نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: ابراز علاقه به پسر

805
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38652
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ابراز علاقه به پسر

    من دختری 19 ساله هستم که در بچگی همبازی داشتم که علاوه بر همبازی و البته همسایگی رابطه فامیلی داشتیم چند سال گذشت و ما هم چنان با این که دیگه همسایه نبودیم ولی باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و این همبازی من که دوسال هم از من بزرگتر هست و به مرور زمان از هم فاصله میگرفتیم و این فاصله بیشتر از سمت من بود یه جور خجالت خاصی داشتم نسبت بهش تو همون حین بزرگ شدنمون خانواده هامون حرف از ازدواج ما دوتا میزدن و این شوخی کم کم جدی شد من خیلی علاقه ای به این موضوع نداشتمو دنبالشم نبودم ولی متوجه بودم که خانواده ام مشتاق این وصلت هستن تا این مادر این پسر شد واسطه ی ازدواج برادر من و دختر خواهر خودش تو جلسه اول خواستگاری برادرم زن داداشم به من گفت که پسر خاله اش که همین همبازی بنده بود تو جمعشون اعلام کرده که میخواد با من ازدواج کنه . از اون روز موضوع برام یهو جدی شد پیش خودم میگفتم پدر و مادرم مشتاق این وصلتن پدر و مادر اونم همینطور خودشم که میشناسم پسر خوبیه سطح اجتماعی و اقتصادیشونم که مثل هم هستیم و اون پسر هم دلیل انتخاب من شرم و حیا من بوده براش و همه این چیزا به مرور باعث شد که من دلبسته شم و این در حالی بود که اون پسر برا مدت 5 سال قرار بود ایران رو ترک کنه و برای درس به خارج بره . تو مراسم نامزدی برادرم مادر اون پسر منو به همه معرفی میکرد و یه جوری منو عروس خودش معرفی میکرد این در حالی بود که من 17 سالم بود و علاقه من به اون پسر روز به روز بیشتر میشد همه از خوبیش میگفتن همه از آقایش میگفتن حتی مادر خودم تا این که به مرور زمان زن داداشم پیش من یه حرفی میزد جلو مادر اینا یه حرف دیگه همه چی عوض شد حالا که من دلبسته شده بودم مادر مخالفت میکرد ولی خانواده اون پسر روز به روز مشتاق تر میشدن کم کم به رفتارای زن داداشم دقت کردم و دلیل رفتاراشو فهمیدم اونم این که خواهر خودش این پسر رو دوست داشت و دوسالم از این پسر بزرگ تر بود و همبازی من ردش کرده بود خلاصه من سعی داشتم خانوادمو اروم تر کنم تا این که دیدم مادر اون پسر بهم پیام داد و حال و احوال پرسی و درمورد کنکورم میپرسید رابطه منو مادرش و پدرش صمیمی تر شد و حتی تو مادرش به خارج دو سه باری به من زنگ زد تا با پسرش حرف بزنم و اون پسر تو تمام حرفاش میگفت دلم میخواد برگردم ایران تا این که زن داداشم رفت به برادرم و مادرم گفت که من با این پسر پیام میدمو پیام میگیرم و در ارتباطیم در صورتی که اصلا اینجوری نبود من با مادرشدر ارتباط بود زن داداشم کاری کرد که مادرم زنگ بزنه به پدر اون پسر و ازش بخواد که دیگه هیچ کدوم از اعضای خانواده اش به من پیام ندن و اگه پیام هم از طرف من بود اونا جواب ندن زن داداشم حتی گفته بود طلاق میگیرم اخه اون موقع عقد بود بلافاصله تا فهمید که مامانم زنگ زده به پدر اون پسر گفت من بدون داداشت نمیتونم زندگی کنم اوضاع جوری شد که اون پسر تو یکی از سفراش به ایران اومد خونه ی ما ولی مادرم حتی نذاشت من از اتاقم بیرون بیام تا این که عروسی برادرم شد و اونم اومد ایران اخر عروسی که قاطی شد دیدمش ولی فقط نگام کرد نگاه داداشم روی ما دوتا زوم بود و اون فقط نگام میکرد خیلی مشهود نگام میکرد بدون هیچ حرفی و من الان واقعا کلافه ام نمیدونم چیکار کنم میخوام بهش یه جوری بگم دوستش دارم میخوام حرف دلشو بفهمم من از روی هوس بهش دل نبستم اونم همینطور ما هر دو شرایط خانواده ها رو در نظر گرفتیم ولی الان همه چی بهم ریخته راسی تو عروسی مادر پسره با من حرف زد گفت مادرت دلموشکسته ولی من تو رو خیلی دوست دارم خیلیییی زیاد گفت پدر پسره گفته فقط درس این دختر لطمه نبینه ولی الان واقعا دارم دیونه میشم نمیدونم چیکار کنم واقعا آیا ابراز علاقه به این پسر بکنم یا یه راهی باز کنم که باهم در ارتباط باشیم درسته ؟لطفا راهنمایی کنید

  2. کاربران زیر از S... بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ابراز علاقه به پسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط S... نمایش پست ها
    من دختری 19 ساله هستم که در بچگی همبازی داشتم که علاوه بر همبازی و البته همسایگی رابطه فامیلی داشتیم چند سال گذشت و ما هم چنان با این که دیگه همسایه نبودیم ولی باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و این همبازی من که دوسال هم از من بزرگتر هست و به مرور زمان از هم فاصله میگرفتیم و این فاصله بیشتر از سمت من بود یه جور خجالت خاصی داشتم نسبت بهش تو همون حین بزرگ شدنمون خانواده هامون حرف از ازدواج ما دوتا میزدن و این شوخی کم کم جدی شد من خیلی علاقه ای به این موضوع نداشتمو دنبالشم نبودم ولی متوجه بودم که خانواده ام مشتاق این وصلت هستن تا این مادر این پسر شد واسطه ی ازدواج برادر من و دختر خواهر خودش تو جلسه اول خواستگاری برادرم زن داداشم به من گفت که پسر خاله اش که همین همبازی بنده بود تو جمعشون اعلام کرده که میخواد با من ازدواج کنه . از اون روز موضوع برام یهو جدی شد پیش خودم میگفتم پدر و مادرم مشتاق این وصلتن پدر و مادر اونم همینطور خودشم که میشناسم پسر خوبیه سطح اجتماعی و اقتصادیشونم که مثل هم هستیم و اون پسر هم دلیل انتخاب من شرم و حیا من بوده براش و همه این چیزا به مرور باعث شد که من دلبسته شم و این در حالی بود که اون پسر برا مدت 5 سال قرار بود ایران رو ترک کنه و برای درس به خارج بره . تو مراسم نامزدی برادرم مادر اون پسر منو به همه معرفی میکرد و یه جوری منو عروس خودش معرفی میکرد این در حالی بود که من 17 سالم بود و علاقه من به اون پسر روز به روز بیشتر میشد همه از خوبیش میگفتن همه از آقایش میگفتن حتی مادر خودم تا این که به مرور زمان زن داداشم پیش من یه حرفی میزد جلو مادر اینا یه حرف دیگه همه چی عوض شد حالا که من دلبسته شده بودم مادر مخالفت میکرد ولی خانواده اون پسر روز به روز مشتاق تر میشدن کم کم به رفتارای زن داداشم دقت کردم و دلیل رفتاراشو فهمیدم اونم این که خواهر خودش این پسر رو دوست داشت و دوسالم از این پسر بزرگ تر بود و همبازی من ردش کرده بود خلاصه من سعی داشتم خانوادمو اروم تر کنم تا این که دیدم مادر اون پسر بهم پیام داد و حال و احوال پرسی و درمورد کنکورم میپرسید رابطه منو مادرش و پدرش صمیمی تر شد و حتی تو مادرش به خارج دو سه باری به من زنگ زد تا با پسرش حرف بزنم و اون پسر تو تمام حرفاش میگفت دلم میخواد برگردم ایران تا این که زن داداشم رفت به برادرم و مادرم گفت که من با این پسر پیام میدمو پیام میگیرم و در ارتباطیم در صورتی که اصلا اینجوری نبود من با مادرشدر ارتباط بود زن داداشم کاری کرد که مادرم زنگ بزنه به پدر اون پسر و ازش بخواد که دیگه هیچ کدوم از اعضای خانواده اش به من پیام ندن و اگه پیام هم از طرف من بود اونا جواب ندن زن داداشم حتی گفته بود طلاق میگیرم اخه اون موقع عقد بود بلافاصله تا فهمید که مامانم زنگ زده به پدر اون پسر گفت من بدون داداشت نمیتونم زندگی کنم اوضاع جوری شد که اون پسر تو یکی از سفراش به ایران اومد خونه ی ما ولی مادرم حتی نذاشت من از اتاقم بیرون بیام تا این که عروسی برادرم شد و اونم اومد ایران اخر عروسی که قاطی شد دیدمش ولی فقط نگام کرد نگاه داداشم روی ما دوتا زوم بود و اون فقط نگام میکرد خیلی مشهود نگام میکرد بدون هیچ حرفی و من الان واقعا کلافه ام نمیدونم چیکار کنم میخوام بهش یه جوری بگم دوستش دارم میخوام حرف دلشو بفهمم من از روی هوس بهش دل نبستم اونم همینطور ما هر دو شرایط خانواده ها رو در نظر گرفتیم ولی الان همه چی بهم ریخته راسی تو عروسی مادر پسره با من حرف زد گفت مادرت دلموشکسته ولی من تو رو خیلی دوست دارم خیلیییی زیاد گفت پدر پسره گفته فقط درس این دختر لطمه نبینه ولی الان واقعا دارم دیونه میشم نمیدونم چیکار کنم واقعا آیا ابراز علاقه به این پسر بکنم یا یه راهی باز کنم که باهم در ارتباط باشیم درسته ؟لطفا راهنمایی کنید


    دوست عزیز بهتره در این آشفته بازاری که توصیف کردید صبر کنید .
    اجازه بدید زمان بگذره و شما شرایط درس خوندن خودتون رو فدای چنین روابطی نکنید .
    به سن بلوغ عاطفی نزدیک میشید پس اجازه بدید با دیدی باز به این رابطه نگاه کنید .
    هر نگاه کردنی رو دلیل بر دوستی خودتون نبینید .
    در دل سیاه شب نمیتونید به هر نوری کشیده بشید .
    ممکنه اون نور برق چشمان یک گرگ باشه .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستی پسر با پسر
    توسط Ahmad2016 در انجمن ترنس، دوجنسه، همجنسگرا
    پاسخ: 93
    آخرين نوشته: 12-19-2019, 03:19 PM
  2. دوستی پسر با پسر
    توسط مهدی دانش پژوه در انجمن اضطراب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-03-2017, 05:22 PM
  3. ادامه دوستی پسر با پسر
    توسط Ahmad2016 در انجمن ترنس، دوجنسه، همجنسگرا
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 11-26-2016, 07:27 AM
  4. پسر پسر قند عسل
    توسط ستیلا در انجمن تربیت کودک
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-23-2015, 08:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد