نوشته اصلی توسط
ppayar
سلام خسته نباشید خوتهش می کنم منوراهنمایی کنید حالم اصلا خوب نیست
چهار دختریم و من دختر سومم-
سال 90 ازدواج کردم و یه پسر 5/5 ساله دارم -از اول زندگیمون نابسامان بود و هیچ از همسرم و خانوادش نخواستم-ساده بودم و خانوادمم همش میگفتن سخت نگیرین-از اول دعوا هامون زیاد بود و منم کم نمیاوردم اما الان زیاد یکی به دو نمیکنم و کوتاه می آم-همسرم از اول بیکار بود باهام ازدواج کرد و خودشون همگفتن توقعی نداشته باش چون بیکارم-اما خونه بابام و دوخواهر بزرگترم همه چیشون خوبه-خواهرامم سرکارن و خونه دارن و زندگیشون آرومه-اما من چون پسرداییمه و دعواهامون هم زود پخش می شه و زیاد دعوا داشتیم همه می دونن-خلاصه چندبار تا طلاق رفتیم-یک سالی می شه همه چی تقریبا آرومه-بابامم چون وضع مالیمون خوب نیس همیشه کمکمون می کنه تازه خواهر کوچیکه ازدواج کردهو خونش قزوینه و خیلی براش خوبن و شوهرشم خیلی با خواهرم خوبه و وضع مالیش خوبه بابا مامانمم خیلی احترامشونو بیشتر دارن و چندساله شوهرم با پارتی بابام یه جا تو شهر دورتری استخدام شده الان خواهرمم اینجا ترم آخره و امتحان داره مامان وبابامم چون اینجا خوابگاه هم داره اما اومدن خونه من و میگن اگه اذیت بودی میریم اسکان میگیریم منم نمیشه چیزی بگم-خواهرمم بی ادبه 21 سالشه خودش تنهاس احتراممو داره اما مامان وبابام هستن بی ادب میشه انگار نه انگار خونه منه و اگه منم چیزی بگم میگن تو حسودی میکنی به خواهرت در صورتی که احتراممو نداره و مامان وبابام تعصبش ومیکشن اذیتم-انگار من فقط با پول خفم میکنن که چیزی نگم-خونم یه خواب داره و خیلی اذیتم از یه طر مامان بابامن و وظیفمه اما تا چیزی میشه خواهرای دیگم توشهرمون سریع زنگ میزنن و میگن با خواهرمون خوب باش و.... انگار فقط من غریبه ام تو اینا و همه تعصب همو میکشن اما چون ما وضعمون خوب نیس هیشکی ارزشی هم برامون قایل نیس فقط با پول
خسته شدم حالم اصلا خوب نیس
کمکم کنید