با سلام
من دختر 29 ساله ای هستم 6 ماهه ازدواج کردم اما چند وقته چند مورد تو زندگیم باعث شده زندگی برام عذاب آور بشه و نمی دونم چیکار کنم.درحالیکه زندگی و همسرمو خیلی دوس دارم
1.شوهرم شدید به مادرش وابسته هستش یعنی هرجا باشه مادرش زنگ بزنه پا میشه میره درحالی که فهمیدیدم مادرش حالش واقعا خوبه و با ادای مریضی میخواد توجه بچه هاش رو جلب کنه در حالیکه بچه های دیگه اش چون فهمیدن کمتر حساسیت به خرج میدن ولی شوهر من چون فرزند اخر چنان استرسی می گیره.و این منو اذیت می کنه و از طرفی نمیتونم چیزی بگم چون نمیخوام همسرم فکر کنه برای مادرش ارزش قائل نیستم..
2.محل کار شوهرم خانم هاش از لحاظ پوشش راحت هستن و از وقتی اینو فهمیدم همش با خودم میگم نکنه از روی خوش همسرم سو استفاده کنند و عشوه های مزخرفشون و مزه پرونی هاشون و تیپ نه چندان مناسبشون پاشونو وارد محدوده زندگیم کنند.فکر کردن به اینا منو داره افسرده می کنه و اینکه در ضمن من شاغل هستم و تحصیل کرده .خیلی بهش حساس شدم و بهش هم گفتم میگه مگه من خطایی کردم تو اینقدر حساس شدی.ولی چیکارکنم از دخترای کثیف به ظاهر متمدن خوشم نمیاد و بیزارم.