سلام. من واقعا دیگه خسته شدم. چندین ساله که با رفتارای مامانم مشکل دارم. نه فقط من بلکه برادرم و پدرم هم مشکل دارن. مامان من خیلی ساله که مشکل اعصاب داره. چندین سال قرص اعصاب می خورده و از وقتی یادم میاد همیشه افسرده و مریض بوده. هر چند شاغل بود ولی حتی تو محل کارش هم مشکلات زیادی پیدا کرد. ناگفته نمونه که مامان من همیشه مقصر اصلی این رفتارا رو، پدرم میدونه. همیشه میگه اون باعث شده من مریض باشم. همیشه هم میگه حالم خوب نیست حالم بده. کارای خونه رو که اصلا نمی تونه انجام بده درست.حالا اینا مهم نیست. مشکل اینجاست که همیشه عصبیه. زود واکنش نشون میده. اصلا نمیشه باهاش یک کلمه حرف زد.تعصبات بیجا داره. هیچ انتقادی رو قبول نداره. کلا خودش رو خیلی بالا میدونه و فکر میکنه در حقش ظلم شده و خودش پاک و منزه هست. همیشه از زندگی گله و شکایت داره.راستش نمی تونم همه حرفامو کامل بگم چون خیلییی طولانی میشه. ولی دلم خیلی پره. مامانم درست درکم نمی کنه و همین باعث شده ازش دور باشم. حالت دافعه برام ایجاد شده. مامانم منطقی نیست. عقیده ش اینه که چون خودش با پدرم مشکل داره، من و برادرم هم نباید بابامونو بخوایم یا دوستش داشته باشیم. دیکتاتوره. به زمین و زمان هم شک داره.نمیدونم باید چیکار کنم. من خیلی وقتا باهاش بحث می کنم و خودمم عصبی میشم. نمی تونم درک کنم ادمی که دیگه پنجاه سالشه، هنوز مثل بچه ها رفتار میکنه. ممنون میشم راهنماییم کنید