سی سالمه 16 یا 17 ساله بودم عاشق یه دختر شدم یه سری از اتفاقا نشد که به هم برسیم بعد از اون تا 4 سال دنبالش گشتم ولی بازم پیداش نکردم دیگه نا امید شدم چن سالی مواد مصرف کردم بعدش که ترک کردم به هیچ دختری علاقه نداشتم یعنی اصلا دوست داشتن برام مبهم بود اگه یکیو میدیدم که میگفت عاشق شدم بهش میگفتم برو بابا عشق کدومه عشق کشکه بعد یه مدت هیچ دلخوشی نداشتم هر کاری کردم تا از زندگی لذت ببرم واقعا نمیشد دوباره رفتم سمت مواد تا فقط این دنیا و زندگی برام قابل تحمل بشه الان سی سالمه 2 ساله پاکم ولی چن مدت پیش یه دخترو و پسرو که با هم بودن دیدم که بردم به سن 16 سالگی همون وقتی که عاشق بودم دوباره عاشق شدم ولی واقعا این بار نمیدونم عاشق کی با این که اونی که عاشقش بودم به کلی از سرم رفته بیرون ولی همون حسیو دارم که اون موقع داشتم به خودم میگم کاش میدونستم کیو میخوام چیو میخوام گیر کردم توی یه هزار توی وحشتناک چن وقتی میشه آرزوی مرگ از سرم نمیفته دوست دارم بمیرم حوصله هیچ کاریو ندارم بیشتر دوست دارم تنها باشم توی یه جای دنج بشینم و گریه کنم شاید باورتون نشه ولی روز و شب گریه شده کارم تا یه جای خلوت گیر میارم یه دل سیر گریه میکنم واقعا موندم چیکار کنم الانم اینارو گفتم واسه درد و دل