سلام من یک ختنم ۲۹ ساله ام که یک دختر دارم قبل از ازدواج با داشتن دوستان زیاد باز هم تنها بودم چون دوست صمیمی نداشتم و خواهران و برادرانم منو دوست نداشتن پس با کسی که مرا خیلی دوست داشت به مدت۴ سال دوست بودم در این مدت از احساس تنهایی ام کاسته شد اما این فقط تا زمانی بود که ازدواج کنم بعد ازدواج با ایشان دیگر مثل سابق با من درد و دل نکرد بیشتر زندگی اش به کار تبدیل شد الان بعد از ۷ سال ازدواج از درون احساس تنهایی میکنم با این که دیگر همسرم بیکار شده اما دیگر رفتارمان در حد روابط ساده و زناشویی هست و من هیچ دوستی ندارم از درون خیلی افسرده ام ولی ظاهرم را برای همه چه خانواده هایمان چه همسرم چه دخترم حفظ میکنم همسرم هنوز هم مرا خیلی دوست دارد ولی من به یک دوست که مثل خودم پای حرفهایم بنشیند و با من رفت و آمد کنم میخواهم من حتی با همسایه ها هم رفت و آمد ندارم هر وقت خاستم باکسی رفت و آمد کنم همسرم طرف مقابل را در شان خانواده ندید او خود در بیرون از خانه دوستانی دارد با تلفن صحبت میکند خیلی شاد می شود ولی او نیز مانند من با کسی در رفت و آمد نیست. چکار کنم؟؟؟