نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

4684
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    با سلام خدمت دوستان عزیزی که 4 سال پیش هم با طرح مشکلم تا حدودی در این سایت مشکلم برطرف شد. از دوستانی که این سایت رو راه اندازی کردند خیلی ممنونم.

    من یه دختر 27 ساله هستم حدود 3-4 سال پیش از یک ارتباط ناسالم اینترنتی خلاص شدم و مدتها طول کشید که بتونم سرپا شم(تقریبا یک سال) و بعد ارشد قبول شدم. سرم مشغول درس شد و در همون اثنی بود که از طریق اینترنت و یک سایت اینترنتی با یک فرد که هم سن و سال خودم بود و بلحاظ هوشی و هدف و ... شبیه من بود و من از این لحاظها خیلی قبولش داشتم اشنا و دوست شدم. اونزمان قصدم از اشنایی با اون اصلا ازدواج نبود! یعنی اصلا بهش فکر نمیکردم. ما به این طریق هر شب در ارتباط بودیم و صحبتامون بقدری زیاد بود باهم که گاهی 3 ساعت حرف میزدیم. حتی انتخاب رشته ارشد منو هم اون کمکم کرد و ... . بعدها که بینمون قضیه ازدواج مطرح شد نمیدونم چرا واقعا کلی اختلاف بینمون مطرح شد و دیدم که چقدر توقعات ادم از یه شریک زندگی میتونه متفاوت باشه به اضافه مسائل مالی هم که بود و ایشون امادگی تشکیل خانواده رو نداشت هنوز.
    نهایتا جدا شدیم. و این قضیه برای هردومونم سخت بود. من اولش گفتم خوب شد راحت شدم ولی الان که یه ساله میگذره هرشب بهش فکر میکنم. چقدر بده که احساسات وجود دارند! احساسات مارو هم خوشحال میکنن هم میتونن مریضمون کنن.از طرف دیگه تقریبا 4 ساله که ما خانوادمون مشکل مالی داریم و این قضیه بقدری حاد بود که موقع نوشتن پایاننامه من فقط تو اتاقم می موندم و میشنیدم که طلبکار میاد دم خونه و .. و بعد یمدت مادرم از خونه رفت ، و بعد یمدت این وضعیت بحرانی بالاخره یخورده فروکش کرد، منتها در این مدت بخاطر این مسائل مالی روابط خانوادگی هم زیر سوال میره و ممکنه همه به هم توهین کنن. و خب این اتفاق برای من افتاد ، اینطور که مادرم به من گفت : تو با درس خوندن ادم نمیشی، تو بدتر هم شدی. و بهم توهین کرد. منی که تموم عمر درس خوندم و به امید اینکه خانواده از من رضایت دارند و حمایتم می کنند تا اینکه یه روزی به یه جای خوبی برسم و مایه افتخار باشم.(چندین بار)
    از اون قضیه به بعد حالم از همه چیز و خودم به هم میخوره. خیلی سعی کردم که بتونم رابطمو با مادرم فعلا خوب نگهدارم . خیلی سخته. یبار خواستم خودمو راحت کنم، بعد دیدم خب شاید بشه ادامه داد حیفه!
    بقدری اتفاق های عجیب غریب دوربرم افتاد که فقط میخام شبها بشینم تو سکوت و با هیشکی حرف نزنم که ناراحتم نکنن! واقعا گاهی احساس می کنم ادمای اطرافم همه بیشعورن(همه این چیزا در طول 4 سال اخیر رخ داد)
    از طرف دیگه وقتی ارشدم تموم شد یه نفر از دانشکدمون پیدا شد و اومد کلی به من لاو تر************د و یک جملات عجیب عاشقانه ای زد که من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. میگفت نیاز به کمک داره و میخواست تو پایاننامه ش بهش کمک کنم. من اون زمان بیکار بودم و قبول کردم کمکش کنم. تقریبا میشه گفت پایاننامه شو من نوشتم! و طی این قضیه بین ما یه رابطه آتشین عاشقانه شکل گرفت ولی من خودم هم خوب میدونستم که این ارتباط اخر عاقبت نداره چون اصلا بلحاظ خانوادگی و فرهنگی و مذهبی و ... جور نبودیم و یجور رابطه کوتاه مدت میشد. ولی اینبارم قضیه برعکس بود و اون از اینکه قصد ازدواج نداشتم ناراحت شد و یک دعوای فوق العاده شدید رح داد بینمون و کات کردیم. و موقع دفاعش از خدمتکار دانشگاه تشکر کرد و از من نکرد!!!
    حالا من یه کانال ازاد پژوهشی و ترجمه برای خودم و دوستام راه انداختیم و دارم و ازون طریق نسبتا درامد متوسطی داریم ولی خب روحیه ام واقعا خوب نیست. با هرکسی که میخوام اشنا بشم یه دید منفی بهش دارم و فکر می کنم احمقه. چرا الکی ابراز علاقه میکنه؟ چرا الکی میگه تو خیلی خوشگلی، بعدا که میخاد مثل بقیه گند بزنه من برا چی باهاش اشنا شم؟
    واقعا ینفربه من بگه چیکارکنم؟ شبا 5 خوابم میبره وازنظر جنسی هم داغون...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38591
    نوشته ها
    280
    تشکـر
    110
    تشکر شده 99 بار در 75 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    سلام

    ببین درسته احساسات وجود دارند و اصلا دنیا چیزی جز افکار و احساسات و باورها نیست..ولی ما بعنوان یه انسان خب قدرت کنترل احساساتمون رو داریم.میتونیم از ناراحتی به شادی و خوشحالی برسیم ..ازت میخام که اول اصلا به گذشتت فکر نکنی حتی برای یک دقه ..همه گذشتتو فراموشش کن با همه خاطراتی که داشتی و هرادمی که وارد زندگیت شد و باورهاتو به آتیش کشید ! بعدش خیلی خوبه ک داری کسب درآمد میکنی ولی لادن ازت میخام که بجای تمرکز به گذشته به آینده ی پیش روت فکر کنی ..تو همین الان هم خیلی خوبی , همین الانم خیلی از بقیه جلوتری.همین الان هم بهترینی , به حرف هایی که از آدمها شنیدی چه خونوادت چه دوستات چه هرکسی که وارد زندگیت شد و گفت ,نه فکر کن نه توجه کن..آدما عادت دارند وقتی بهترین و خوشگل ترین گل هم تو دستشون باشه بگردن و روش عیب بزارن و اونو پرپرش کنن..ولی ما آدمها که گل نیستیم ,ما قدرت انتخاب و اختیار داریم..تا خودمون نخایم کسی نمیتونه به ما ضربه بزنه و باورهامون رو نابود کنه ..پس از همین الان تصمیم بگیر بلندبشی و در زندگیتو به گذشتت ببندی و به سمت آیندت قدم برداری...بهت قول میدم که خیلی زود زندگیت دگرگون میشه...
    ویرایش توسط Armin_EM : 06-21-2018 در ساعت 06:40 AM
    امضای ایشان
    عاشق متافیزیک - ماورا - طراحی سایت و وبمستری


  3. کاربران زیر از Armin_EM بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    ما ممکن است در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود.
    ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند.
    بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم.
    و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم.
    به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.
    اگر شما بسیاری از مواقع خود را در چنین موقعیت هایی می یابید، به قول روانشناسان؛ "بیش از اندازه متفکر" هستید.
    و این طرز فکر می تواند به سلامتی شما آسیب شدید برساند.
    روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود.
    به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسرمی برند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22689558
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Armin_EM نمایش پست ها
    سلام

    ببین درسته احساسات وجود دارند و اصلا دنیا چیزی جز افکار و احساسات و باورها نیست..ولی ما بعنوان یه انسان خب قدرت کنترل احساساتمون رو داریم.میتونیم از ناراحتی به شادی و خوشحالی برسیم ..ازت میخام که اول اصلا به گذشتت فکر نکنی حتی برای یک دقه ..همه گذشتتو فراموشش کن با همه خاطراتی که داشتی و هرادمی که وارد زندگیت شد و باورهاتو به آتیش کشید ! بعدش خیلی خوبه ک داری کسب درآمد میکنی ولی لادن ازت میخام که بجای تمرکز به گذشته به آینده ی پیش روت فکر کنی ..تو همین الان هم خیلی خوبی , همین الانم خیلی از بقیه جلوتری.همین الان هم بهترینی , به حرف هایی که از آدمها شنیدی چه خونوادت چه دوستات چه هرکسی که وارد زندگیت شد و گفت ,نه فکر کن نه توجه کن..آدما عادت دارند وقتی بهترین و خوشگل ترین گل هم تو دستشون باشه بگردن و روش عیب بزارن و اونو پرپرش کنن..ولی ما آدمها که گل نیستیم ,ما قدرت انتخاب و اختیار داریم..تا خودمون نخایم کسی نمیتونه به ما ضربه بزنه و باورهامون رو نابود کنه ..پس از همین الان تصمیم بگیر بلندبشی و در زندگیتو به گذشتت ببندی و به سمت آیندت قدم برداری...بهت قول میدم که خیلی زود زندگیت دگرگون میشه...
    واووو ممنونم از اینهمه انرژی مثبت و حرفای خوب! واقعا همیشه این ماییم که خودمون رو کنترل می کنیم و حتی من در سنین 14 15 سالگی بقدری فرد مثبتی بودم و بقدری نوشته های خوب و مثبتی داشتم اما این سالهای اخیر سختی و مشکلات زیاد شد و یجورایی بالانس مون بهم خورده. اگر من ادمی بودم که تنها زندگی می گردم این مشکلات اینقدر روم اثر نداشت. حیف که ما به این راحتی نمیتونیم مستقل شیم.
    میدونین من بچه دوم خانواده ام و همیشه یجورایی موقع تصمیم گیری ها بقیه روم تاثیر داشتن، ولی الان انگار همه دچار یه بحرانی که شدند خب سنم هم کم نیست، از طرفی من درس خوندم و سوادم هم از بقیه تو خونواده بیشتره، الان همه انتظار دارن خودم برا خودم تصمیم(منظورم تصمیم های مهمه مثلا مهاجرت ، شغل و ...) بگیرم، منتها من از این بی تفاوتی و تنهایی خسته شدم. ولی خب در نهایت اگر قرار باشه چیزی کمکم کنه صحبت شما در بالا هست
    نهایتا از اینهمه انرژی مثبت ممنونم. انشالا راه گذشته رو خواهم بست و مثل عقابی بلندپرواز به آینده خواهم رفت. همین هم اتفاق میفته. فقط باید یاد بگیرم اروم باشم و خونسرد. خیلی ممنون

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    ما ممکن است در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود.
    ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند.
    بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم.
    و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم.
    به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.
    اگر شما بسیاری از مواقع خود را در چنین موقعیت هایی می یابید، به قول روانشناسان؛ "بیش از اندازه متفکر" هستید.
    و این طرز فکر می تواند به سلامتی شما آسیب شدید برساند.
    روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود.
    به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسرمی برند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22689558
    خیلی ممنون از راهنمایی تون.
    بله دقیقا. در واقع این مشکلات به قول شما وجود خارجی ندارند، بلکه توسط عوامل خارجی به ما القا می شوند! مثلا فلانی رو نگاه کن دکتر شده! این دقیقا مصداق بارز مشکلی هست که وجود خارجی نداره! هم میشه از دکتر بودن یه فرد خوشحال بود هم ناراحت!
    من خودم هی سعی دارم ارتباط کمتری با افراد خانوادم برقرار کنم یا اگر ارتباطی هست سعی میکنم مثبت باشه، ولی خب گاهی تلاشم بیهودس. همه تلاشم هم اینه که رو به جلو باشم تا بتونم پول بیشتری دربیارم و مستقل شم. اما خب میدونید که به این راحتی یا به این زودی که این اتفاق ممکنه نیفته یعنی در طول این مدت باید بتونم به لحاظ روحی دووم بیارم و حالم خوب باشه، وگرنه چه مفهومی داره ادم زندگی کنه.
    نمی دونم مشاور ها واقعا میتونن تاثیر مثبتی رو من بذارن؟ یا اینکه قراره 10 جور برچسب بهم بزنن و وضع رو از اینی که هست بدتر کنن؟

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38591
    نوشته ها
    280
    تشکـر
    110
    تشکر شده 99 بار در 75 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    نقل قول نوشته اصلی توسط لادن نمایش پست ها
    واووو ممنونم از اینهمه انرژی مثبت و حرفای خوب! واقعا همیشه این ماییم که خودمون رو کنترل می کنیم و حتی من در سنین 14 15 سالگی بقدری فرد مثبتی بودم و بقدری نوشته های خوب و مثبتی داشتم اما این سالهای اخیر سختی و مشکلات زیاد شد و یجورایی بالانس مون بهم خورده. اگر من ادمی بودم که تنها زندگی می گردم این مشکلات اینقدر روم اثر نداشت. حیف که ما به این راحتی نمیتونیم مستقل شیم.
    میدونین من بچه دوم خانواده ام و همیشه یجورایی موقع تصمیم گیری ها بقیه روم تاثیر داشتن، ولی الان انگار همه دچار یه بحرانی که شدند خب سنم هم کم نیست، از طرفی من درس خوندم و سوادم هم از بقیه تو خونواده بیشتره، الان همه انتظار دارن خودم برا خودم تصمیم(منظورم تصمیم های مهمه مثلا مهاجرت ، شغل و ...) بگیرم، منتها من از این بی تفاوتی و تنهایی خسته شدم. ولی خب در نهایت اگر قرار باشه چیزی کمکم کنه صحبت شما در بالا هست
    نهایتا از اینهمه انرژی مثبت ممنونم. انشالا راه گذشته رو خواهم بست و مثل عقابی بلندپرواز به آینده خواهم رفت. همین هم اتفاق میفته. فقط باید یاد بگیرم اروم باشم و خونسرد. خیلی ممنون



    خواهش , آره میدونم حرف ها هستن نیکه ها و کنایه ها و سرکوفت ها هستن اما لادن اونها فقط تا وقتی اثر دارن که ما بهشون فکر میکنیم تاوقتی هستند, بند میشن , زنجیر میشن و دست و پای ما رو میبندن و مارو تو گذشته نگه میدارن ,اونها مانع حرکت ما میشن, اما از هرجا که تصمیم بگیری که دیگه به اونها فکر نکنی و اونها را با تمام بدی هاشون ببخشی و رهاشون کنی اونوقت زندگیت دوباره رو به جلو حرکت میکنه و تغییرات شروع میشن ..و من شک ندارم که هرروز بهتر از دیروز میشی و بزودی به دیگران ثابت میشه که درموردت اشتباه میکردن ...
    امضای ایشان
    عاشق متافیزیک - ماورا - طراحی سایت و وبمستری


  9. کاربران زیر از Armin_EM بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Armin_EM نمایش پست ها
    خواهش , آره میدونم حرف ها هستن نیکه ها و کنایه ها و سرکوفت ها هستن اما لادن اونها فقط تا وقتی اثر دارن که ما بهشون فکر میکنیم تاوقتی هستند, بند میشن , زنجیر میشن و دست و پای ما رو میبندن و مارو تو گذشته نگه میدارن ,اونها مانع حرکت ما میشن, اما از هرجا که تصمیم بگیری که دیگه به اونها فکر نکنی و اونها را با تمام بدی هاشون ببخشی و رهاشون کنی اونوقت زندگیت دوباره رو به جلو حرکت میکنه و تغییرات شروع میشن ..و من شک ندارم که هرروز بهتر از دیروز میشی و بزودی به دیگران ثابت میشه که درموردت اشتباه میکردن ...
    خیلی ممنون از اینهمه انرژی مثبت... مثل یه فرشته به من روحیه دادین... درسته بخشش خیلی مهمه در این قسمت از چرخه ناراحت شدن ها... شاید بشه بهشون کمتر فکر کرد و جای اونارو با چیزای دیگه ای مثل هدف و گذراندن لحظات جالب و خوشایند دیگه پر کرد...

    خیلی ممنونم دوست عزیززم. ارزوی بهترین لحظات رو برات در زندگی دارم

  11. کاربران زیر از لادن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38591
    نوشته ها
    280
    تشکـر
    110
    تشکر شده 99 بار در 75 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکلات سردرگمی، تنهایی و بیخوابی

    نقل قول نوشته اصلی توسط لادن نمایش پست ها
    خیلی ممنون از اینهمه انرژی مثبت... مثل یه فرشته به من روحیه دادین... درسته بخشش خیلی مهمه در این قسمت از چرخه ناراحت شدن ها... شاید بشه بهشون کمتر فکر کرد و جای اونارو با چیزای دیگه ای مثل هدف و گذراندن لحظات جالب و خوشایند دیگه پر کرد...

    خیلی ممنونم دوست عزیززم. ارزوی بهترین لحظات رو برات در زندگی دارم
    خواهش میکنم
    امضای ایشان
    عاشق متافیزیک - ماورا - طراحی سایت و وبمستری


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله : بی جنس گرایی و بی‌گرایش جنسی
    توسط ghm در انجمن سرد مزاجی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-02-2018, 11:45 AM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-18-2014, 11:49 PM
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-21-2013, 01:58 AM
  4. مردان مریخی، زنان ونوسی و ادعاهایی که تآیید شد!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-04-2013, 01:13 AM
  5. چه زمانی، زمان طلایی برای انجام ارتودنسی است؟
    توسط R e z a در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-27-2013, 12:56 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد