نوشته اصلی توسط
*Roya*
سلام
من در خانواده ای بزرگ شدم که در ظاهر خیلی شادو صمیمی هستیم اما در واقع اصلا اینطور نیست . پدر من مرد مهربونیه اما هرگز احساسش رو به زبون نمیاره مادرم بخاطر این این موضوع خیلی آسیب دید و حتی کار پدر و مادرم به خیانت کشید و من داداشم بارها از زبون خودشون شنیدیم که دیگه حسی بهم ندارن . من و برادرم بخاطر اشتباهات پدرو مادرمون خیلی اذیت شدیم و من خیلی زود ازدواج کردم و جو سرد خونه فرار کردم
اما الان خیلی نگران برادرم هستم . پدر من بلد نیست چطور با یک پسر نوجوان برخورد کنه متاسفانه ساعت ها میشینه داداشمو نصیحت میکنه نصیحت های تکراری خسته کننده .حتی اجازه داداشم حرف بزنه و یکسره فقط نصیحت میکنه اصلا بلد نیست باهاش صمیمی بشه اصلا برای داداشم وقت نمیذاره این اواخر چون داداشم رو بخاطر موهای بلند و بی انظباطی تو مدرسه ثبت نام نکردن چای داغ رو پاشید رو داداشم و کتکش زد
من دوتا داداش دارم . ١٦ ساله و ٦ ساله ما تا حالا از بابامون کتک نخوردیم و من میتونم درک کنم که داداشم چقدر با اینکار بابام شوکه شده چون تاحالا کتک نخورده بود به غرورش برخورد و از خونه زد بیرون و گفت دیگه برنمیگرده . پدرم اصلا قبول نمیکنه اشتباه کرده و به حرف هیچکس گوش نمیده واقعا نمیدونیم چطور توجیحش کنیم