نوشته اصلی توسط
غزاله غزالی
شوهرم از همون اول منو دوس نداشت و دایم بهانه های مختلف میاورد که جدابشیم ولی من دوسش داشتم و فکر میکردم به مرور زمان میتونم او رو شیفته خودم کنم و از طرفی هم از عواقب طلاق حتی در دوران نامزدی میترسیدم.الان بعد از 3سال با یک بچه10ماهه کار رو به جایی رسونده که من هم دقیقا با او هم عقیده شدم و به نظرم زندگی که دایم توش دارم له میشم و شوهرم حتی خرج درمان من و بچه رو نمیده و هزار تا چیز دیگه ارزش نداره اما از جهتی نگران دشواریها و عواقب مراحل طلاق و بعد از اون هستم.نمیدونم چه کار کنم.حتما بهم میگید که مقصر خودتی که زودتر جدانشدی اما واقعا بهانه هایی که برای طلاق میاورد واقعا پوچ و قابل حل بود و فکر نمیکردم که دلیل اصلیش واسه طلاق اینه که تااین حد از من متنفره.حتی پیش مشاور هم رفتم هر کاری کردم ولی فایده نداشت.اگه توضیح بیشتری هم لازمه عرض کنم .ممنون