نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: طلاق در نامزدی

2141
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    طلاق در نامزدی

    با سلام خدمت همه
    من دو سال پیش با وجود مخالفت خانواده ام با آقایی ک قبلا یک بار ازدواج ناموفق داشته ازدواج کردم.

    مشاورم رفتیم گفت یه سری سختیایی وجود داره ولی در کل بد نیست

    منم ب خاطر علاقه ی زیادم اصرار کردم ب ازدواج و انجام شد.

    دلیل طلاق قبلیشون سردی و عدم تفاهم بوده ب گفته ی همسر سابقشون.

    نامزدم با من اصلا سرد نیست تفاهمم داریم تا حد زیادی... خانواده ام هم با وجود مخالفت اولیه الان خیلی دوسش دارن.

    اما با مشکل مالی خیلیییییییییی بدی برخورد کردیم ک کاملا روحیه شو بهم ریخته

    در حدی ک میگه من دیگه ناامید شدم و از پس این زندگی بر نمیام تو برو پی زندگی خودت! از وقتی این مشکل شروع شد بارها اینو بهم گفته. و جالبیش اینه ک وقتی کوچکترین رضایتی ب جدایی نشون میدم میگه پس بلاخره کم آوردی و با بغض شروع میکنه ب اعتراض ک چرا حرف جدایی زدم و تنها امید زندگیشو خراب کردم! یا اینکه مریض میشه و میفته گوشه ی خونه.

    عصبی میشه اینا رو میگه و چند ساعت بعدش معذرت خواهی میکنه چند وقت خوبه باز ک فشار مالی زیاد شد همین میشه. حالت بی ثباتی نداره البته من اینجا دارم خلاصه ی امر رو میگم.

    من تا حالا صبر کردم واقعا هم آدم پولکی ای نیستم... اما با این شرایط اقتصادی کشور هر روز داره اوضاع بدتر میشه و حال اونم بدتر... حرفایی رو زده ک نباید میزد رفتارایی رو دیدم ک نباید میدیدم... میگه طاقتم تموم شده.

    میترسم از آینده ام... اگه تو هر مشکلی اینطوری باشه چی؟ خودش میگه من اینطوری نبودم فقط یه مدت طولانی همیشه درگیری داشتم و الان خیلی خستم. و اگه مشکل مالیم حل بشه میشم همونی ک تو میخوای.

    البته مشکلات دیگه ای هم داره مثل مریضی باباش و یه سری مسایل دیگه.

    مشکلمون بین خودمون نیست... همش از عوامل خارجیه...هیچکدوم از ایرادایی ک همسر سابقش روش گذاشت و ازش میترسیدم پیش نیومد...چند ماهی این بین اوضاع مالیش متوسط شد و تو اون مدت عالی بود... من ب امید برگشت همون آدم الان باهاش مدارا میکنم.

    اما ب خودم میگم کسی ک ب خاطر مشکل مالی تو نامزدی حرف طلاق میزنه قابل اعتماده؟

    کسی ک کاملا ناامیده و میگه من دیگه تلاشی نمیکنم برای درست شدن وضعم
    و کاملا عصبیه و همش مجبورم جلوش کوتاه بیام مرد زندگیه؟

    از طرفی از قضاوت و ناراحتی خانواده ام هم میترسم... ب هر حال ب ضرب و زور ازدواج کردم و اگرچه ازون طریق ک بابام گفت نشد ولی نتیجه اش همون بود ک گفت...زود بریدن این آدم تو مشکلات زندگی...
    نمیدونم باید چیکار کنم... صبر کنم یا جدا شم.

    خواهش میکنم کمکم کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38467
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    370
    تشکر شده 387 بار در 249 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط helia68 نمایش پست ها
    با سلام خدمت همه
    من دو سال پیش با وجود مخالفت خانواده ام با آقایی ک قبلا یک بار ازدواج ناموفق داشته ازدواج کردم.

    مشاورم رفتیم گفت یه سری سختیایی وجود داره ولی در کل بد نیست

    منم ب خاطر علاقه ی زیادم اصرار کردم ب ازدواج و انجام شد.

    دلیل طلاق قبلیشون سردی و عدم تفاهم بوده ب گفته ی همسر سابقشون.

    نامزدم با من اصلا سرد نیست تفاهمم داریم تا حد زیادی... خانواده ام هم با وجود مخالفت اولیه الان خیلی دوسش دارن.

    اما با مشکل مالی خیلیییییییییی بدی برخورد کردیم ک کاملا روحیه شو بهم ریخته

    در حدی ک میگه من دیگه ناامید شدم و از پس این زندگی بر نمیام تو برو پی زندگی خودت! از وقتی این مشکل شروع شد بارها اینو بهم گفته. و جالبیش اینه ک وقتی کوچکترین رضایتی ب جدایی نشون میدم میگه پس بلاخره کم آوردی و با بغض شروع میکنه ب اعتراض ک چرا حرف جدایی زدم و تنها امید زندگیشو خراب کردم! یا اینکه مریض میشه و میفته گوشه ی خونه.

    عصبی میشه اینا رو میگه و چند ساعت بعدش معذرت خواهی میکنه چند وقت خوبه باز ک فشار مالی زیاد شد همین میشه. حالت بی ثباتی نداره البته من اینجا دارم خلاصه ی امر رو میگم.

    من تا حالا صبر کردم واقعا هم آدم پولکی ای نیستم... اما با این شرایط اقتصادی کشور هر روز داره اوضاع بدتر میشه و حال اونم بدتر... حرفایی رو زده ک نباید میزد رفتارایی رو دیدم ک نباید میدیدم... میگه طاقتم تموم شده.

    میترسم از آینده ام... اگه تو هر مشکلی اینطوری باشه چی؟ خودش میگه من اینطوری نبودم فقط یه مدت طولانی همیشه درگیری داشتم و الان خیلی خستم. و اگه مشکل مالیم حل بشه میشم همونی ک تو میخوای.

    البته مشکلات دیگه ای هم داره مثل مریضی باباش و یه سری مسایل دیگه.

    مشکلمون بین خودمون نیست... همش از عوامل خارجیه...هیچکدوم از ایرادایی ک همسر سابقش روش گذاشت و ازش میترسیدم پیش نیومد...چند ماهی این بین اوضاع مالیش متوسط شد و تو اون مدت عالی بود... من ب امید برگشت همون آدم الان باهاش مدارا میکنم.

    اما ب خودم میگم کسی ک ب خاطر مشکل مالی تو نامزدی حرف طلاق میزنه قابل اعتماده؟

    کسی ک کاملا ناامیده و میگه من دیگه تلاشی نمیکنم برای درست شدن وضعم
    و کاملا عصبیه و همش مجبورم جلوش کوتاه بیام مرد زندگیه؟

    از طرفی از قضاوت و ناراحتی خانواده ام هم میترسم... ب هر حال ب ضرب و زور ازدواج کردم و اگرچه ازون طریق ک بابام گفت نشد ولی نتیجه اش همون بود ک گفت...زود بریدن این آدم تو مشکلات زندگی...
    نمیدونم باید چیکار کنم... صبر کنم یا جدا شم.

    خواهش میکنم کمکم کنید.
    سلام دوست گرامی
    ورای مشکلات مالی و رفتار نامناسب، به نظر میرسه همسرتون از نظر خُلقی هم مشکل پیدا کردن، یعنی مشکل مالی قابل چشم پوشیه و خیلی حاد نیست باید دوتایی ازش عبور کنید، اما اینکه طلاق بیگیر و... قابل قبول نیست.
    ممکنه دچار افسردگی شده باشند. حتماً با یک روانشناس ملاقات کنید. ترجیحاً ایشون رو ترغیب کنید دوتایی.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38382
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    79
    تشکر شده 62 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima01371 نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی
    ورای مشکلات مالی و رفتار نامناسب، به نظر میرسه همسرتون از نظر خُلقی هم مشکل پیدا کردن، یعنی مشکل مالی قابل چشم پوشیه و خیلی حاد نیست باید دوتایی ازش عبور کنید، اما اینکه طلاق بیگیر و... قابل قبول نیست.
    ممکنه دچار افسردگی شده باشند. حتماً با یک روانشناس ملاقات کنید. ترجیحاً ایشون رو ترغیب کنید دوتایی.
    یکم شعور و شخصیت داشته باش و توی تایپک هات همش به روانشناسی که از مجموعه خودته و بهش لینک میکنی ارجاع نده
    راه حل بده

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38382
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    79
    تشکر شده 62 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    وقتی امید یه مرد گرفته بشه این دیگه اوج فاجعست
    شما اگه واقعا دوستش دالی و به این زندگی امیدواری باید سعی کنی اتیش نور رو توی دلش روشن کنی و زندگی رو باهم بسازین
    به یه مشاوره هم باید بره تا یادبگیره توی مشکلات زندگی صبور باشه و باهاشون بجنگه قوووووووووییییییییییییییی ییییییییییییی باشه
    منشا این مشکلات مالی از کجا شروع شد ؟!

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38467
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    370
    تشکر شده 387 بار در 249 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah4 نمایش پست ها
    یکم شعور و شخصیت داشته باش و توی تایپک هات همش به روانشناسی که از مجموعه خودته و بهش لینک میکنی ارجاع نده
    راه حل بده
    ظاهرا به دنبال نداشته های خود در دیگران هستید....

    اون لینک رو خود سیستم مدیریت محتوای انجمن مشاور میده نه من. پس به حال خودتون تاسف بخورید.
    قرار نیست هر مشکلی با نوشتن چار خط متن حل بشه+ چرا فکر میکنی داری راه حل ارائه میکنی؟
    متاسفانه مشکلات شخصیتی در شما موج میزنه....

  6. 3 کاربران زیر از M.D Karimi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima01371 نمایش پست ها
    ظاهرا به دنبال نداشته های خود در دیگران هستید....

    اون لینک رو خود سیستم مدیریت محتوای انجمن مشاور میده نه من. پس به حال خودتون تاسف بخورید.
    قرار نیست هر مشکلی با نوشتن چار خط متن حل بشه+ چرا فکر میکنی داری راه حل ارائه میکنی؟
    متاسفانه مشکلات شخصیتی در شما موج میزنه....
    بله درسته
    کلمات
    مشاور
    مشاوره
    روانشناس
    و...
    با تایپ به صورت خودکار لینک دار میشه
    این سایت متعلق به مراکز مشاوره ای هست که آدرسش در سایت درج شده
    من و هیچ کدام از کاربران برای جایی تبلیغ نمی‌کنیم
    آدرس هایی که من در تاپیک ها ارسال میکنم هم با اجازه مدیر سایت هست
    .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  8. 2 کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط helia68 نمایش پست ها
    با سلام خدمت همه
    من دو سال پیش با وجود مخالفت خانواده ام با آقایی ک قبلا یک بار ازدواج ناموفق داشته ازدواج کردم.

    مشاورم رفتیم گفت یه سری سختیایی وجود داره ولی در کل بد نیست

    منم ب خاطر علاقه ی زیادم اصرار کردم ب ازدواج و انجام شد.

    دلیل طلاق قبلیشون سردی و عدم تفاهم بوده ب گفته ی همسر سابقشون.

    نامزدم با من اصلا سرد نیست تفاهمم داریم تا حد زیادی... خانواده ام هم با وجود مخالفت اولیه الان خیلی دوسش دارن.

    اما با مشکل مالی خیلیییییییییی بدی برخورد کردیم ک کاملا روحیه شو بهم ریخته

    در حدی ک میگه من دیگه ناامید شدم و از پس این زندگی بر نمیام تو برو پی زندگی خودت! از وقتی این مشکل شروع شد بارها اینو بهم گفته. و جالبیش اینه ک وقتی کوچکترین رضایتی ب جدایی نشون میدم میگه پس بلاخره کم آوردی و با بغض شروع میکنه ب اعتراض ک چرا حرف جدایی زدم و تنها امید زندگیشو خراب کردم! یا اینکه مریض میشه و میفته گوشه ی خونه.

    عصبی میشه اینا رو میگه و چند ساعت بعدش معذرت خواهی میکنه چند وقت خوبه باز ک فشار مالی زیاد شد همین میشه. حالت بی ثباتی نداره البته من اینجا دارم خلاصه ی امر رو میگم.

    من تا حالا صبر کردم واقعا هم آدم پولکی ای نیستم... اما با این شرایط اقتصادی کشور هر روز داره اوضاع بدتر میشه و حال اونم بدتر... حرفایی رو زده ک نباید میزد رفتارایی رو دیدم ک نباید میدیدم... میگه طاقتم تموم شده.

    میترسم از آینده ام... اگه تو هر مشکلی اینطوری باشه چی؟ خودش میگه من اینطوری نبودم فقط یه مدت طولانی همیشه درگیری داشتم و الان خیلی خستم. و اگه مشکل مالیم حل بشه میشم همونی ک تو میخوای.

    البته مشکلات دیگه ای هم داره مثل مریضی باباش و یه سری مسایل دیگه.

    مشکلمون بین خودمون نیست... همش از عوامل خارجیه...هیچکدوم از ایرادایی ک همسر سابقش روش گذاشت و ازش میترسیدم پیش نیومد...چند ماهی این بین اوضاع مالیش متوسط شد و تو اون مدت عالی بود... من ب امید برگشت همون آدم الان باهاش مدارا میکنم.

    اما ب خودم میگم کسی ک ب خاطر مشکل مالی تو نامزدی حرف طلاق میزنه قابل اعتماده؟

    کسی ک کاملا ناامیده و میگه من دیگه تلاشی نمیکنم برای درست شدن وضعم
    و کاملا عصبیه و همش مجبورم جلوش کوتاه بیام مرد زندگیه؟

    از طرفی از قضاوت و ناراحتی خانواده ام هم میترسم... ب هر حال ب ضرب و زور ازدواج کردم و اگرچه ازون طریق ک بابام گفت نشد ولی نتیجه اش همون بود ک گفت...زود بریدن این آدم تو مشکلات زندگی...
    نمیدونم باید چیکار کنم... صبر کنم یا جدا شم.

    خواهش میکنم کمکم کنید.
    مشکلات مالی که امروز در اکثر خانواده های ایرانی دیده میشه
    متاسفانه همسرتون زود ناامید میشن و دست از تلاش برمیدارند
    نگران قضاوت خانواده نباشید .
    ممکنه روزهای سخت تری در پیش باشه طلاق تنها راه پیشنهادی همسر شماست
    در مشکلات زندگی
    حتما مشاوره حضوری داشته باشید هردو نفر باهم
    اگر راضی نیستند خودتون مراجعه کنید .
    بهش اطمینان بدید که درمشکلات در کنارش خواهید ماند
    و مسایل مالی براتون در اولویت نیست .
    ان شالله بیماری پدرشون هم درمان میشه
    بالاخره رسیدگی و نگهداری از پدرشون هم وظیفه شرعی و انسانی ایشونه
    .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  10. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط helia68 نمایش پست ها
    با سلام خدمت همه
    من دو سال پیش با وجود مخالفت خانواده ام با آقایی ک قبلا یک بار ازدواج ناموفق داشته ازدواج کردم.

    مشاورم رفتیم گفت یه سری سختیایی وجود داره ولی در کل بد نیست

    منم ب خاطر علاقه ی زیادم اصرار کردم ب ازدواج و انجام شد.

    دلیل طلاق قبلیشون سردی و عدم تفاهم بوده ب گفته ی همسر سابقشون.

    نامزدم با من اصلا سرد نیست تفاهمم داریم تا حد زیادی... خانواده ام هم با وجود مخالفت اولیه الان خیلی دوسش دارن.

    اما با مشکل مالی خیلیییییییییی بدی برخورد کردیم ک کاملا روحیه شو بهم ریخته

    در حدی ک میگه من دیگه ناامید شدم و از پس این زندگی بر نمیام تو برو پی زندگی خودت! از وقتی این مشکل شروع شد بارها اینو بهم گفته. و جالبیش اینه ک وقتی کوچکترین رضایتی ب جدایی نشون میدم میگه پس بلاخره کم آوردی و با بغض شروع میکنه ب اعتراض ک چرا حرف جدایی زدم و تنها امید زندگیشو خراب کردم! یا اینکه مریض میشه و میفته گوشه ی خونه.

    عصبی میشه اینا رو میگه و چند ساعت بعدش معذرت خواهی میکنه چند وقت خوبه باز ک فشار مالی زیاد شد همین میشه. حالت بی ثباتی نداره البته من اینجا دارم خلاصه ی امر رو میگم.

    من تا حالا صبر کردم واقعا هم آدم پولکی ای نیستم... اما با این شرایط اقتصادی کشور هر روز داره اوضاع بدتر میشه و حال اونم بدتر... حرفایی رو زده ک نباید میزد رفتارایی رو دیدم ک نباید میدیدم... میگه طاقتم تموم شده.

    میترسم از آینده ام... اگه تو هر مشکلی اینطوری باشه چی؟ خودش میگه من اینطوری نبودم فقط یه مدت طولانی همیشه درگیری داشتم و الان خیلی خستم. و اگه مشکل مالیم حل بشه میشم همونی ک تو میخوای.

    البته مشکلات دیگه ای هم داره مثل مریضی باباش و یه سری مسایل دیگه.

    مشکلمون بین خودمون نیست... همش از عوامل خارجیه...هیچکدوم از ایرادایی ک همسر سابقش روش گذاشت و ازش میترسیدم پیش نیومد...چند ماهی این بین اوضاع مالیش متوسط شد و تو اون مدت عالی بود... من ب امید برگشت همون آدم الان باهاش مدارا میکنم.

    اما ب خودم میگم کسی ک ب خاطر مشکل مالی تو نامزدی حرف طلاق میزنه قابل اعتماده؟

    کسی ک کاملا ناامیده و میگه من دیگه تلاشی نمیکنم برای درست شدن وضعم
    و کاملا عصبیه و همش مجبورم جلوش کوتاه بیام مرد زندگیه؟

    از طرفی از قضاوت و ناراحتی خانواده ام هم میترسم... ب هر حال ب ضرب و زور ازدواج کردم و اگرچه ازون طریق ک بابام گفت نشد ولی نتیجه اش همون بود ک گفت...زود بریدن این آدم تو مشکلات زندگی...
    نمیدونم باید چیکار کنم... صبر کنم یا جدا شم.

    خواهش میکنم کمکم کنید.
    سلام دوست عزیز

    به انجمن مشاور خوش اومدید

    گفتید نتیجه؟!؟!

    شما به این زودی به نتیجه ازدواجتون رسیدید؟!

    من خیلی آقایون رو نمیشناسم و امیدوارم اگر آقایون سایت پست من رو میخونن درستی یا نادرستی حرف من رو بررسی کنن

    به نظر خود من مردها وقتی خیلی خوشحال هستن که بتونن کارایی داشته باشن و همسرشون رو خوشحال کنن

    و این فکر رو هم دارن که این خوشحالی خانم ها با خرید کردن و خونه و ماشین داشتن و ... به وجود میاد

    و مردی که همسرش رو واقعا دوست داره مدام تلاش میکنه که بهترین ها رو براش فراهم بکنه

    حالا وقتی کنترل امور از دستش خارج میشه احساس بی کفایتی میکنه و فکر میکنه که در نظر همسرش دیگه مرد کاملی نیست!

    همسر شما هم متاسفانه مثل خیلی های دیگه از این وضعیت اقتصادی داره آسیب میبینه و از طرفی میگید که مسایل شخصی دیگه ای هم داره!

    شما همش از همسرتون حرف زدید

    میشه کمی هم از خودتون بگید؟

    وقتی همسرتون احساس ناامیدی میکنه شما چیکار میکنید؟

    وقتی میبینید تو این شرایط کم آورده تا چه اندازه هنوز بهش اطمینان دارید؟

    اگر واقعا تلاش کردید برای این ازدواج چی شد که میخاید به این زودی میدون رو خالی کنید؟

    به جز کوتاه اومدن هیچ تلاش دیگه ای کردید؟

  12. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    ما مردا وقتی ازدواج میکنیم دوست داریم در چشم همسرمون مثل یه کوه باشیم که اون بهمون تکیه کرده و جورایی دوست داریم فردین بازی در بیاریم تا مورد تحسین همسرمون قرار بگیریم

    و حالا اگه اینطوری نشه فک میکنم شخصیتمون جلوی همسرمون نابود شده و الان همسرمون داره تو ذهنش میگه کاش به جا شوهرم فلان مرد شوهرم بود


    بزرگترین کاری که میتونید انجام بدید اینه که به همسرتون امید بدید تا باور کنه پشتش هستید

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    ممنون حتما پیگیر مشاور میشم

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    به انجمن مشاور خوش اومدید

    گفتید نتیجه؟!؟!

    شما به این زودی به نتیجه ازدواجتون رسیدید؟!

    من خیلی آقایون رو نمیشناسم و امیدوارم اگر آقایون سایت پست من رو میخونن درستی یا نادرستی حرف من رو بررسی کنن

    به نظر خود من مردها وقتی خیلی خوشحال هستن که بتونن کارایی داشته باشن و همسرشون رو خوشحال کنن

    و این فکر رو هم دارن که این خوشحالی خانم ها با خرید کردن و خونه و ماشین داشتن و ... به وجود میاد

    و مردی که همسرش رو واقعا دوست داره مدام تلاش میکنه که بهترین ها رو براش فراهم بکنه

    حالا وقتی کنترل امور از دستش خارج میشه احساس بی کفایتی میکنه و فکر میکنه که در نظر همسرش دیگه مرد کاملی نیست!

    همسر شما هم متاسفانه مثل خیلی های دیگه از این وضعیت اقتصادی داره آسیب میبینه و از طرفی میگید که مسایل شخصی دیگه ای هم داره!

    شما همش از همسرتون حرف زدید

    میشه کمی هم از خودتون بگید؟

    وقتی همسرتون احساس ناامیدی میکنه شما چیکار میکنید؟

    وقتی میبینید تو این شرایط کم آورده تا چه اندازه هنوز بهش اطمینان دارید؟

    اگر واقعا تلاش کردید برای این ازدواج چی شد که میخاید به این زودی میدون رو خالی کنید؟

    به جز کوتاه اومدن هیچ تلاش دیگه ای کردید؟
    سلام
    ببینید من خیلی صبر کردم تو این چند وقت
    و در حدی عشق نشونش دادم ک برای خیلیا غیر قابل تصوره
    و خودشم اینو میدونه و ب قول خودش یکی از درداش اینه ک عذاب وجدان داره ب خاطر خوبی من و بدی خودش!
    ولی گاهی فکر میکنم از ابراز عشق زیاد منه ک این رفتارا رو داره و فکر میکنه من همیشه هستم و هیچ جوری نمیرم
    یه جورایی احساس میکنم کیسه بکسش شدم
    من میدونم تو این شرایط سخت باید درک کرد و کردم این کارو
    و حرفای شما هم کاملا درسته دقیقا حرفای خودشه میگه من دوستت دارم ولی داری با من هدر میری ب هیچ دردت نمیخورم!
    واقعا نمیدونم با توجه ب شرایطش نرماله این حرفاش یا نه!
    وقتی هم میگم چرا حرف از طلاق زدی میگه من نگفتم طلاق میخوام ولی راهو برای تو باز گذاشتم ک فکر نکنی مجبوری با من بسوزی و بسازی
    واقعا سردرگمم نمیدونم چ واکنشی دیگه نشون بدم
    تا الان با محبت و عشق رفتار میکردم ولی الان نمیدونم کارم درست بوده یا نه
    نمیدونم بهتره یه کم بترسه و خودمو عقب بکشم؟
    یا اینکه همونطور بهش محبت کنم تا اوضاع بهتر شه

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    ما مردا وقتی ازدواج میکنیم دوست داریم در چشم همسرمون مثل یه کوه باشیم که اون بهمون تکیه کرده و جورایی دوست داریم فردین بازی در بیاریم تا مورد تحسین همسرمون قرار بگیریم

    و حالا اگه اینطوری نشه فک میکنم شخصیتمون جلوی همسرمون نابود شده و الان همسرمون داره تو ذهنش میگه کاش به جا شوهرم فلان مرد شوهرم بود


    بزرگترین کاری که میتونید انجام بدید اینه که به همسرتون امید بدید تا باور کنه پشتش هستید
    من این کارو میکنم کاملا همش بهش میگم با وجود همه ی مشکلات تو چشم من ذره ای از مردونگیت کم نشده و بهت افتخار میکنم
    حتی الان حالش بهتر از دیشبه ک پست گذاشتم
    ولی نمیدونم این کارم درسته یا نه
    خیلیا میگن ابراز علاقه و پشتیبانی بی چون و چرا باعث میشه مرد هی انتظار کوتاه اومدن از طرف مقابل داشته باشه
    البته من خط قرمزامو براش مشخص کردم و تو اونا کوتاه نمیام
    ولی خیلی جاها ک دلمو شکسته ب خاطر شرایطش گذشتم و باهاش مهربون بودم
    شما ب عنوان یه آقا ب نظرتون بهتره یه مدت دوری کنم یا ب همین منوال ادامه بدم؟

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah4 نمایش پست ها
    وقتی امید یه مرد گرفته بشه این دیگه اوج فاجعست
    شما اگه واقعا دوستش دالی و به این زندگی امیدواری باید سعی کنی اتیش نور رو توی دلش روشن کنی و زندگی رو باهم بسازین
    به یه مشاوره هم باید بره تا یادبگیره توی مشکلات زندگی صبور باشه و باهاشون بجنگه قوووووووووییییییییییییییی ییییییییییییی باشه
    منشا این مشکلات مالی از کجا شروع شد ؟!
    سلام
    آره خب خیلی دوسش دارم
    دلیل اینکه شرایطو تحمل کردم تا حالا هم همینه ولی ترسیدم نمیدونم ادامه کار درستیه یا نه!
    خیلیا مشاوره رو پیشنهاد دادن و این کارو حتما خواهم کرد
    راستش نامزدم خیلی وضع مالی خوبی داشت
    ولی با این اوضاع ورشکست شد
    و همه ی آرزوها و نقشه هامون نقش بر آب شد
    من پولش برام از اولشم مهم نبود و الانم بهش میگم مشکل مالی بلاخره حل میشه ولی اون نمیتونه ب راحتی من کنار بیاد

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط helia68 نمایش پست ها
    من این کارو میکنم کاملا همش بهش میگم با وجود همه ی مشکلات تو چشم من ذره ای از مردونگیت کم نشده و بهت افتخار میکنم
    حتی الان حالش بهتر از دیشبه ک پست گذاشتم
    ولی نمیدونم این کارم درسته یا نه
    خیلیا میگن ابراز علاقه و پشتیبانی بی چون و چرا باعث میشه مرد هی انتظار کوتاه اومدن از طرف مقابل داشته باشه
    البته من خط قرمزامو براش مشخص کردم و تو اونا کوتاه نمیام
    ولی خیلی جاها ک دلمو شکسته ب خاطر شرایطش گذشتم و باهاش مهربون بودم
    شما ب عنوان یه آقا ب نظرتون بهتره یه مدت دوری کنم یا ب همین منوال ادامه بدم؟

    به قطعیت میگم اگه ازش دور بشی زنهای خیابونی زیادن که دوست دارن بهش نزدیک بشن

  19. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط helia68 نمایش پست ها
    سلام
    ببینید من خیلی صبر کردم تو این چند وقت
    و در حدی عشق نشونش دادم ک برای خیلیا غیر قابل تصوره
    و خودشم اینو میدونه و ب قول خودش یکی از درداش اینه ک عذاب وجدان داره ب خاطر خوبی من و بدی خودش!
    ولی گاهی فکر میکنم از ابراز عشق زیاد منه ک این رفتارا رو داره و فکر میکنه من همیشه هستم و هیچ جوری نمیرم
    یه جورایی احساس میکنم کیسه بکسش شدم
    من میدونم تو این شرایط سخت باید درک کرد و کردم این کارو
    و حرفای شما هم کاملا درسته دقیقا حرفای خودشه میگه من دوستت دارم ولی داری با من هدر میری ب هیچ دردت نمیخورم!
    واقعا نمیدونم با توجه ب شرایطش نرماله این حرفاش یا نه!
    وقتی هم میگم چرا حرف از طلاق زدی میگه من نگفتم طلاق میخوام ولی راهو برای تو باز گذاشتم ک فکر نکنی مجبوری با من بسوزی و بسازی
    واقعا سردرگمم نمیدونم چ واکنشی دیگه نشون بدم
    تا الان با محبت و عشق رفتار میکردم ولی الان نمیدونم کارم درست بوده یا نه
    نمیدونم بهتره یه کم بترسه و خودمو عقب بکشم؟
    یا اینکه همونطور بهش محبت کنم تا اوضاع بهتر شه
    فک میکنی اون یه بچه است که چون مشقای شبش رو ننوشته باید با مهربونی بهش دیکته کرد؟

    واقعا فک میکنی یه مرد که از همه جا وامونده به محبت احتیاج داره؟

    ولی من اگه به جای تو بودم

    میدونی واقعا میخام خودم رو به جای تو بذارم...ببینم چیکار میکردم!

    من اگه به جای تو بودم

    جلوش وایمیستادم

    بهش میگفتم حق نداره جا بزنه وقتی این همه راه توی دنیا هست

    حق داره که ناراحت باشه حق داره که پریشون باشه

    اما حق نداره تو همین شرایط بمونه

    چون اون یه انسان...که میتونه حرکت کنه! میتونه از نو بسازه!

    بهش میگفتم حق نداره به من بگه کِی برم...چون این من بودم که انتخابش کردم و تا همیشه پای انتخابم می ایستم

    نه واسه اینکه به دیگران ثابت کنم که انتخابم درست بوده نه!

    واسه اینکه به خودم ثابت کنم که عاشقم!

    میدونی الان همسرت بیشتر از دست نوازش به یه جرقه احتیاج داره

    اون سرمایش خراب شده، پدرش مریض شده

    یه جورایی پشت خودش رو خالی میبینه

    به جای اینکه بهش بگی عیبی نداره درست میشه!!! کمکش کنه که درستش کنه

    خیلی صبر کردی؟؟؟ خیلی درک کردی؟؟؟؟ همش همین؟؟

    نکنه انتظار داری فقط اون زندگیتون رو بسازه؟؟

    یه نگاه به خودت بنداز! تو هم دیگه یه دختربچه نیستی که نیاز به محبت و ساپورت داشته باشی

    که منتظر باشی و صبر کنی تا برات بهترین اسباب بازی ها رو بخرن

    حالا بزرگ شدی! انتخاب کردی! جلوی مخالفت ها ایستادی

    باید بتونی همسرت رو مدیریت کنی!

    وقتی میگی صبر کردی انتظار داری تشویقت کنن؟؟؟؟ غیر از این باید میبود؟؟

    مگه نمیگی وقتی دوباره کارش داشت خوب میشد بازم حالش عالی شده بود؟

    پس چرا میخای تنهاش بذاری؟؟؟

    من نمیگم ازش توقعی نداشته باش

    اتفاقا باید توقع داشته باشی تا اون بتونه دوباره جرئت زندگی پیدا کنه

    آدما بدون امید و آرزو میمیرن!

    اما این توقع نباید بیجا باشه...در همون حدی که میدونی میتونه ازش بخواه

    حتما یه فن و حرفه ای بلده...تشویقش کن از فن و دانشش استفاده کنه

    قاطع باش توی زندگی...

    عشق وقتی کارسازه که قدرت داشته باشی

    اگه فقط یه گوشه بشینی و عشق بورزی به هیچ جایی نمیرسی

    قدرتت رو توی زندگی حالا باید نشون بدی...تا عشقت عمیق تر و عمیق تر بشه

    کمکش کن دوباره قدرت بگیره

    متوجه میشی چی میگم؟ من از قدرت حرف میزنم...نه از عشق!

    عشقت رو وقتی نشون دادی که جلوی مخالفت ها ایستادی

    اما حالا باید قوی باشی و زندگیت رو نجات بدی!

    وگرنه مجبوری به یه چرخه ی تکراری تن بدی...

  21. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32798
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : طلاق در نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    فک میکنی اون یه بچه است که چون مشقای شبش رو ننوشته باید با مهربونی بهش دیکته کرد؟

    واقعا فک میکنی یه مرد که از همه جا وامونده به محبت احتیاج داره؟

    ولی من اگه به جای تو بودم

    میدونی واقعا میخام خودم رو به جای تو بذارم...ببینم چیکار میکردم!

    من اگه به جای تو بودم

    جلوش وایمیستادم

    بهش میگفتم حق نداره جا بزنه وقتی این همه راه توی دنیا هست

    حق داره که ناراحت باشه حق داره که پریشون باشه

    اما حق نداره تو همین شرایط بمونه

    چون اون یه انسان...که میتونه حرکت کنه! میتونه از نو بسازه!

    بهش میگفتم حق نداره به من بگه کِی برم...چون این من بودم که انتخابش کردم و تا همیشه پای انتخابم می ایستم

    نه واسه اینکه به دیگران ثابت کنم که انتخابم درست بوده نه!

    واسه اینکه به خودم ثابت کنم که عاشقم!

    میدونی الان همسرت بیشتر از دست نوازش به یه جرقه احتیاج داره

    اون سرمایش خراب شده، پدرش مریض شده

    یه جورایی پشت خودش رو خالی میبینه

    به جای اینکه بهش بگی عیبی نداره درست میشه!!! کمکش کنه که درستش کنه

    خیلی صبر کردی؟؟؟ خیلی درک کردی؟؟؟؟ همش همین؟؟

    نکنه انتظار داری فقط اون زندگیتون رو بسازه؟؟

    یه نگاه به خودت بنداز! تو هم دیگه یه دختربچه نیستی که نیاز به محبت و ساپورت داشته باشی

    که منتظر باشی و صبر کنی تا برات بهترین اسباب بازی ها رو بخرن

    حالا بزرگ شدی! انتخاب کردی! جلوی مخالفت ها ایستادی

    باید بتونی همسرت رو مدیریت کنی!

    وقتی میگی صبر کردی انتظار داری تشویقت کنن؟؟؟؟ غیر از این باید میبود؟؟

    مگه نمیگی وقتی دوباره کارش داشت خوب میشد بازم حالش عالی شده بود؟

    پس چرا میخای تنهاش بذاری؟؟؟

    من نمیگم ازش توقعی نداشته باش

    اتفاقا باید توقع داشته باشی تا اون بتونه دوباره جرئت زندگی پیدا کنه

    آدما بدون امید و آرزو میمیرن!

    اما این توقع نباید بیجا باشه...در همون حدی که میدونی میتونه ازش بخواه

    حتما یه فن و حرفه ای بلده...تشویقش کن از فن و دانشش استفاده کنه

    قاطع باش توی زندگی...

    عشق وقتی کارسازه که قدرت داشته باشی

    اگه فقط یه گوشه بشینی و عشق بورزی به هیچ جایی نمیرسی

    قدرتت رو توی زندگی حالا باید نشون بدی...تا عشقت عمیق تر و عمیق تر بشه

    کمکش کن دوباره قدرت بگیره

    متوجه میشی چی میگم؟ من از قدرت حرف میزنم...نه از عشق!

    عشقت رو وقتی نشون دادی که جلوی مخالفت ها ایستادی

    اما حالا باید قوی باشی و زندگیت رو نجات بدی!

    وگرنه مجبوری به یه چرخه ی تکراری تن بدی...
    میدونی راستش خودمم همین فکرو کردم ک بازم بهش امید بدم و سر پا بیارمش
    میگم "بازم" چون قبلا هم این کارو کردم... بار ها و بار ها
    از وقتی مشکل مالی پیدا کرد تا الان با تشویق من هر روز دنبال کاره... ولی یه سال و نیم گذشته و شکست پشت شکست
    آخرین شکستش همین سه روز پیش بود
    ک خیلی داغونش کرد و دوباره برگشتیم سر جای اول و من با خودم گفتم واقعا تا کی میشه این چرخه رو تحمل کرد!
    نمیدونم... مشکل اینه ک مقیاس این قضیه انقدر بزرگه ک از دست من خارج شده
    شرایط اقتصادی مملکت رو من نمیتونم درست کنم
    اما با شرایطی ک ب وجود اومده تنها کاری ک من میتونم بکنم ساپورت کردنه ک با بضی رفتاراش شک کردم کارم درسته یا نه... کنارش واستم و با محبت بهش انگیزه بدم یا فاصله بگیرم تا مجبور شه یه کاری کنه...
    الان دوباره آروم تر شده باز میتونم سر پا بیارمش ولی واقعا از شکست بعدی میترسم چون میبینم هر دفه بدتر میخوره زمین...
    از طرفی نمیشه هم کاری نکرد...
    واقعا موندم باید چیکار کنم! خدا هیچکسو گرفتار نکنه اینطوری!
    ولی خب با حرفایی ک اینجا زده شد حداقل از فکر جدایی اومدم بیرون... چون همونطور ک میگی باید جنگید... فقط هنوز نمیدونم چ جوری اما امیدوارم راهشو پیدا کنم.
    ویرایش توسط helia68 : 07-10-2018 در ساعت 04:43 AM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد