلام,,,درمورد مشکلی که داشتم فعلا جدا شدیم بدون طلاق اون خونه مادر خودش ومنم خونه خودم فعلا یه مدت جدا باشیم وهیچ زنگی وپیامی ندیدم,, , ,تصمیم گرفتیم,,ولی من دارم از تنهایی دیوانه میشم,,اونو نمیدونم,,,گار درستیه یا نه,,
    سلام

    متاسفم ولی من جواب شما رو قبلا دادم عزیز: به یکی از همکاران حاذق روانشناس ما رجوع کنید حضورا.

    موفق باشید
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  41. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38691
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    چرا خیلی ها قدر همو نمی دونن چرا مردها تو لذت زندگی هوب و زنا هم تو فکر زندگی خوبن-من که واقعا خستم
    ارزومه همسزم عوض شه

  42. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38629
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : زندگی یا طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط ppayar نمایش پست ها
    چرا خیلی ها قدر همو نمی دونن چرا مردها تو لذت زندگی هوب و زنا هم تو فکر زندگی خوبن-من که واقعا خستم
    ارزومه همسزم عوض شه
    سلام جسارتا به چی دلم خوش باشه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد