نوشته اصلی توسط
وزوزي
با عرض سلام و خسته نباشید، نزدیک به سه ساله که ازدواج کردم، من سی و سه سالمه و همسرم چهل و دو،فوق دیپلم هستم و همسرم دیپلم ردی ، هر دومون ازدواج دوممون هست،من از همسر اولم به خاطر بی مسوليتيهاش و رفیق بازی های بی اندازش و وضع مالی نامناسب بعد هفت سال کشمکش و سعی در درست شدن زندگی طلاق گرفتم ،ایشون هم با زن قبلیش که فامیل هم بوده به علت عدم تفاهم بعد یک ماه زندگی مشترک جدا شده بودن مشکلی که دارم اینه که تمامه حرفایی که قبل ازدواج بهم گفته بود همش دروغ بوده، حتی تحقیقات کرده بودیم و چیز بدی درموردشون به ما نگفتن، بعد از چندین جلسه خواستگاری و صحبت عقد کردیم، از همون اول متوجه مخفی کاری و دروغ گویی های شدیدش شدم، و اینکه از نظر مالی کلی چک بی محل داره و تا خرخره بدهکاره، شیش ماه عقد بودیم که با دلخوری و ناراحتی گذشت، و من ناراحت از تمامه صداقتی که باهاش داشتم و چقدر تو زندگی قبليم سختی کشیده بودم،و اون بهم اطمینان داده بود که نميذاره رنجی بکشم، و همش دروغ بود،بعد شیش ماه با کمترین امکانات زندگی با ی. فرش و اجاق گاز و یخچال زندگی رو شروع کردیم، و اون قول میداد که همه چی رو درست میکنه، ولی تا الان که سه سال گذشته هیچی درست نشده و مشکلاتمون روز به روز بیشتر میشه و از پس زندگی و کرایه و مخارج بر نميايم، منو هم کلن تو خونه حبس کرده و اجازه بیرون رفتن رو بهم نمیده، مجبورم کرد باهمه دوستام قطع رابطه کنم، همیشه در حال امر و نهی به منه، و تا اعتراضی میکنم میگه چیه میخوای بري بیرون ول باشی تو خيابونا مردا بهت نگاه کنن؟و از این حرفا روزا میان و ميرن و من تو خونه ام و رنگ آسمون رو هم نمی بینم،خونه پدريم هم منو قبول نمیکنن که برگردم، دو ازدواج نا موفق ،و اینکه میگن اگه اولیه بد بود و جدا شدی ،اینم بده؟مقصر تویی تو خوب نیستی من آدم سازگار و کم تو قعي هستم همیشه از بچه گی تو سرم زدن، هیچ وقت حق اظهار نظر نداشتم،از ازدواج اولم هم یه بچه دو ساله داشتم که مریض بود و فوت شد، نمیدونم چیکار کنم روز به روز رنگ پریده تر و مريض تر میشم، سلامتیم رو از دست دادم تغذیه ام اصلا خوب نیست ،همش از خدا ميپرسم یعنی اشک ها و التماساي من تو درگاه تو هم ارزش نگاه کردن نداره؟دلم خیلی شکسته تنهام نمیدونم اگر جدا شم چیکار کنم کجا برم ،خیلی اذیتم میکنه و میگه فقط باید حرف حرف من باشه تو این مدت یه بار بهم پول نداده، یا برام لباس نخریده حتی تو عيدا،احساس میکنم به آخر خط رسیدم، نمیدونم به کی میشه تو این دنیا اعتماد کرد،تو رو خدا راهنماييم کنید کسی رو ندارم حمايتم کنه