نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: شوهرم اصن دوسم نداره

3123
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2018
    شماره عضویت
    38863
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهرم اصن دوسم نداره

    با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه‌ و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38467
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    370
    تشکر شده 387 بار در 249 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهراشونم نمایش پست ها
    با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه‌ و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.
    سلام دوست گرامی
    از شنیدن اونچه که این روزا باهاش مواجه هستید عمیقاً ناراحت شدم، چون مطمئناً حق شما این نبوده...

    واقعیت انکار ناپذیری است که فاصله سنی شما با همسرتون زیاده، اما خبر خوب اینکه شما به شدت جوان هستید و میتونید با طلاق گرفتن، به زندگی بهتری امیدوار باشید. طبیعیه اوایل خانواده شما مقاومت نشون میدن اما وقتی متوجه مصصم بودن شما بشن، راهی جز حمایت از شما نخواهند داشت، با این حال عجولانه هم رفتار نکنید.
    ضمناً الان بهترین فرصت ممکن برای پایان داادن به این رابطه ناموفقه، در واقع قبل از اینکه رسماً ازدواج کنید. پس فرصت رو از دست ندین.

    هرچند این یک نظر شخصی از جانب بنده است، اما فکر می کنم هر چه زودتر از ایشون جدا بشین به نفعتونه. ضمناً بهتره به این موضوع که لابد سرنوشت من همینه و باید بسوزم و بسازم فکر نکنید اصلاً ، مطمئناً حق شما این نبوده.
    ویرایش توسط M.D Karimi : 07-13-2018 در ساعت 02:47 PM

  3. 2 کاربران زیر از M.D Karimi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39451
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    سلام عزیزم من میخوام بهت یه چیزی بگم راستش من شنیدم که اگه دختری بعد از ازدواج بکارتشو داشته باشه طلاق بگیره اسمه اون مرد از شناسنامش پاک میشه و اصلا کسی نمیفهمه قبلا ازدواج کردی
    و در مورد خانواده هم بخوام بهت بگم هر چقدر الان طلاق بگیری زجر بکشی دردش کم تره ولی اگه بعده عروسیتون بچه هم داشته باشین نه تنها خودتو فدا میکنی بچتم عذاب میکشه و یه چیز دیگه اگه الان طلاق بگیری بعدا میتونی با یه ادمه خوب ازدواج کنی ولی عروسی که کنی همه چی تمومه دیگه پسر نمیاد سراغت و سخت تر میتونی ازدواج کنی
    خانوادتو درست بشناس خیلی از ما ها از ترسه ابرو حرفایی میزنیم ولی پاش که بیوفته خانوادتم طرفه توان اصلا نترس پس جدی باش اگه میتونی درستش کنی درست کن نمیتونی خودتو اذیت نکن عزیزم لیاقتت خیلی بیشتر از یه سنگه بی احساسه یه روزی پشیمون میشه توانه همه چیو پس میده نگران نکن خودتو

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2017
    شماره عضویت
    35242
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    9
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    دوست گرامی خانواده شما اول از همه حق ندارن به خاطر سنت شمارو وادار به یک زندگی بی محبت و سخت بکنن شما میتونید با تماس با ۱۲۳ از مشاورین اشون استفاده کنید برای پیدا کردن راه حل شما حق دارید در ازدواج خودتون انتخاب کنید حتی پدرمادر اجازه ندارن از حقتون محروم اتون کنن ... زندگی خوب و با اختیار حق تماکی ادم هاست .

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12497
    نوشته ها
    390
    تشکـر
    1,041
    تشکر شده 580 بار در 275 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    ضمن تایید صحبتهای عزیزان...یه نکته ی جالبیم در مورد نام کاربر وجود داشت : ... زهراشونم ... ؟؟؟!!!!

    مگه ما گفتیم مَمّدشونه ؟؟؟

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38130
    نوشته ها
    283
    تشکـر
    162
    تشکر شده 99 بار در 79 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهراشونم نمایش پست ها
    با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه‌ و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.
    سلام
    من مشاور نیستم؛
    پس این تحصیلات به چه درد میخوره!
    به نظر من داد خواست طلاق بده ،،اون چه خانواد ای که شما داری،که حاضرن شما تو جهنم بسوزی ولی به کمکت نیان،حالاکه کسی بفکرت نیس خودت اقدام کن، فکر میکنی دادگاه همون اول طلاقتو میگیره، دستور صلح و سازش میده.
    تویی که بفکر ابرویه اقوام هستی ،اونا بفکررر تو هستن که چجووووری زندگی میکنی.
    به جهنم که آبروشون برهشما بفکر خودت باش.
    اه اه میگی تو شهر دیگه خونه مجردی داره،تو دیگه کی هستی،که نشستی باهاش زندگی میکنی.
    امضای ایشان
    مهدی76ص

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38130
    نوشته ها
    283
    تشکـر
    162
    تشکر شده 99 بار در 79 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهراشونم نمایش پست ها
    با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه‌ و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.
    سلام
    من مشاور نیستم؛
    پس این تحصیلات به چه درد میخوره!
    به نظر من داد خواست طلاق بده ،،اون چه خانواد ای که شما داری،که حاضرن شما تو جهنم بسوزی ولی به کمکت نیان،حالاکه کسی بفکرت نیس خودت اقدام کن، فکر میکنی دادگاه همون اول طلاقتو میگیره، دستور صلح و سازش میده.
    تویی که بفکر ابرویه اقوام هستی ،اونا بفکررر تو هستن که چجووووری زندگی میکنی.
    به جهنم که آبروشون بره������������شما بفکر خودت باش.
    اه اه میگی تو شهر دیگه خونه مجردی داره،تو دیگه کی هستی،که نشستی باهاش زندگی میکنی...هووووف
    اگه نمیتونی این کارو،بکنیی یه روز اقوامو جمع کن ،بهشون مشکلو بگووو ،و تهدید به طلاق کن،و گرفتن مهریه کن
    امضای ایشان
    مهدی76ص

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38462
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    جستجو کردین که مشکلی هست یا نه همینجوری که نمیشه محل نزاره.اگه واقعا ساختش همینجوری هست به اندازه‌ی یک پشه هم بهش ارزش نده مغز من که نمیکشه چرا باید به همچین آدمایی محبت کرد شما فردا پس فردا بچه بیارید به نظرم باید تو خیابون زندگی کنید.
    شما هم یه سری ارزشهایی دارین پس پای ارزشهاتون محکم وایستین و دفاع کنید.
    گذر عمر و زندگی مانند غلطکی هست که شما جلو این غلطک راه میرید اگه ناهمواری های جلوی پاتونو برندارید مطمئن باشید زیر چرخ له میشید پس ناهمواریهای زندگیتونو صاف کنید که یه وقت زمین نخورید.

    فرستاده شده از SM-J700Fِ من با Tapatalk

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2018
    شماره عضویت
    39256
    نوشته ها
    274
    تشکـر
    88
    تشکر شده 98 بار در 77 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط YAshin.SAhAkiyAn نمایش پست ها
    ضمن تایید صحبتهای عزیزان...یه نکته ی جالبیم در مورد نام کاربر وجود داشت : ... زهراشونم ... ؟؟؟!!!!

    مگه ما گفتیم مَمّدشونه ؟؟؟
    دهنت سرویس
    یاد این جک افتادم که بعضی دخترا یه جوری پروفایلشونو زدن پرنسس بابام که انگار ما پسرا نره خر بابامونیم
    امضای ایشان
    [/SIZE]اینجا سرزمین نامردمی هاست،به سلام گرم هیچکس اعتماد نکن
    آدم های این حوالی روی حرف ها و انتخاب هایشان نمیمانند
    همان ها که شروع کردند ،همان ها که تو را خاستند، یک روز در کمال ناباوری و انکار، تو و دل بستگی ات را پس میزنند
    دل نبند!
    اینجا پایان هیچ شاهنامه ای خوش نیست

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39396
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهراشونم نمایش پست ها
    با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه‌ و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.
    عزیزم سرکتاب بگیر براش.توو اینترنت سرچ کن.بعضی زنها یا مردها الکی ب همسرشون بی توجه میشن و حتی نمیخوان کنارش بخوابن ک با سرکتاب پیش یه استاد مجرب ایشالا مشکلت حل بشه

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    قابل درک است که شرایط سختی را تحمل می کنید . دوستان در اینجا پیشنهادات زیادی به شما داده اند که از دیدگاه خودشان سرچشمه می گیرد . فشارهای خانواده برای تحمل این رابطه و رابطه سرد با همسرتان می تواند سخت و بسیار ناراحتت کنند باشد اما باید به دنبال راحل بهتری برای آن گشت که خودکشی سهمی در این راحل ها ندارد . هر انسانی یکبار فرصت زندگی دارد پس از این فرصت نهایت استفاده را ببرید . در کانون مشاوران ایران روانشناسان و مشاوران مجربی هستند که می توانند به شما در این زمینه کمک کنند حتی اگر همسرتان با شما در آمدن به مشاوره همراهی نمی کند بهتر است به تنهایی بروید تا از طریق متخصصین مشکلتان را بررسی کنند و بعد از آن شما می توانید تصمیم نهاییتان را بگیرید.
    با آرزوی شادکامی

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42492
    نوشته ها
    207
    تشکـر
    16
    تشکر شده 31 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

    تاپیک قدیمیه ولی اگه هنوز باهاشون عقد هستید و الان اینو میخونید، پیشنهاد میدم جدا شید. شما از این زندگی با این آدم عجیب و مرموز خیری نمیبینید. جداشید فوقش یه مدت خونواده تحویلت نمیگیرن ولی بعد همه چی عادی میشه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بوسه هـای همسـرانـه
    توسط R e z a در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 04-27-2015, 10:36 AM
  2. بیماری واریکوسل
    توسط توران در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-27-2014, 01:45 PM
  3. بوسه و بی علاقگی همسر
    توسط alireeeza در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 22
    آخرين نوشته: 11-27-2014, 03:14 AM
  4. علائم کمتر شناخته شده لوسمی
    توسط Artin در انجمن بیماریهای جسمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-18-2014, 03:44 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد