نمایش نتایج: از 1 به 24 از 24

موضوع: استرس کنکور

2782
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    استرس کنکور

    سلام .... من چند روز دیگه کنکور دارم استرسم قبلا خیلی بالا بود الان خیلی بیشتر شده اونقدر که تپش قلب زیاده و کامل حس میکنم فشار هم خیلی میافته اکثرا طوری هست که بدنم سسته و بی حالم.... امروز از استرس و فشار کل بدنم داشت میلرزید. خواهشا اگه پیشنهادی دارید بهم بگید انجام بدم. خودم چیزی به ذهنم نمیرسه. ولی با این شرایط و استرس برم سر جلسه کنکور اوضاع بدم میشه. دو ساعت خواستم بخوابم از استرس نتونستم شبا هم نمیتونم بخوابم با این که خستم خوابم نمیبره از استرس و تپش قلب .کل بدن داره میلرزه وحالت تهوع دارم. نمیخوام به پزشک مراجعه کنم چون احتمالا قرصایی که میخوان بدن مربوط میشه به مغز و اینا و ریسکه خودش.

    هر کی هر چی به ذهنش میاد بگه راه حلی هست بگه. ممنون
    پ .ن: ss75 هستم پسووردم یادم رفته.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    اقا سعید اون فیزیک مکانیک رو بذار زمین ببین میتونی راه حلی بگی ؟ حالم اینطوری شده مثل این شکلکا

    هر چی تکتیک چیزی میدونین بگین فقط این استرس کم بشه... تنفس عمیق و اینا به کار نمیاد.
    ویرایش توسط Neurosurgeon : 06-24-2018 در ساعت 09:01 PM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    سلام .... من چند روز دیگه کنکور دارم استرسم قبلا خیلی بالا بود الان خیلی بیشتر شده اونقدر که تپش قلب زیاده و کامل حس میکنم فشار هم خیلی میافته اکثرا طوری هست که بدنم سسته و بی حالم.... امروز از استرس و فشار کل بدنم داشت میلرزید. خواهشا اگه پیشنهادی دارید بهم بگید انجام بدم. خودم چیزی به ذهنم نمیرسه. ولی با این شرایط و استرس برم سر جلسه کنکور اوضاع بدم میشه. دو ساعت خواستم بخوابم از استرس نتونستم شبا هم نمیتونم بخوابم با این که خستم خوابم نمیبره از استرس و تپش قلب .کل بدن داره میلرزه وحالت تهوع دارم. نمیخوام به پزشک مراجعه کنم چون احتمالا قرصایی که میخوان بدن مربوط میشه به مغز و اینا و ریسکه خودش.

    هر کی هر چی به ذهنش میاد بگه راه حلی هست بگه. ممنون
    پ .ن: ss75 هستم پسووردم یادم رفته.
    سلام
    من شب قبل کنکور با دوستان رفتم فوتبال بازی کردم
    من از شما بیشتر توقع داشتم ناسلامتی مردی. مرد نباید که بترسد یک آقا محسن بود عین تو پارسال ما را کچل کرد تا پزشکی قبول شد هی می گفت براش دعا کنیم.
    تازه سال پیششم یکی دگه کنکور پزشکی داد قبول شد
    آمار مراجعین به سایت مشاور کنکور پزشکی و قبولسشون صدرصد است حالا خیالت تخت قبولی. فقط مثل قبلی دگه بعد کنکور نری حاجی حاجی مکه.
    دگه سر به سایت نزنی.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    من شب قبل کنکور با دوستان رفتم فوتبال بازی کردم
    من از شما بیشتر توقع داشتم ناسلامتی مردی. مرد نباید که بترسد یک آقا محسن بود عین تو پارسال ما را کچل کرد تا پزشکی قبول شد هی می گفت براش دعا کنیم.
    تازه سال پیششم یکی دگه کنکور پزشکی داد قبول شد
    آمار مراجعین به سایت مشاور کنکور پزشکی و قبولسشون صدرصد است حالا خیالت تخت قبولی. فقط مثل قبلی دگه بعد کنکور نری حاجی حاجی مکه.
    دگه سر به سایت نزنی.
    سلام اقا سعید
    بحث مردانگی من واقعا این چند سال اونقدر سختی کشیدم دیگه از مردانگی رد شده خودم رو تیکه تیکه کردم به معنای واقعی.. استرس دست خودم نیست. به نوعی حس اشفته بودن دارم. این استرسی که هست یه شبه نبوده. بحث چند سال هست.
    بحث بازی خیلی خوب بود چرا به فکر خودم نرسیده بود . اتفاقا همین الانش یه بازی مد نظرم هست یه بازی که سبکش یجوری هست رومانتیک و عاشقانه هست و بسیار بسیار ارام کننده maxpayne2 برم بنصبم 3-4 ساعت باید هر روز بازی کنم اوضاع بهتر میشه چاره ای نیست

  5. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : استرس کنکور

    سلام

    خونتو باید رقیق کنی تا مشکلت حل شه.

    عسل، خرما، انگور، انار زیاد بخور.

    عطر یا گلاب گل محمدی استشمام کن تا مغزت گرم بشه، این جلوی ریزش مو رو هم میگیره و در عین حال نباید با مواد شیمیایی موهاتو بشوری چه شامپو چه هر مواد دیگه ای.

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : استرس کنکور

    داشتن کمی استرس برای داوطلب طبیعی است و می تواند خلاقیت را در داوطلب ایجاد کند و به زندگی او نظم دهد و موجب افزایش کارایی در زندگی او شود .


    استرس مفید، عشق با فرزانگی برای یادگیری، پیمودن و روشنگری است و بنابراین داوطلبان باید با عشق و علاقه درس بخوانند.
    نه به خاطر ارزش های خاصی که جامعه برای آن قایل است . همین یک نکته برای رفع استرس کافی نیست؟
    اصولا امتحان بدون اضطراب و استرس غیرطبیعی است.

    وجود اندکی اضطراب میزان یادگیری و دقت برای پاسخگویی به سوالات را بیشتر می کند.
    اضطراب هنگامی نگران کننده است که در عملکرد فرد تاثیر منفی داشته باشد.
    که البته مرز بین اضطراب طبیعی و غیرطبیعی باید شناسایی و درصدد رفع آن برآمد .
    در برخی از افراد اضطراب به صورت علایم جسمی نظیر شکم درد و سردرد تظاهر می کند.
    که گاهی بهافت تحصیلی منجر می شود.
    برای رفع این اضطراب باید قبل از امتحان از روشهایی نظیر relaxitionاستفاده کرد.
    روش هایی که در آن، فرد کلیه عضلات را شل کرده و با کشیدن نفس عمیق به حالت آرامش می رسد .



    ۳) توصیه شماره :۳ معتاد نشوید !
    درباره این که داوطلبان نباید از داروهای خواب آور یا آرام بخش استفاده کنند، احتمالا نباید خیلی توضیح داد.
    متخصصان می گویند به جز استامینوفن ساده، آن هم در صورت سردرد، هیچ داروی دیگری نباید مصرف کرد.

    اگر داوطلبان کنکور احساس استرس شدیدی دارند، می توانند ۱ تا ۲ لیوان "جوشانده لیمو عمانی"، "گل گاو زبان" و "سنبل الطیب" مصرف کنند .

    داوطلبان کنکور در دو روز پایانی از وارد کردن فشار و استرس به خود خودداری و برنامه غذایی متعادلی را رعایت کنند.
    توجه به تغذیه مناسب و داشتن تحرک، موجب کاهش استرس و افزایش شادابی در داوطلبان کنکور می شود .



    ۴) توصیه شماره :۴ لبنیات بخورید، اگر می توانید
    برای کاهش استرس، به داوطلبان کنکور توصیه می شود از مصرف لبنیات غافل نشوند.
    به ویژه خوردن یک لیوان شیر ولرم قبل از خواب شبانه می تواند در برقراری آرامش نقش بسزایی داشته باشد.
    نکته اینجاست که خیلی از داوطلبان کنکور (وهمین طور غیر داوطلبان کنکور) به وعده غذایی صبحانه اهمیتی نمی دهند،.
    در صورتی که نخوردن صبحانه، حتی می تواند باعث ایجاد عوارضی مثل افت قند خون، سستی و بی حالی، عصبانیت.
    بی حوصلگی، افسردگی و عدم انگیزه مطالعه و در نتیجه همه این ها، افزایش میزان استرس فرد شود .
    البته استفاده از لبنیات، نظر همه متخصصان نیست. چراکه اضطراب باعث به هم ریختن سیستم گوارشی می شود .
    و به همین دلیل به افرادی که تجربه های ناخوشایندی با شیر داشته اند، توصیه می شود یک روز قبل از آزمون شیر نخورند .
    ۵) توصیه شماره :۵ مرور دروس هم حدی دارد !
    داوطلبان کنکور در روزهای پایانی از مرور مطالب خوانده شده خودداری کنند، و داوطلبان با تست زنی دانسته های خود را محک بزنند.
    داوطلبان کنکور با فعالیت بدنی به خود آرامش بدهند و داوطلبان در روزهای پایانی نیم ساعت از وقت خود را به ورزش هایی همچون پیاده روی.
    نرمش و یا شنا اختصاص دهند و در این روزها هیچ وعده غذایی را از برنامه خود حذف نکنند .



    ۶) توصیه شماره :۶ تنظیم ساعت بیولوژیک
    حالات بدنی برحسب عادت در ساعات مختلف متفاوت است. کسی که عادت دارد بعدازظهرها دو ساعت بخوابد.
    اگر یک روز برای خوابیدن فرصت پیدا نکند، احساس خمودگی و کسالت می کند.
    کسی که عادت دارد در ساعات معینی مطالعه کند، در صورتی که بخواهد به اجبار این ساعات را تغییر دهد.
    نتیجه کمتری از مطالعه اش خواهد گرفت.
    به همین ترتیب ما به تجربه در ساعات متفاوت، عادات مختلفی پیدا کرده و بدن خود را با این شرایط تطبیق می دهیم .
    داوطلبان در روز کنکور حتماً باید سر ساعت معینی از خواب بیدار شوند.
    تا بتوانند مسیر محل س************ت- محل آزمون را طی کنند و سر جلسه حاضر شوند.
    اگر در روزهای پایانی تا ساعات دیروقت شب برای درس خواندن بیدار بمانند.
    صبح دیر بلند شوند، هر موقع که خواستند صبحانه بخورند و خلاصه برنامه ثابت.
    و یکنواختی منطبق با شرایط روز کنکور نداشته باشند، روز کنکور دچار مشکل می شوند .



    ۷) توصیه شماره :۷ شادابی تان را حفظ کنید
    آرامش با شادابی ارتباط مستقیم دارد.
    آن قدر حجم کار خود را زیاد نکنید و آن قدر به خود سخت نگیرید که هرچه به کنکور نزدیک تر شوید، خستگی و بی حوصلگی شما را فراگیرد.
    باید آن قدر سرحال و شاداب باشید که وقتی به روز کنکور می رسید با روحیه ای آماده سر جلسه آماده شوید.
    برای سرحالی و شادابی، رعایت چند نکته لازم است : اول نظم که درباره آن صحبت شد.
    دوم ورزش و نرمش که حتماً باید هر روز انجام شود. هر قدر که برایتان امکان پذیر است، بخصوص اول صبح، حرکات ورزشی انجام دهید.
    این توصیه را برای روزکنکور هم فراموش نکنید.
    سوم تغذیه مناسب است که درباره آن همین کنارها مفصل صحبت شده .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    من شب قبل کنکور با دوستان رفتم فوتبال بازی کردم
    من از شما بیشتر توقع داشتم ناسلامتی مردی. مرد نباید که بترسد یک آقا محسن بود عین تو پارسال ما را کچل کرد تا پزشکی قبول شد هی می گفت براش دعا کنیم.
    تازه سال پیششم یکی دگه کنکور پزشکی داد قبول شد
    آمار مراجعین به سایت مشاور کنکور پزشکی و قبولسشون صدرصد است حالا خیالت تخت قبولی. فقط مثل قبلی دگه بعد کنکور نری حاجی حاجی مکه.
    دگه سر به سایت نزنی.
    اقا سعید نوچ نوچ نوچ.. چند تا گیم و بیرون رفتن و اینارو امتحان کردم هیچکدوم کارگشا نبود که نبود. فقط 2 تا پروپانولول خوردم که اونم باز اثر نمیکنه چون قبلا میخوردم ولی اثر نمیکرد. تنها راه که میمونه=طب سنتی این اخرین راهی هست که به ذهنم میرسه. این رو میگم چون سال قبل به خاطر استرس بی دقتی زیاد بود خب منم که تجربه خوبی از استرس ندارم.

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط تجربه نمایش پست ها
    سلام

    خونتو باید رقیق کنی تا مشکلت حل شه.

    عسل، خرما، انگور، انار زیاد بخور.

    عطر یا گلاب گل محمدی استشمام کن تا مغزت گرم بشه، این جلوی ریزش مو رو هم میگیره و در عین حال نباید با مواد شیمیایی موهاتو بشوری چه شامپو چه هر مواد دیگه ای.
    نظرت راجب "بخور" چیه؟ من یه مدت برای سردرد استفاده میکردم ولی راجب استرس نمیدونم. خب قرص خودش شیمیایی هست و منم تجربه خوبی از قرص بازیا ندارم(اضافه وزن و حالت خواب الودگی که قبلا به خاطر قرصا داشتم) راه حل دیگه ای ذهنت میرسه؟
    ویرایش توسط Neurosurgeon : 06-25-2018 در ساعت 12:41 PM

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    اقا سعید نوچ نوچ نوچ.. چند تا گیم و بیرون رفتن و اینارو امتحان کردم هیچکدوم کارگشا نبود که نبود. فقط 2 تا پروپانولول خوردم که اونم باز اثر نمیکنه چون قبلا میخوردم ولی اثر نمیکرد. تنها راه که میمونه=طب سنتی این اخرین راهی هست که به ذهنم میرسه. این رو میگم چون سال قبل به خاطر استرس بی دقتی زیاد بود خب منم که تجربه خوبی از استرس ندارم.
    سلام
    آقا فرخ همه موارد را کامل توضیح دادند دیگر نکنه ای نماند که من بگویم همانطور که جناب فرخ گفتند شب ها عرق سنبل طیب یا دم کرده گل گاو زبان نوش جان کنید تا هم آرام شوید و هم خواب خوبی داشته باشید.

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    آقا فرخ همه موارد را کامل توضیح دادند دیگر نکنه ای نماند که من بگویم همانطور که جناب فرخ گفتند شب ها عرق سنبل طیب یا دم کرده گل گاو زبان نوش جان کنید تا هم آرام شوید و هم خواب خوبی داشته باشید.
    امتحان میکنم ... هر دو تا رو استفاده میکنم ببینم چی میشه. ممنون از شما.

  12. بالا | پست 11


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    نظرت راجب "بخور" چیه؟ من یه مدت برای سردرد استفاده میکردم ولی راجب استرس نمیدونم. خب قرص خودش شیمیایی هست و منم تجربه خوبی از قرص بازیا ندارم(اضافه وزن و حالت خواب الودگی که قبلا به خاطر قرصا داشتم) راه حل دیگه ای ذهنت میرسه؟
    بخور همون تاثیر عطر رو داره(مغز رو گرم میکنه) اگه از گیاهی مثل اسطخدوس استفاده کنی یا از همون گل محمدی.

    خب راه حل همیناست و باید هر روز انجام بشه تا تاثیر کنه(حداقل 40 روز).

    راه حل دیگه حجامت هست که ذهن رو سبک میکنه و آرامش میده.

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط تجربه نمایش پست ها
    بخور همون تاثیر عطر رو داره(مغز رو گرم میکنه) اگه از گیاهی مثل اسطخدوس استفاده کنی یا از همون گل محمدی.

    خب راه حل همیناست و باید هر روز انجام بشه تا تاثیر کنه(حداقل 40 روز).

    راه حل دیگه حجامت هست که ذهن رو سبک میکنه و آرامش میده.
    الر اغریماسین ارکاداش ... یای دا ایشلدرم استرس چوخ چوخدی(نیه کی دیبسن که 40 گون ایشلدم کنکورا دا 3-4 گون قالیر) ... اما ایندی بولار کی دیبسن اولاری ایشلدیم بو ایکی اوش گونی گوروم ن اولار. ساغول.

  14. بالا | پست 13


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    الر اغریماسین ارکاداش ... یای دا ایشلدرم استرس چوخ چوخدی(نیه کی دیبسن که 40 گون ایشلدم کنکورا دا 3-4 گون قالیر) ... اما ایندی بولار کی دیبسن اولاری ایشلدیم بو ایکی اوش گونی گوروم ن اولار. ساغول.
    الله ساخلاسین

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    سلام ممنونم از همگی بابت پيشنهاد هایی که دادید ،راستش چیزایی که گفتيد من استفاده کردم امروز ،یه حالت عجیبی داشتم و دارم ( برای من عجیبه ولی برآي یک آدم معمولی با زندگی عادی معموليه ) ،این که احساس میکردم خیلی آرامم و دست ها و پاها و کلا بدنم آرام شده. در مورد استرس مطالعه متاسفانه کم بود کتابی بود خوندم و فهمیدم که استرس من از gas رد شده ،یعنی از هشدار عمومی و مقاومت رد شده و رسیده به مرحله ی s خستگی شديد( بدون مقاومت بدن ) ،برای همین هست میگفتم دست خودم نیست .
    یه بخش این قضیه استرس برميگرده به فکرايي که از خودم دارم و داشتم ( تاکید زیاد روی ارزشهام-توجه به اینکه دیگران چه فکر میکنن -احساس میکنم خیلی سخت گرفتم و خیلی ایده آل ها برای خودم درست کردم ) وسواس فکری ،افسردگی،فشار زیاد ،اینا ترکیبی باعث شدن استرس سطحش خیلی بالا بره ،
    برنامه اصليم همون طور که فکرش رو میکردم و دست نگه داشته بودم براش : درمان این موارد و رسیدگی بیشتر به سلامت جسمی - ذهنی هست و دوباره ساختن فکر ها به صورت مناسب نه چیزی که باعث استرس و این موارد بشه )

    تصمیم گرفتم درست بعده کنکور به مشاور مراجعه کنم و این مشکلات رو حل کنیم ،درمان دارویی هم ایشون تشخیص میدن .قصد دارم ایم دم کردنی ها و .... رو یه سال ادامه بدم تا دوباره ریکاوری بشه.
    برآي یکی دو ساعت بدن اونقدر آرام بود که حس و حال چند سال پیش بهم دست داد نمیدونم کی ولی زمانی که از همه لحاظ همه چی عالی بود . وقتی این موارد برطرف میشه مطمئنم اوضاع خیلی به نفعم میشه چون این حالت رو قبلا داشتم و بهترین دوران بود .ممنون
    ویرایش توسط Neurosurgeon : 06-25-2018 در ساعت 07:25 PM

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    سلام .... من چند روز دیگه کنکور دارم استرسم قبلا خیلی بالا بود الان خیلی بیشتر شده اونقدر که تپش قلب زیاده و کامل حس میکنم فشار هم خیلی میافته اکثرا طوری هست که بدنم سسته و بی حالم.... امروز از استرس و فشار کل بدنم داشت میلرزید. خواهشا اگه پیشنهادی دارید بهم بگید انجام بدم. خودم چیزی به ذهنم نمیرسه. ولی با این شرایط و استرس برم سر جلسه کنکور اوضاع بدم میشه. دو ساعت خواستم بخوابم از استرس نتونستم شبا هم نمیتونم بخوابم با این که خستم خوابم نمیبره از استرس و تپش قلب .کل بدن داره میلرزه وحالت تهوع دارم. نمیخوام به پزشک مراجعه کنم چون احتمالا قرصایی که میخوان بدن مربوط میشه به مغز و اینا و ریسکه خودش.

    هر کی هر چی به ذهنش میاد بگه راه حلی هست بگه. ممنون
    پ .ن: ss75 هستم پسووردم یادم رفته.



    سلام آقا سجاد
    آخر تاپیک متوجه شدم شمایین
    شرایطتون رو کاملا درک می کنم، زودتر فرصت نکردم براتون پست بذارم
    ببینین همه ی کنکوری ها یه استرس آزمون رو دارن
    حالا بعضی ها کمتر بعضی ها بیشتر
    سعی کنید کنترلش کنید و به چیزای منفی فکر نکنید اصلا
    خودتون رو از همین الان یه برنده بدونید چون میدونید با جون و دل تلاش کردید پس برنده هستید
    همه ی تلاشتون رو برای آزمون بذارید و با اعتماد به نفس سوالارو جواب بدید
    تمام مدت رو توکلتون به خدا باشه و مطمئن باشید خداوند تلاش شما رو مد نظر داره
    با یاد خدا دل ها آروم میشه
    سوره ی ناس و آیت الکرسی رو هر روز بخونید

    روزها هم اگه میتونید یادداشت ها و خلاصه ها رو بخونید
    اون تاریخ ادبیات ها هم یه مرور داشته باشید بد نیست
    اصلا هم نترسید چون مطمئن باشید اونقدر براتون مرور شده اطلاعات همش تو ذهنتونه
    فقط باید آروم باشید و به راحتی بکشید بیرون اطلاعات رو و تحلیل درست انجام بدید

    منم یه زمان مثل شما خیلی استرس داشتم و بعدها فهمیدم واقعا حماقته
    درسته آزمون مهمی هستش ولی بعدها تو زندگی یاد میگیرید چیزای مهمتری هم هست
    و اینو یادتون باشه من دارم این رو از تجربه ی زندگی چند ساله ام بهتون میگم
    هیچ چیزی تاکید می کنم هیچ چیزی توی دنیا ارزش این رو نداره که شما به خاطرش آرامش خودتون رو سلب کنید
    نه کنکور و نه هیچ چیز دیگه
    چون آدم فرصت های زندگی زیادی داره

    من سال ها برای درس خوندن تلاش کردم، از این بچه مثبتای درس خون که بعضی وقت ها وقت تفریح رو از خودم می گرفتم و مدام کتاب دستم بود
    اون موقع ها هم فکر نمیکرم شرایط اینجوری بشه واقعا
    فکر کردم برم دانشگاه مدرک بگیرم حلوا حلوام میکنن
    اون همه سال شاگرد ممتاز شدم کلی لوح تقدیر و هدیه گرفتم
    خدا میدونه چقدر اشک ها ریختم به خاطر چند صدم یا چند نمره
    چه شب هایی رو تا دیر وقت بیدار موندم
    و چه صبح هایی که با اذان یا قبل اذان بیدار میشدم و درس میخوندم
    ولی خدایی ارزش اون همه سخت گرفتن رو نداشت

    میدونم درس مهمه و کنکور هم مهم هستش
    ولی همیشه سعی کنید مثبت اندیش باشید و با خیال آسوده به کاری که انجام میدید مسلط باشید
    شما همه ی تلاشتونو بگنید بقیه اش رو هم بسپارید دست خدا
    دل اگه جای ایمان باشه نگرانی توش جایی نداره
    به خدا به خودتون و و توانایی هاتون ایمان داشته باشید
    ان شاالله چند وقت دیگه با خبرهای خوش بیاید موفقیتتونو بهمون خبر بدید.
    بمب انرژی باشید و همیشه سرافراز.
    از صمیم قلب براتون بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 06-26-2018 در ساعت 02:03 AM

  17. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام آقا سجاد
    آخر تاپیک متوجه شدم شمایین
    شرایطتون رو کاملا درک می کنم، زودتر فرصت نکردم براتون پست بذارم
    ببینین همه ی کنکوری ها یه استرس آزمون رو دارن
    حالا بعضی ها کمتر بعضی ها بیشتر
    سعی کنید کنترلش کنید و به چیزای منفی فکر نکنید اصلا
    خودتون رو از همین الان یه برنده بدونید چون میدونید با جون و دل تلاش کردید پس برنده هستید
    همه ی تلاشتون رو برای آزمون بذارید و با اعتماد به نفس سوالارو جواب بدید
    تمام مدت رو توکلتون به خدا باشه و مطمئن باشید خداوند تلاش شما رو مد نظر داره
    با یاد خدا دل ها آروم میشه
    سوره ی ناس و آیت الکرسی رو هر روز بخونید

    روزها هم اگه میتونید یادداشت ها و خلاصه ها رو بخونید
    اون تاریخ ادبیات ها هم یه مرور داشته باشید بد نیست
    اصلا هم نترسید چون مطمئن باشید اونقدر براتون مرور شده اطلاعات همش تو ذهنتونه
    فقط باید آروم باشید و به راحتی بکشید بیرون اطلاعات رو و تحلیل درست انجام بدید

    منم یه زمان مثل شما خیلی استرس داشتم و بعدها فهمیدم واقعا حماقته
    درسته آزمون مهمی هستش ولی بعدها تو زندگی یاد میگیرید چیزای مهمتری هم هست
    و اینو یادتون باشه من دارم این رو از تجربه ی زندگی چند ساله ام بهتون میگم
    هیچ چیزی تاکید می کنم هیچ چیزی توی دنیا ارزش این رو نداره که شما به خاطرش آرامش خودتون رو سلب کنید
    نه کنکور و نه هیچ چیز دیگه
    چون آدم فرصت های زندگی زیادی داره

    من سال ها برای درس خوندن تلاش کردم، از این بچه مثبتای درس خون که بعضی وقت ها وقت تفریح رو از خودم می گرفتم و مدام کتاب دستم بود
    اون موقع ها هم فکر نمیکرم شرایط اینجوری بشه واقعا
    فکر کردم برم دانشگاه مدرک بگیرم حلوا حلوام میکنن
    اون همه سال شاگرد ممتاز شدم کلی لوح تقدیر و هدیه گرفتم
    خدا میدونه چقدر اشک ها ریختم به خاطر چند صدم یا چند نمره
    چه شب هایی رو تا دیر وقت بیدار موندم
    و چه صبح هایی که با اذان یا قبل اذان بیدار میشدم و درس میخوندم
    ولی خدایی ارزش اون همه سخت گرفتن رو نداشت

    میدونم درس مهمه و کنکور هم مهم هستش
    ولی همیشه سعی کنید مثبت اندیش باشید و با خیال آسوده به کاری که انجام میدید مسلط باشید
    شما همه ی تلاشتونو بگنید بقیه اش رو هم بسپارید دست خدا
    دل اگه جای ایمان باشه نگرانی توش جایی نداره
    به خدا به خودتون و و توانایی هاتون ایمان داشته باشید
    ان شاالله چند وقت دیگه با خبرهای خوش بیاید موفقیتتونو بهمون خبر بدید.
    بمب انرژی باشید و همیشه سرافراز.
    از صمیم قلب براتون بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.


    ممنون یلدا خانم. دقیقا به خاطر انرژی ای که میدین و امیدواری و راهکاری که میدین شما رو به موضوع دعوت کردم. مرسی.


    یلدا خانم اصل قضیه اینی هست که میخوام بگم. در حقیقت این دومین باری هست که این فکر به ذهنم میرسه.


    دلیل اصلی این حالت من(استرس-تنش های ذهنی و بیقراری و...) در چند خط اینا میشه:
    1.ایده ال های زیاد و سخت گیری های زیاد به خودم.
    2.بیشتر از حد توانایی هام خواستن و به شکل وسواس گونه به این موارد فکر کردن
    3.احساس اینکه باید همیشه هر جایی اول باشم.
    4.احساس اینکه همیشه در جنگ هستم و باید هر جا میرم موفق باشم. یه اصطلاحی هست به این میگن کمال طلبی موفقیت یا اضطراب موفقیت و این خودش باعث شروع تنش ها و مشکلات دیگه میشه
    5.وسواس فکری شدیدی که به خاطر این موارد راه افتاده.




    به نظرم من با وجود این موارد بالا در حقیقت به جای اینکه یک قدم به جلو گام بردارم یک قدم یا چند قدم به عقب قدم برداشتم.


    اصل قضیه اینه که باید از زندگی لذت برد و همراه باهاش به موفقیت و چیزایی که میخوایم برسیم نه این که خودمون رو بکشیم و اخر سر هم به چیزایی که میخوایم نرسیم(شاید به خاطر فکرای غلطی که وجود داره)


    خب اولین چیزی که به ذهنم میرسه انجام بدم اینه که یه تغییر اساسی تو زندگی ایجاد کنم.
    یه منحنی هست تو بحث فشار مناسب کاری و بازدهی.
    یه منحنی هست مثل همین کوه هایی که تو نقاشی کشیدیم.
    فشار کم باعث خستگی میشه و فشار زیاد باعث استرس و اضطراب شدید میشه. میانه ی این منحنی فشار مناسبی هست که باید وجود داشته باشه.


    من این مورد رو نمیدونستم و میگفتم باید فشار زیاد باشه یعنی انتهای منحنی. برای همین وضعیت الان اینه.
    در اصل باید با توجه به موقعیتی که هست خودمون رو فشار مناسب رو ایجاد کنیم. شاید مثلا برای یه ورزشکار دوومیدانی انتهای منحنی باشه ولی برای یه شخصی که محصل هست مثل من میانه این منحنی بهترین حالت هست.
    میانه منحنی میگه: ساعت مطالعه دور و بر 8 ساعت +تفریح هایی که باید وجود داشته باشند.
    این رو صرفا به عنوان مثال گفتم.


    خب الان میگم گذشته گذشته. تابستون رو میخوام اختصاص بدم به کلا رفرش افکار ذهنی که دارم کلا انتظارات و کمال گرایی ها باید کنار گذاشته بشه.
    یه جای خوبی پیدا کردم برای شروع این کار.... یه کارافرین هست برادرم بهم معرفی کرده. یه خرده از چیزایی که گفته بود رو شنیدم خوشم اومد. کلا ذهن دوباره ساخته میشه.
    این حس کمال طلبی که از اول همیشه باید بهترین بود باید از بین بره. برنامه خاصی داره.


    من بتونم به روال عادی برگردم خیلی خیلی خیلی خوب میشه


    ممنون از شما.


    عادی زندگی کنم فردی عادی باشم و زندگی هم کنم و تفریح هم کنم و استرس موفقیت کمتر داشته باشم و با تلاش قابل قبول (نه رویایی) به موفقیت میتونم برسم و این خودش عادت میشه یه عادت خوب.


    یک بار روانشناسی رو حضوری دیدم. برام خیلی جالب بود. راستش اولین باری بود که شخصی رو میدیدم که هیچ گونه اضظرابی نداشت. تا الان هر کی رو دیدم حداقلی از اضطراب رو داشت.
    منو به فکر فرو بود که چرا یکی این همه استرس داره یکی دیگه نه؟؟ خب همه تو یه جامعه هستیم و نسبتا با میانگین همون فشار جامعه(تقریبا). به این نتیجه رسیدم همه چیز تو ذهن ما هست. استرس نگرانی هر چیز دیگه ای ناشی از ذهنیت ما هست.


    من به این فکر کردم که چرا تو مواقع خاصی استرس دارم؟
    به این نتیجه رسیدم که ذهنیتم اشتباه بوده و هست.
    برای همین هست که همیشه به خودم و بقیه میگم کلید اصلی رفع همه مشکلات اینچنینی تو ذهن ماست.
    لازمه این امر اینه که بیام کلا ذهن رو از اول دوباره بسازم بدون ایده ال های انچنانی.


    دلیل اصلی اینکه هر جا میرم استرس هم هست اینه که همیشه انتظار دارم به بهترین نحو ممکن حضور داشته باشم.دوست دارم همه توجه ها به من باشه.


    احساس میکنم اینطوری خیلی بیشتر از زندگی لذت میبرم و خیلی فکر ازاد میشه و میتونم مثل یه ادم عادی زندگی کنم.(این چیزی که هست به خاطر ذهنیت هایی که هست واقعا نمیشه گفت زندگی خوب-چون فکرای خوبی وجود ندارن به نظرم.)


    خب من یه سال درگیر مجازی و اینا بودم. دوست داشتم اعضای انجمن رو حضوری میدیدم تا اینجا تو مجازی. راستش من اصلا اهل مجازی نیستم و خواستم باهاش خو بگیرم ولی اصلا نمیتونم.تابستون همونطور که قبلا گفتم میخوام زندگی رو از مجازی ببرم به سمت واقعیت از مجازی بیام بیرون. این مدت کافی بود.
    میدونین... الان که این فکرا به ذهنم میان خیلی خوشحالم. نه مثل این چند سال اخیر که ذهنیت هام پر از ایده ال ها و ارزش های ثابت بود. به نظرم میشه و میتونم از این به بعد زندگی واقعی داشته باشم و از همه مهمتر موفقیت های خیلی زیادی داشته باشم ولی به طور عادی نه افراطی با این فکرای مسموم.


    قصد دارم تابستون پیش یک روانشناس با تجربه و حرف ای برم و ازمون های مختلف روانشناسی روانشناختی رو بدم و مطمعنم خیلی مشکلات دارم و احتمالا اختلالات متنوع و جور و اجور. اول بتونم این موارد رو برطرف کنم خیلی خوب میشه به یه سطح خوبی از سلامت فکری و جسمی میرسم.


    این فکرا اصلا اصلا خوب نیستن و باید عوض بشن.بهترین بودن...... این هم باید حذف بشه.
    خانم @ghm
    از شما هم ممنونم. ایده کتاب خوندن خیلی به دردم خورد. کتابا رو میخوندم و یه حس خاصی بهم میداد. یه حس که خیلی برام اشنا بود یه ارام کننده بوده و هست انگار.به این فکر کردم که من وقتی که این حس رو داشتم(قبلا) چرا اونطوری بودم؟ بعده کلی فکر به این نتیجه رسیدم که این فکرایی که تو ذهنم ایجاد کردم و میگفتم درسته درسته(به صورت افراطی) همشون اشتباه بودن و منشا این مشکلات شدن.
    ارام بودن و ارام شدن با انجام دادن کارای عادی و بدون استرس موفقیت.
    به نظر خودم این کتاب خوندن خیلی ارامش میده.مدتی که درگیر کنکور بودم هیچ تفریح خاصی نتونستم بکنم و هیچ کتابی رو خوب نتونستم بخونم و تلنبار شدن که یه روزی بعده کنکور بخونمشون.
    من که میگم این همه کتاب خوندن رو دوست دارم و دوست دارم بنویسم(با این کامنتا و متنا احتمالا دیدید) چرا که نه یه نویسنده هم بشم؟ کتاب های مختلف بنویسم ذهن ازاد تر بشه ذهنیت های جدید هم پیدا کنم؟خوب میشه.


    ممنون بابت انرژی و امیدوارم این که هر مشکلی که پیش اومد بتونین با درایت و ذهنیت خوب حلش کنین.

  19. 3 کاربران زیر از Neurosurgeon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    حس خیلی خوبی پیدا کردم از وقتی تونستم منشا این مشکلات رو پیدا کنم. و خیلی ارام شدم. خب من فهمیدم که این راهی که میگفتم درسته درسته اشتباه بوده. و خیلی خوشحالم خیلی خیلی بابت این که جا برای پیشرفت خیلی هست

  21. 3 کاربران زیر از Neurosurgeon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    من مطمعنم موفق میشم پسر چون بله این راه درست هست که پیدا کردم : عادی بودن نه سوپر استار بودن.

  23. 3 کاربران زیر از Neurosurgeon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6495
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    492
    تشکر شده 306 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : استرس کنکور

    واووو.. خداییش من چیزای خوبی از این متنت یاد گرفتم و یا شاید یه یادآوری بزرگ شد برام.. ممنون

  25. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : استرس کنکور

    سلام

    امروز و فردا را فقط به صورت تفریحی بخوان که ذهنت هم آرام شود و هم آماده.
    قبل از امتحان حتما چندتا نفس عمیق بکش و آیه الکرسی را بخوان.
    هدف این هست که خوب امتحان بدهی
    هدف نتیجه نیست بلکه فکرت سر جلسه مثل خونه باشه

  26. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    ممنون یلدا خانم. دقیقا به خاطر انرژی ای که میدین و امیدواری و راهکاری که میدین شما رو به موضوع دعوت کردم. مرسی.


    یلدا خانم اصل قضیه اینی هست که میخوام بگم. در حقیقت این دومین باری هست که این فکر به ذهنم میرسه.


    دلیل اصلی این حالت من(استرس-تنش های ذهنی و بیقراری و...) در چند خط اینا میشه:
    1.ایده ال های زیاد و سخت گیری های زیاد به خودم.
    2.بیشتر از حد توانایی هام خواستن و به شکل وسواس گونه به این موارد فکر کردن
    3.احساس اینکه باید همیشه هر جایی اول باشم.
    4.احساس اینکه همیشه در جنگ هستم و باید هر جا میرم موفق باشم. یه اصطلاحی هست به این میگن کمال طلبی موفقیت یا اضطراب موفقیت و این خودش باعث شروع تنش ها و مشکلات دیگه میشه
    5.وسواس فکری شدیدی که به خاطر این موارد راه افتاده.




    به نظرم من با وجود این موارد بالا در حقیقت به جای اینکه یک قدم به جلو گام بردارم یک قدم یا چند قدم به عقب قدم برداشتم.


    اصل قضیه اینه که باید از زندگی لذت برد و همراه باهاش به موفقیت و چیزایی که میخوایم برسیم نه این که خودمون رو بکشیم و اخر سر هم به چیزایی که میخوایم نرسیم(شاید به خاطر فکرای غلطی که وجود داره)


    خب اولین چیزی که به ذهنم میرسه انجام بدم اینه که یه تغییر اساسی تو زندگی ایجاد کنم.
    یه منحنی هست تو بحث فشار مناسب کاری و بازدهی.
    یه منحنی هست مثل همین کوه هایی که تو نقاشی کشیدیم.
    فشار کم باعث خستگی میشه و فشار زیاد باعث استرس و اضطراب شدید میشه. میانه ی این منحنی فشار مناسبی هست که باید وجود داشته باشه.


    من این مورد رو نمیدونستم و میگفتم باید فشار زیاد باشه یعنی انتهای منحنی. برای همین وضعیت الان اینه.
    در اصل باید با توجه به موقعیتی که هست خودمون رو فشار مناسب رو ایجاد کنیم. شاید مثلا برای یه ورزشکار دوومیدانی انتهای منحنی باشه ولی برای یه شخصی که محصل هست مثل من میانه این منحنی بهترین حالت هست.
    میانه منحنی میگه: ساعت مطالعه دور و بر 8 ساعت +تفریح هایی که باید وجود داشته باشند.
    این رو صرفا به عنوان مثال گفتم.


    خب الان میگم گذشته گذشته. تابستون رو میخوام اختصاص بدم به کلا رفرش افکار ذهنی که دارم کلا انتظارات و کمال گرایی ها باید کنار گذاشته بشه.
    یه جای خوبی پیدا کردم برای شروع این کار.... یه کارافرین هست برادرم بهم معرفی کرده. یه خرده از چیزایی که گفته بود رو شنیدم خوشم اومد. کلا ذهن دوباره ساخته میشه.
    این حس کمال طلبی که از اول همیشه باید بهترین بود باید از بین بره. برنامه خاصی داره.


    من بتونم به روال عادی برگردم خیلی خیلی خیلی خوب میشه


    ممنون از شما.


    عادی زندگی کنم فردی عادی باشم و زندگی هم کنم و تفریح هم کنم و استرس موفقیت کمتر داشته باشم و با تلاش قابل قبول (نه رویایی) به موفقیت میتونم برسم و این خودش عادت میشه یه عادت خوب.


    یک بار روانشناسی رو حضوری دیدم. برام خیلی جالب بود. راستش اولین باری بود که شخصی رو میدیدم که هیچ گونه اضظرابی نداشت. تا الان هر کی رو دیدم حداقلی از اضطراب رو داشت.
    منو به فکر فرو بود که چرا یکی این همه استرس داره یکی دیگه نه؟؟ خب همه تو یه جامعه هستیم و نسبتا با میانگین همون فشار جامعه(تقریبا). به این نتیجه رسیدم همه چیز تو ذهن ما هست. استرس نگرانی هر چیز دیگه ای ناشی از ذهنیت ما هست.


    من به این فکر کردم که چرا تو مواقع خاصی استرس دارم؟
    به این نتیجه رسیدم که ذهنیتم اشتباه بوده و هست.
    برای همین هست که همیشه به خودم و بقیه میگم کلید اصلی رفع همه مشکلات اینچنینی تو ذهن ماست.
    لازمه این امر اینه که بیام کلا ذهن رو از اول دوباره بسازم بدون ایده ال های انچنانی.


    دلیل اصلی اینکه هر جا میرم استرس هم هست اینه که همیشه انتظار دارم به بهترین نحو ممکن حضور داشته باشم.دوست دارم همه توجه ها به من باشه.


    احساس میکنم اینطوری خیلی بیشتر از زندگی لذت میبرم و خیلی فکر ازاد میشه و میتونم مثل یه ادم عادی زندگی کنم.(این چیزی که هست به خاطر ذهنیت هایی که هست واقعا نمیشه گفت زندگی خوب-چون فکرای خوبی وجود ندارن به نظرم.)


    خب من یه سال درگیر مجازی و اینا بودم. دوست داشتم اعضای انجمن رو حضوری میدیدم تا اینجا تو مجازی. راستش من اصلا اهل مجازی نیستم و خواستم باهاش خو بگیرم ولی اصلا نمیتونم.تابستون همونطور که قبلا گفتم میخوام زندگی رو از مجازی ببرم به سمت واقعیت از مجازی بیام بیرون. این مدت کافی بود.
    میدونین... الان که این فکرا به ذهنم میان خیلی خوشحالم. نه مثل این چند سال اخیر که ذهنیت هام پر از ایده ال ها و ارزش های ثابت بود. به نظرم میشه و میتونم از این به بعد زندگی واقعی داشته باشم و از همه مهمتر موفقیت های خیلی زیادی داشته باشم ولی به طور عادی نه افراطی با این فکرای مسموم.


    قصد دارم تابستون پیش یک روانشناس با تجربه و حرف ای برم و ازمون های مختلف روانشناسی روانشناختی رو بدم و مطمعنم خیلی مشکلات دارم و احتمالا اختلالات متنوع و جور و اجور. اول بتونم این موارد رو برطرف کنم خیلی خوب میشه به یه سطح خوبی از سلامت فکری و جسمی میرسم.


    این فکرا اصلا اصلا خوب نیستن و باید عوض بشن.بهترین بودن...... این هم باید حذف بشه.
    خانم @ghm
    از شما هم ممنونم. ایده کتاب خوندن خیلی به دردم خورد. کتابا رو میخوندم و یه حس خاصی بهم میداد. یه حس که خیلی برام اشنا بود یه ارام کننده بوده و هست انگار.به این فکر کردم که من وقتی که این حس رو داشتم(قبلا) چرا اونطوری بودم؟ بعده کلی فکر به این نتیجه رسیدم که این فکرایی که تو ذهنم ایجاد کردم و میگفتم درسته درسته(به صورت افراطی) همشون اشتباه بودن و منشا این مشکلات شدن.
    ارام بودن و ارام شدن با انجام دادن کارای عادی و بدون استرس موفقیت.
    به نظر خودم این کتاب خوندن خیلی ارامش میده.مدتی که درگیر کنکور بودم هیچ تفریح خاصی نتونستم بکنم و هیچ کتابی رو خوب نتونستم بخونم و تلنبار شدن که یه روزی بعده کنکور بخونمشون.
    من که میگم این همه کتاب خوندن رو دوست دارم و دوست دارم بنویسم(با این کامنتا و متنا احتمالا دیدید) چرا که نه یه نویسنده هم بشم؟ کتاب های مختلف بنویسم ذهن ازاد تر بشه ذهنیت های جدید هم پیدا کنم؟خوب میشه.


    ممنون بابت انرژی و امیدوارم این که هر مشکلی که پیش اومد بتونین با درایت و ذهنیت خوب حلش کنین.

    سلام مجدد
    خواهش می کنم و ممنون از دعوتتون
    من حرفاتون رو کامل خوندم و تحلیل کردم

    راستش با خوندن حرفاتون یاد خودم میفتم
    به نظرم شما هم نشونه های کمالگرایی زیاد رو دارین
    خیلی خوبه که تصمیم گرفتین بعد از درس و امتحان حلشون کنین
    فقط یادتون باشه یپش یه مشاور مجرب و آگاه برید که واقعا بتونه توی عمل کمکتون کنه
    بعضی کتاب ها هم در این مورد واقعا کارساز و مفیدن
    من قبلنا گاهی مطالبی رو توی نت راجب کمالگرایی میخوندم که ار تجارب بقیه بود واقعا برام مفید بودن
    و بعد یه مدت که خیلی تلاش کردم کمالگرایی و حساس بودنم رو کم کنم واقعا آرامش درونی ام بیشتر شد و فهمیدم زندگی چقدر لذتش بیشتره

    راجب وقت گذروندن و حضور در فضای مجازی هم به نظرم تصمیم خوبی گرفتین
    به نظرم حضور در فضای مجازی باید در حد ضرورت باشه و جوری نشه که آدم از جنبه های دیگه تو زندگیش باز بمونه
    براتون بعضی تجربه های خودم رو راجب کنکور و درس خوندن میگم شاید مفید باشه


    ببینین همونطور که خودتونم میدونید
    فکر انسان منشا تمام اعمال و کارهاش هستش
    و دید و ذهنیت و تصوری که ما از زندگی و کارهامون داریم روی زندگیمون خیلی موثره


    من هم استرس رو به این شدت قبلا برای درس و کنکور تجربه کردم
    حالا یه مدت گذشت که تونستم یاد بگیرم کنکور همه ی زندگی نیست
    یادمه وقتی که نتیجه ی کنکورم اونی که من میخواستم نشده بود، از همون لحظه که داداشم پشت سیستم کارنامه رو آورد بالا بغض کردم و برادرم داشت دلداری میداد که خیلی هم بد نشده و اینا
    ولی من رفتم تو اتاق بغضمو شکستم و تا جایی که خواستم زدم زیر گریه
    خونواده ام هم هر چی دلداری میدادن من باز کار خودمو میکردم، فکر کردم حالا رتبه ام این شده دنیا برای من به آخر رسیده و دیگه آخر خطه!
    بعد که اقوام نزدیک که در جریان کنکور من بودن رتبه ام رو پرسیدن من باز خیلی تحت فشار بودم و احساس بدی داشتم
    یادمه دوسه روز بعدش خاله ام اومده بود خونه مون وقتی روبوسی کردیم بهم زل زد و میدونست خیلی اون چند روز بهم سخت گذشته گفت خوبه حالت؟
    منم دوباره یاد کنکور افتادم و تو بغلش زدم زیر گریه، حالا بابام هم ازم عصبانی شد گفت دیگه این لوس بازیارو کنار بذار تلاشتو کردی و نتیجه این شده این اشک ریختن ها رو تموم کن دیگه
    من از حرفش ناراحت شدم ولی میدونستم درست هم می گفت
    عاقلانه هم بود که دیگه کمتر گریه میکردم
    خلاصه چند روز گذشت که کم کم آروم شدم

    خب حساب کنین من حدود نه ماه رو درس خوندم برای کنکور
    صبح ها حدود هفت و نیم اینا شروع می کردم تا شب ساعت ده
    مفیدش حدود 8 ساعت بودش
    من از یکی دو ماه بعد از شروع درس خوندن یه روز داشتم برنامه ی آزمونی که شرکت کرده بودم رو مرور میکردم
    دیدم تا اخر اسفند طبق اون برنامه یه دور کامل کتابارو میخونم، چون برنامه ام رو با برنامه ی آزمون هماهنگ کرده بودم
    چند وقت قبلش عروسی پسر عمه ام بود و دوسه تا مهمونی دیگه که چند روز وقت درس خوندن رو ازم گرفت
    و خب چون دختر بودم و خونواده ام برای دوسه روز شهر دیگه ای میرفتن بالاجبار منم باهاشون رفتم
    توی تحلیل اون برنامه دیدم یه هفته وقت برای درس حسابان کم میارم
    اولش گفتم خب چیزی نیست و تو عید بیشتر میخونم جبران شه حالا همش هم چند صفحه بود ولی بحث انتگرال بود و یه مقدار سنگین و وقت گیر
    بعد یادم افتاد به خاطر اون مهمونی ها اینجوری برنامه ام خراب شده گفتم من دیگه نمیرسم و اعتماد به نفسم رو از دست دادم!
    بعد که دوسه روز میگذشت میدیدم مثل قبلنا نمیتونم دل به درس خوندن بدم
    انگاری از روی تکلیف داشتم میخوندم
    خلاصه یه مدت که گذشت روز به روز پراسترس تر و در عین حال بی تفاوت تر میشدم
    با خودم می گفتم هر چقدر هم بخونم رتبه ام خوب نمیشه!!!!!!
    ولی بازم صبح تا شب مینشستم پای کتابام ولی اون تمرکز اول رو نداشتم دیگه
    حتی یه مدت اونقدر استرسی شده بودم قلبم بی اختیار تند میزد بی حوصله میشدم و حس کردم یه فشاری روی روحم هست
    گاهی از کنکور متنفر میشدم می گفتم اصلا چرا من باید کنکور بدم که اینجوری آرامشم رو از دست بدم!
    متاسفانه مشاور نداشتم که بتونه موضوع رو برام حل کنه
    داییم معلم هستن وقتی موضوع رو فهمیدن یه بار سعی کردن ارومم کنن و مشاوره دادن ولی خب جواب نداد
    و با اطمینان می گفت من یقین دارم رتبه ات عالی میشه
    بدبختی اونجا بود همه می گفتن رتبه ات خوب میشه الا خودم!
    و اینقدر این موضوع بیخ پیدا کرد که کیفیت درس خوندنم به شدت اومده بود پایین و یه جورایی وسواس فکری گرفتم!

    کتاب جلو چشمم بود ولی درونم سرشار از ناامیدی و فکرای منفی و و یه جوری انگاری برام باور شده بود که من از پس کنکور برنمیام
    حتی یه شب یه خوابی رو دیدم که دقیقا توی واقعیت هم برام اتفاق افتاد
    از طرفی هم خب نگاه دوستام فامیل و خونواده ام روی من سنگینی میکرد و میگفتم اگه رتبه ام خوب نشه چجوری جلوی بقیه سرمو بالا کنم!
    انگاری خیلی بدهکار بودم به خودم به بقیه
    از طرفی هم من تا اون موقع هیچ کتابی رو دوبار نخونده بودم و خوندن کتابای تکراری اونم بدون مدرسه رفتن و جمع دوستام واقعا آسون نبود برام
    حتی گاهی پیشیمون میشدم می گفتم چرا پارسال که رتبه ام بد هم نشده بود انتخاب رشته نکردم
    خلاصه وقتی نتایج اومد دقیقا اونجوری که خودم بهش فکر کرده بودم واقعیت پیدا کرد و رتبه ام از سال قبل بیشتر شده بود
    علاوه بر این ها بدترین اتفاق این بود که من روز قبل کنکور ساعت مچی ام رو داده بودم برادرم باتریش رو عوض کنه که نکنه سر امتحان باتریش تموم بشه
    و با وسواس خاصی تمام وسایل رو آماده کردم روز قبلش
    اما متاسفانه وقتی داداشم رو ساعت رو بهم داد من دیگه دقت نکردم فکرکردم دقیق هستش
    سر جلسه که آزمون شروع شد و من آخرای ادبیات رسیده بودم
    یه لحظه ساعت رو نگاه کردم و با ساعت تو سالن مقایسه کردم دیدم ساعت من 5 دقیقه جلو هستش!
    بعد گفتم ای وای من 5 دیقه عقب افتادم و متاسفانه کل چارچوب تمرکز و آرامشم بهم ریخت
    هر چی سعی کردم جمعش کنم نشد، اونقدر برای تخصصی ها خسته شدم که کلا دوس داشتم زودتر زمان بگذره و بگن تموم برید خونه!
    سالن آزمون برام شده بود یه زندان!


    خلاصه بعد اعلام نتیجه من یه دانشگاه رو قبول شدم
    یه خوبی ای که داشت این بود رشته ی مورد علاقه ام بود ولی سطح دانشگاهش بالا نبود
    بعضی ها بهم گفتن دوباره بخون آزمون بده ولی خودم خسته شده بودم می گفتم نه دیگه همون یه سال پشت کنکور برای هفت پشتم بسه!
    شاید باورم شده بود که تمام توان و تلاشم همون بوده
    اما واقعیت چیز دیگه ای بود
    من به علت عدم مدیریت صحیح برنامه و استرسم رتبه ام خراب شد
    بعدا که اومدم دانشگاه چند وقت که گذشت به ذهنم رسید دوباره کنکور بدم
    ولی از طرفی هم نمیخواستم از دوستام یه ترم عقب بیفتم و مرخصی بگیرم
    خلاصه کل اون چند ماه رو حدود یه هفته درس خوندم
    و جالب اینجا بود رتبه ام با همون یه هفته از دوبار قبلی بهتر شد
    و میخواستم که دانشگاهم رو تغییر بدم چون رشته ام باید عوض میشد منصرف شدم
    برادرمم می گفت ارزشش رو داره و این چیزا ولی خودم نخواستم چون رشته ام رو دوست داشتم
    و خب دلخوشیمم همون بودش

    حالا من بعد از کنکور و اومدن به دانشگاه چندین بار تو کلاسا و دوره های مختلف شرکت میکردم
    که بیشتر نقاط قوت و ضعفم رو بشناسم
    حتی یکی از استادام هم تو کلاس برنامه نویسی گاهی که بیشتر با من حرف میزد متوجه کمالگرایی من شده بود
    و همیشه با راهها و شوخی میخواست حساس بودن من رو کم کنه و حس کمالگراییم رو
    یادش به خیر میگفت من روانشناسی نخوندم ولی روانشناس خوبی ام
    واقعا خیلی بهم کمک کردن
    توی همون کلاسا هم بودش که بیشتر پی بردم کمال گرا هستم و سعی کردم روی خودم یه مقدار کار کنم
    گاهی درس های زندگی اونقدر تکرار میشن که آدم به درستی یادشون بگیره


    خب به نظرتون علت چی بود که من بار سوم فقط یه هفته درس خوندم (البته درسایی که ترم اول و دوم پاس میکردم تو دانشگاه بعضی هاشون خیلی مرتبط با کتابای دبیرستانم بودن، مثل ریاضی عمومی و فیزیک)
    من فهمیدم که مدیریت درست و آرامش ذهنی داشتن و از همه و همه چی مهمتر باور آدم به خودش و توانایی هاش و آینده اش خیلی خیلی روی زندگیش اثر میذاره
    من قبلش نه ماه درس خوندم، فکرشو کنید اون نه ماه شاید انگشت شمار میرفتم کامپیوتر روشن کنم یا آهنگی گوش کنم و یا تفریحای دیگه
    یه بار هم با دوستام رفتم کتابخونه و همون موقع که من داشتم از فشار استرس خفه میشدم
    یکی از دوستام می گفت من هفته ای چند ساعت میخونم فقط بعد می گفت خیلی پشیمونم که پارسال نرفتم
    ولی با اینکه دوستم خیلی کمتر از من درس خوند و شب کنکور با هم حرف زدیم می گفت بعضی کتابارو اصلا نرسیدم کامل بخونم
    من تعجب کردم
    ولی خب روحیه اش خیلی خوب بود به نسبت من و همین هم باعث شد رتبه اش از من خیلی بهتر بشه
    من قبل از کنکور خودم رو بازنده میدونستم
    ولی اون خیلی روحیه اش بالا بود و مثل من ساعت به ساعت کتاب جلو دستش نبود.

    پس واقعا از ته دلم دارم بهتون می گم هر چقدر این مدت درس خوندین رو روش حساس نشین
    روی جزئیات هم زوم نکنید به هیچ وجه
    مهمترین فاکتور برای یه داوطلب کنکور حفظ آرامش و خودباوریش هست
    به خودتون اعتماد داشته باشین و کنکور رو مثل یه آزمون معمولی که قبلا داشتین نگاه کنین
    خیلی عادی شروع کنین و هر چی بلد بودین رو جواب بدین
    مطمئن باشید اینجوری از نهایت معلوماتتون استفاده میکنید و سطح استرستون هم خیلی معمولیه و نتیجه هم عالی میشه براتون.

    نکته ی دیگه هم اینکه خودتون رو از قبل ماحتان برنده بدونید و شاد بودنتون رو به نتیجه ی آزمون وابسته نکنید
    در عین حال همه ی تلاشتون رو به کار بگیرید و مثل مرد به جنگ سوال ها برید
    مطمئن باشید بهترین نتیجه رو میگیرید

    یه چیز دیگه هم امروز یا فردا تمام وسایلی که مورد نیاز هست برای سر جلسه رو کنار بذارید و آماده کنید
    و اگه ساعت همراهتون میبرید حتما با ساعت رسمی چک کنید
    شب قبلشم عین یه شب خیلی خوب راحت بخوابید و صبح هم پرانرژی برید سرجلسه.


    راجب نویسندگی گفته بودین
    راستش منم با چیزایی که پست هاتون برداشت کردم
    فکر می کنم بتونین نویسنده ی خوبی بشین

    و مدتی بود این فکر به ذهن من هم راجب خودم رسیده بود
    چون نوشتن بهم آرامش خاصی میده
    و چند بار هم دوستام گفتن بستر یه نویسنده ی خوب و سناریو نویس خوب رو دارم!
    البته سناریو نوشتن رو ازش منصرف شدم
    ولی نویسندگی رو هنوز بهش فکر می کنم و شاید اگه فرصت داشته باشم یه روزی امتحانش کنم
    شایدم اولین کتابم بشه یه رمان از زندگی خودم.
    ببخشید حرفام خیلی طولانی شد
    اینم یکی از ویژگی های کمالگراهای احساسی هست به نظرم!

  28. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام

    امروز و فردا را فقط به صورت تفریحی بخوان که ذهنت هم آرام شود و هم آماده.
    قبل از امتحان حتما چندتا نفس عمیق بکش و آیه الکرسی را بخوان.
    هدف این هست که خوب امتحان بدهی
    هدف نتیجه نیست بلکه فکرت سر جلسه مثل خونه باشه
    آقا سعید ممنون ،من که مذهبی نیستم آیه کرسی. بخونم به جاش اون آهنگ نوازش از ابي رو ميخونم

  29. کاربران زیر از Neurosurgeon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    38738
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    7
    تشکر شده 25 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام مجدد
    خواهش می کنم و ممنون از دعوتتون
    من حرفاتون رو کامل خوندم و تحلیل کردم

    راستش با خوندن حرفاتون یاد خودم میفتم
    به نظرم شما هم نشونه های کمالگرایی زیاد رو دارین
    خیلی خوبه که تصمیم گرفتین بعد از درس و امتحان حلشون کنین
    فقط یادتون باشه یپش یه مشاور مجرب و آگاه برید که واقعا بتونه توی عمل کمکتون کنه
    بعضی کتاب ها هم در این مورد واقعا کارساز و مفیدن
    من قبلنا گاهی مطالبی رو توی نت راجب کمالگرایی میخوندم که ار تجارب بقیه بود واقعا برام مفید بودن
    و بعد یه مدت که خیلی تلاش کردم کمالگرایی و حساس بودنم رو کم کنم واقعا آرامش درونی ام بیشتر شد و فهمیدم زندگی چقدر لذتش بیشتره

    راجب وقت گذروندن و حضور در فضای مجازی هم به نظرم تصمیم خوبی گرفتین
    به نظرم حضور در فضای مجازی باید در حد ضرورت باشه و جوری نشه که آدم از جنبه های دیگه تو زندگیش باز بمونه
    براتون بعضی تجربه های خودم رو راجب کنکور و درس خوندن میگم شاید مفید باشه


    ببینین همونطور که خودتونم میدونید
    فکر انسان منشا تمام اعمال و کارهاش هستش
    و دید و ذهنیت و تصوری که ما از زندگی و کارهامون داریم روی زندگیمون خیلی موثره


    من هم استرس رو به این شدت قبلا برای درس و کنکور تجربه کردم
    حالا یه مدت گذشت که تونستم یاد بگیرم کنکور همه ی زندگی نیست
    یادمه وقتی که نتیجه ی کنکورم اونی که من میخواستم نشده بود، از همون لحظه که داداشم پشت سیستم کارنامه رو آورد بالا بغض کردم و برادرم داشت دلداری میداد که خیلی هم بد نشده و اینا
    ولی من رفتم تو اتاق بغضمو شکستم و تا جایی که خواستم زدم زیر گریه
    خونواده ام هم هر چی دلداری میدادن من باز کار خودمو میکردم، فکر کردم حالا رتبه ام این شده دنیا برای من به آخر رسیده و دیگه آخر خطه!
    بعد که اقوام نزدیک که در جریان کنکور من بودن رتبه ام رو پرسیدن من باز خیلی تحت فشار بودم و احساس بدی داشتم
    یادمه دوسه روز بعدش خاله ام اومده بود خونه مون وقتی روبوسی کردیم بهم زل زد و میدونست خیلی اون چند روز بهم سخت گذشته گفت خوبه حالت؟
    منم دوباره یاد کنکور افتادم و تو بغلش زدم زیر گریه، حالا بابام هم ازم عصبانی شد گفت دیگه این لوس بازیارو کنار بذار تلاشتو کردی و نتیجه این شده این اشک ریختن ها رو تموم کن دیگه
    من از حرفش ناراحت شدم ولی میدونستم درست هم می گفت
    عاقلانه هم بود که دیگه کمتر گریه میکردم
    خلاصه چند روز گذشت که کم کم آروم شدم

    خب حساب کنین من حدود نه ماه رو درس خوندم برای کنکور
    صبح ها حدود هفت و نیم اینا شروع می کردم تا شب ساعت ده
    مفیدش حدود 8 ساعت بودش
    من از یکی دو ماه بعد از شروع درس خوندن یه روز داشتم برنامه ی آزمونی که شرکت کرده بودم رو مرور میکردم
    دیدم تا اخر اسفند طبق اون برنامه یه دور کامل کتابارو میخونم، چون برنامه ام رو با برنامه ی آزمون هماهنگ کرده بودم
    چند وقت قبلش عروسی پسر عمه ام بود و دوسه تا مهمونی دیگه که چند روز وقت درس خوندن رو ازم گرفت
    و خب چون دختر بودم و خونواده ام برای دوسه روز شهر دیگه ای میرفتن بالاجبار منم باهاشون رفتم
    توی تحلیل اون برنامه دیدم یه هفته وقت برای درس حسابان کم میارم
    اولش گفتم خب چیزی نیست و تو عید بیشتر میخونم جبران شه حالا همش هم چند صفحه بود ولی بحث انتگرال بود و یه مقدار سنگین و وقت گیر
    بعد یادم افتاد به خاطر اون مهمونی ها اینجوری برنامه ام خراب شده گفتم من دیگه نمیرسم و اعتماد به نفسم رو از دست دادم!
    بعد که دوسه روز میگذشت میدیدم مثل قبلنا نمیتونم دل به درس خوندن بدم
    انگاری از روی تکلیف داشتم میخوندم
    خلاصه یه مدت که گذشت روز به روز پراسترس تر و در عین حال بی تفاوت تر میشدم
    با خودم می گفتم هر چقدر هم بخونم رتبه ام خوب نمیشه!!!!!!
    ولی بازم صبح تا شب مینشستم پای کتابام ولی اون تمرکز اول رو نداشتم دیگه
    حتی یه مدت اونقدر استرسی شده بودم قلبم بی اختیار تند میزد بی حوصله میشدم و حس کردم یه فشاری روی روحم هست
    گاهی از کنکور متنفر میشدم می گفتم اصلا چرا من باید کنکور بدم که اینجوری آرامشم رو از دست بدم!
    متاسفانه مشاور نداشتم که بتونه موضوع رو برام حل کنه
    داییم معلم هستن وقتی موضوع رو فهمیدن یه بار سعی کردن ارومم کنن و مشاوره دادن ولی خب جواب نداد
    و با اطمینان می گفت من یقین دارم رتبه ات عالی میشه
    بدبختی اونجا بود همه می گفتن رتبه ات خوب میشه الا خودم!
    و اینقدر این موضوع بیخ پیدا کرد که کیفیت درس خوندنم به شدت اومده بود پایین و یه جورایی وسواس فکری گرفتم!

    کتاب جلو چشمم بود ولی درونم سرشار از ناامیدی و فکرای منفی و و یه جوری انگاری برام باور شده بود که من از پس کنکور برنمیام
    حتی یه شب یه خوابی رو دیدم که دقیقا توی واقعیت هم برام اتفاق افتاد
    از طرفی هم خب نگاه دوستام فامیل و خونواده ام روی من سنگینی میکرد و میگفتم اگه رتبه ام خوب نشه چجوری جلوی بقیه سرمو بالا کنم!
    انگاری خیلی بدهکار بودم به خودم به بقیه
    از طرفی هم من تا اون موقع هیچ کتابی رو دوبار نخونده بودم و خوندن کتابای تکراری اونم بدون مدرسه رفتن و جمع دوستام واقعا آسون نبود برام
    حتی گاهی پیشیمون میشدم می گفتم چرا پارسال که رتبه ام بد هم نشده بود انتخاب رشته نکردم
    خلاصه وقتی نتایج اومد دقیقا اونجوری که خودم بهش فکر کرده بودم واقعیت پیدا کرد و رتبه ام از سال قبل بیشتر شده بود
    علاوه بر این ها بدترین اتفاق این بود که من روز قبل کنکور ساعت مچی ام رو داده بودم برادرم باتریش رو عوض کنه که نکنه سر امتحان باتریش تموم بشه
    و با وسواس خاصی تمام وسایل رو آماده کردم روز قبلش
    اما متاسفانه وقتی داداشم رو ساعت رو بهم داد من دیگه دقت نکردم فکرکردم دقیق هستش
    سر جلسه که آزمون شروع شد و من آخرای ادبیات رسیده بودم
    یه لحظه ساعت رو نگاه کردم و با ساعت تو سالن مقایسه کردم دیدم ساعت من 5 دقیقه جلو هستش!
    بعد گفتم ای وای من 5 دیقه عقب افتادم و متاسفانه کل چارچوب تمرکز و آرامشم بهم ریخت
    هر چی سعی کردم جمعش کنم نشد، اونقدر برای تخصصی ها خسته شدم که کلا دوس داشتم زودتر زمان بگذره و بگن تموم برید خونه!
    سالن آزمون برام شده بود یه زندان!


    خلاصه بعد اعلام نتیجه من یه دانشگاه رو قبول شدم
    یه خوبی ای که داشت این بود رشته ی مورد علاقه ام بود ولی سطح دانشگاهش بالا نبود
    بعضی ها بهم گفتن دوباره بخون آزمون بده ولی خودم خسته شده بودم می گفتم نه دیگه همون یه سال پشت کنکور برای هفت پشتم بسه!
    شاید باورم شده بود که تمام توان و تلاشم همون بوده
    اما واقعیت چیز دیگه ای بود
    من به علت عدم مدیریت صحیح برنامه و استرسم رتبه ام خراب شد
    بعدا که اومدم دانشگاه چند وقت که گذشت به ذهنم رسید دوباره کنکور بدم
    ولی از طرفی هم نمیخواستم از دوستام یه ترم عقب بیفتم و مرخصی بگیرم
    خلاصه کل اون چند ماه رو حدود یه هفته درس خوندم
    و جالب اینجا بود رتبه ام با همون یه هفته از دوبار قبلی بهتر شد
    و میخواستم که دانشگاهم رو تغییر بدم چون رشته ام باید عوض میشد منصرف شدم
    برادرمم می گفت ارزشش رو داره و این چیزا ولی خودم نخواستم چون رشته ام رو دوست داشتم
    و خب دلخوشیمم همون بودش

    حالا من بعد از کنکور و اومدن به دانشگاه چندین بار تو کلاسا و دوره های مختلف شرکت میکردم
    که بیشتر نقاط قوت و ضعفم رو بشناسم
    حتی یکی از استادام هم تو کلاس برنامه نویسی گاهی که بیشتر با من حرف میزد متوجه کمالگرایی من شده بود
    و همیشه با راهها و شوخی میخواست حساس بودن من رو کم کنه و حس کمالگراییم رو
    یادش به خیر میگفت من روانشناسی نخوندم ولی روانشناس خوبی ام
    واقعا خیلی بهم کمک کردن
    توی همون کلاسا هم بودش که بیشتر پی بردم کمال گرا هستم و سعی کردم روی خودم یه مقدار کار کنم
    گاهی درس های زندگی اونقدر تکرار میشن که آدم به درستی یادشون بگیره


    خب به نظرتون علت چی بود که من بار سوم فقط یه هفته درس خوندم (البته درسایی که ترم اول و دوم پاس میکردم تو دانشگاه بعضی هاشون خیلی مرتبط با کتابای دبیرستانم بودن، مثل ریاضی عمومی و فیزیک)
    من فهمیدم که مدیریت درست و آرامش ذهنی داشتن و از همه و همه چی مهمتر باور آدم به خودش و توانایی هاش و آینده اش خیلی خیلی روی زندگیش اثر میذاره
    من قبلش نه ماه درس خوندم، فکرشو کنید اون نه ماه شاید انگشت شمار میرفتم کامپیوتر روشن کنم یا آهنگی گوش کنم و یا تفریحای دیگه
    یه بار هم با دوستام رفتم کتابخونه و همون موقع که من داشتم از فشار استرس خفه میشدم
    یکی از دوستام می گفت من هفته ای چند ساعت میخونم فقط بعد می گفت خیلی پشیمونم که پارسال نرفتم
    ولی با اینکه دوستم خیلی کمتر از من درس خوند و شب کنکور با هم حرف زدیم می گفت بعضی کتابارو اصلا نرسیدم کامل بخونم
    من تعجب کردم
    ولی خب روحیه اش خیلی خوب بود به نسبت من و همین هم باعث شد رتبه اش از من خیلی بهتر بشه
    من قبل از کنکور خودم رو بازنده میدونستم
    ولی اون خیلی روحیه اش بالا بود و مثل من ساعت به ساعت کتاب جلو دستش نبود.

    پس واقعا از ته دلم دارم بهتون می گم هر چقدر این مدت درس خوندین رو روش حساس نشین
    روی جزئیات هم زوم نکنید به هیچ وجه
    مهمترین فاکتور برای یه داوطلب کنکور حفظ آرامش و خودباوریش هست
    به خودتون اعتماد داشته باشین و کنکور رو مثل یه آزمون معمولی که قبلا داشتین نگاه کنین
    خیلی عادی شروع کنین و هر چی بلد بودین رو جواب بدین
    مطمئن باشید اینجوری از نهایت معلوماتتون استفاده میکنید و سطح استرستون هم خیلی معمولیه و نتیجه هم عالی میشه براتون.

    نکته ی دیگه هم اینکه خودتون رو از قبل ماحتان برنده بدونید و شاد بودنتون رو به نتیجه ی آزمون وابسته نکنید
    در عین حال همه ی تلاشتون رو به کار بگیرید و مثل مرد به جنگ سوال ها برید
    مطمئن باشید بهترین نتیجه رو میگیرید

    یه چیز دیگه هم امروز یا فردا تمام وسایلی که مورد نیاز هست برای سر جلسه رو کنار بذارید و آماده کنید
    و اگه ساعت همراهتون میبرید حتما با ساعت رسمی چک کنید
    شب قبلشم عین یه شب خیلی خوب راحت بخوابید و صبح هم پرانرژی برید سرجلسه.


    راجب نویسندگی گفته بودین
    راستش منم با چیزایی که پست هاتون برداشت کردم
    فکر می کنم بتونین نویسنده ی خوبی بشین

    و مدتی بود این فکر به ذهن من هم راجب خودم رسیده بود
    چون نوشتن بهم آرامش خاصی میده
    و چند بار هم دوستام گفتن بستر یه نویسنده ی خوب و سناریو نویس خوب رو دارم!
    البته سناریو نوشتن رو ازش منصرف شدم
    ولی نویسندگی رو هنوز بهش فکر می کنم و شاید اگه فرصت داشته باشم یه روزی امتحانش کنم
    شایدم اولین کتابم بشه یه رمان از زندگی خودم.
    ببخشید حرفام خیلی طولانی شد
    اینم یکی از ویژگی های کمالگراهای احساسی هست به نظرم!
    وايييييي یلدا خانم وقتی همسن من بودین چقدر مشکلات داشتین فکر کنم دخترا تو این سن خیلی حساس تر میشن و رو هر چی کوچیک میزنن زیر گریه چرا تو انجمن درسی که هر از گاهی می رم میبینم هر چی بیشتر به کنکور نزدیک تر میشیم دخترا کلا مطلبارو قاطي میکنن همه رو میریزند به هم

    چیزی که هست و بهتره اینه که همراه با تفریح مطالعه و کار باشه ،ولی خب متاسفانه شرایط من تو این چند سال طوری نبوده و فعلا هم نیست که در کنار درس بتونم تفریح کنم و کار کنم . همین که به امتحانا ميرسيدم خودش خیلی بود .ولی خب الان کلی برای تابستون برنامه هست دیگه وقت سرخاروندن هم پیدا نمیکنم .
    اصلی ترین مشکل من سر جلسه بحث تغذیه هست. چی بخورم کی بخورم ? زمان دقيقش رو نمیدونم که کی بخورم . چون به نظرم باید طوری به مغز سوخت رسانی کرد که تو اختصاصيا به مشکل برنخورد

    بله نویسندگی خیلی خوبه ،زمان هایی که کاری ندارم و ازادم چند تا ورق برمی دارم و مبنويسم ،این کار ذهن رو آزاد و خلاق میکنه . شما همین داستان هایی که ( بهتره بگم خاطرات نه داستان ) تو زندگبتون افتاده رو یه جا جمع کنین بنویسین شک نکنین یه شبه پولدار ميشين احتیاج به سناريو و مقدمه و نمیدونم مطلع و اینا نیست

  31. کاربران زیر از Neurosurgeon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : استرس کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط qwrqrt نمایش پست ها
    وايييييي یلدا خانم وقتی همسن من بودین چقدر مشکلات داشتین فکر کنم دخترا تو این سن خیلی حساس تر میشن و رو هر چی کوچیک میزنن زیر گریه چرا تو انجمن درسی که هر از گاهی می رم میبینم هر چی بیشتر به کنکور نزدیک تر میشیم دخترا کلا مطلبارو قاطي میکنن همه رو میریزند به هم

    چیزی که هست و بهتره اینه که همراه با تفریح مطالعه و کار باشه ،ولی خب متاسفانه شرایط من تو این چند سال طوری نبوده و فعلا هم نیست که در کنار درس بتونم تفریح کنم و کار کنم . همین که به امتحانا ميرسيدم خودش خیلی بود .ولی خب الان کلی برای تابستون برنامه هست دیگه وقت سرخاروندن هم پیدا نمیکنم .
    اصلی ترین مشکل من سر جلسه بحث تغذیه هست. چی بخورم کی بخورم ? زمان دقيقش رو نمیدونم که کی بخورم . چون به نظرم باید طوری به مغز سوخت رسانی کرد که تو اختصاصيا به مشکل برنخورد

    بله نویسندگی خیلی خوبه ،زمان هایی که کاری ندارم و ازادم چند تا ورق برمی دارم و مبنويسم ،این کار ذهن رو آزاد و خلاق میکنه . شما همین داستان هایی که ( بهتره بگم خاطرات نه داستان ) تو زندگبتون افتاده رو یه جا جمع کنین بنویسین شک نکنین یه شبه پولدار ميشين احتیاج به سناريو و مقدمه و نمیدونم مطلع و اینا نیست

    سلام آقا سجاد
    خوبین؟ رو به راهین؟ همه چی خوبه؟
    امیدوارم حالتون عالی باشه و در آرامش نزدیک پیروزی وقتتون رو بگذرونید
    استرس کنکور به هر حال در حد طبیعیش برای همه هست
    ولی شیرینم هستش آدم میخواد مثل یه مبارز وارد میدون بشه و برای خواسته اش بجنگه

    راجب خوراکی و به خصوص سر امتحان زیاد سخت نگیرید
    مثل همیشه هر چی دوست دارین بخورین، فقط چیزای مقوی تر باشه بهتره
    یه مقدار مغز و چند تا خوراکی شیرین بردارین چون برای مغز مفیده
    ولی در کل به نظرم زیاد هم مانور ندید روی خوراکی اما در عین حال لازمه چون آدم گشنه اش میشه.



    بله دقیقا حالا همه ی مسائل زندگی من تو اون مقطه فقط همونا نبود
    مثلا من اولین کنکورم که میخواستم آزمون بدم و خب به دلایلی خوب آمادگی نداشتم
    حالا قبلشم مدیر مدرسه منو به پژوهش سرا معرفی کرده بودن وقتی سال سوم بودن
    بعد دوسه جلسه که رفتم اینکه چیزای جدیدی رو یاد میگرفتم اونم در کنار یکی از بهترین معلم های فیزیک شهر برام خوشایند بود
    ولی به واقع فکر کردم اون زمان ها باید توی خونه باشم و خودمو برای کنکور آماده کنم
    که بعدشم که با همون آقا که بهمون درس میگفت مشورت کردم ایشونم پذیرفتن و من دیگه کلاس ایشونو نمیرفتم
    خلاصه بعدشم چی شد که من آمادگی خوبی رو پیدا نکردم بماند، چون بخوام بگم خیلی طولانی میشه

    بعضی چیزای دیگم تو زندگیم بود که واقعا منو اذیت میکرد
    خیلی جنگیدم حلشون کنم و خب تو بعضی هاشونم تا حدی که امکانش بود موفق بودم و بعدش آرامشم خیلی بیشتر میشد
    تو بعضی ها هم هنوز نه و لازمه بیشتر تلاش کنم

    حالا مثلا فکرشو کنید من یه مسئله تو زندگیم داشتم که من مسببش نبودم ولی فقط اذیتش برای من بود
    حالا سال ها طول کشید تا قسمت عمده ی این موضوع حل بشه
    یا اینکه تو ایام دانشگاه هم یه مسئله ی دیگه برام پیش اومد که چند هفته به شدت آرامشمو گرفته بود
    خیلیی همه چی به سختی میگذشت ولی خب خداروشکر ختم به خیر شد و من درسهای جدیدی از زندگی پاس میکردم
    یه نکته ای هم تو تموم این سال ها تو زندگیم بهش رسیدم این بود که وقتی با خدا باشی اونم همیشه باهاته
    حتی وقتی که فکر کنی لبه ی پرتگاهی و امیدی برای پیروزی نیست


    درست میگین دخترها به علت اینکه احساساتشون بیشتر هستش
    توی برخورد با مسائل زندگی گاها بیشتر آسیب میبینن و نیاز به مدیریت بهتر و راهنمایی بیشتر دارن
    کلا دختر جنسش لطیفتره و معمولا زودتر از پسر آسیب میبینه میشکنه ...
    اگه دقت کنید دخترها تو سن کنکور به خاطر امتحان استرس زیادی ممکنه پیدا کنن و طبق یه آمار گفته بود تعداد مراجعینی که برای شامپوی ضد ریزش مو به داروخونه مراجعه کرده بودن دخترهای 18 ساله عمده ی مراجعین رو تشکیل داده بودن
    این مورد هم برای من بود و واقعا چشم گیر هم بودش
    چون تا قبلش موهام خیلی پرپشت بود ولی اون دوسه سال اونقدر درگیر درس و کنکور شدم یهویی دیدم عه موهام چرا اینجوری شد!
    استرس واقعا فاجعه به بار میاره
    و برای من فقط در مورد مو نبود متاسفانه، قلب و معده ام یه مدت درگیر بود که خدا رحم کرد اونا خیلی بهتر شد
    من به خاطر استرس های این مسائل افتادگی دریچه ی میترال قلب پیدا کردم
    و تا یه مدت هر بار که ناراحت میشدم یا استرسی زودی قلبم به شدت درد میگرفت
    حتی الان هم گهگاهی اینجوری میشم

    یه بار که همون استادم که میخواست یه جوری حساس بودن من رو کم کنه
    سر کلاس یه حرکتی کرد منم خیلی ناراحت شدم و قلبم درد گرفته بود
    بعدا که بهش گفتم خودشم ناراحت شد و عذرخواهی کرد
    حتی میخواستم کلاسم رو باهاش کنسل کنم و می گفتم روحیات و رفتاراش مناسب برخورد با پسراست فقط!
    البته چند تا دیگه از بچه ها رو هم اذیت میکرد گاها به اسم شوخی


    راجب اینکه گاهی مینویسد خیلی خوبه
    من هم گاهی ذهنم شلوغه وقتی مینویسم مسائل رو هم بهتر تصمیم میگیریم و هم ذهنم آروم میشه
    راجب نویسندگی هم ممنون از نظرتون
    حالا که اینجوری شد خودتون باید اولین کتابم رو بخریدا.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 06-28-2018 در ساعت 04:51 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استرس از داشتن دستشویی
    توسط Sina123 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 09-21-2017, 03:53 PM
  2. این داستان کوتاه ترین داستان جهان است.
    توسط sina210 در انجمن داستانک و داستان نویسی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 10-23-2016, 08:48 AM
  3. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  4. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد