نمیدونم از کجا شروع کنم و بگم...از موقعی که دور از خانوادم و توی خابگاه درس میخوندم( از 15 سالگی) سعی میکردم احساساتم رو درمورد همه چی کنترل کنم...جوری که نباید گریه میکردم و مدام درس میخوندم...چون مجبور بودم همچین شرایط سختی رو داشته باشم و مجبور شدم که به مرور زمان سنگدل بشم...و الان که 23 سالمه تازه دارم متوجه میشم که سنگدل تر اونی شدم که فکر میکردم...همه دوستامم بهم میگن...اصلا از کلماتی که عزیزم و دلم برات تنگ میشه و این جور چیزا استفاده نمیکنم چون واقعیتش اینه که اصلا نسبت به موضوع احساسی ندارم که بخوام بگم...حتی گاهی احساس داشتم ولی ناخودآگاه خودمو از به کار بردن و ابراز احساسات منع کردم...خودم، خودمو به این روز انداختم چون 7 ساله دارم خودمو کنترل میکنم تا دلتنگ نشم واسه خانوادم ( آخه من بچه آخر خانوادم و خیلی وابسته بووودددممم خیلی وقته که دیگه نیستم) که نکنه به درسم و روحیم ضربه بخوره ولی متاسفانه راه رو اشتباه رفتم والان هم هر کاری میکنم نمیتونم به حالت قبل که یه دختر بشاش وخوش خنده و احساساتی تبدیل بشم..همش میترسم تو زندگی آینده هم به مشکل بربخورم...میترسم با این رفتارم دوستایی که دارمم از دست بدم...