نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: ازار و اذیت

1718
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2018
    شماره عضویت
    39182
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question ازار و اذیت

    با سلاممن عسل هستم و 13 سالمهمادر و پدر من با پسری به اسم حسن که 222سالشه در ارتباط هستن و اون رو پسر خودشون میخونن من هم به اون داداش میگمچند رو پیش من و پدر و مادر همراه حسن به یاسوج رفتیم بالا رفتن از صخره ها برای پدر و مادرم سخت بود ومن رو همراه با حسن فرستادندبه یه قسمت خلوت که رسیدیم گفت خسته شده و نشست من هم کنارش نشستم مادرم به دلایلی قبول نمیکنه من گوشی داشته باشم حسن علت این مسعله رو پرسید و من جواب دادمبه من گفت که برام گوشی میخرهو پدرو مادرم رو راضی میکنه من خوشحال شدم گونه شو بوسید بعدم شروع به راه رفتن توی اون قسمت کردم دوباره برگشتم و گفتم که بریم حست گفت بوسم کن تا انرژی بگیرم کنارش نشستموگونه شو بوسیدم که گفت اینطوری نه دستشو زیر سینم گذاشتو گودی گردنمو بوسید گفتم بریم گفت یکی دیگه و اینبار گوشه لبمو بوسید احساس بدی بهم دست داد نمیدونم این مسعله رو چه جوری به مادرم بگم لطفا کمکم کنیداین پسر زنو بچه داره متوجه شدم فقط جلوی منو پدرم به مادرم مامانی میگه وقتی به مادرم اس میده بهش زندگی یانفسی و قلبی میگههیچ احساس خوبی به این پسر ندارم ارتباط با دوست صمیمیم قطع شده و حس میکنم دارم افسرده میشمحوصله هیچ کاری رو ندارم قبلا رمان میخوندم اما خانوادم راضی نبودن و بلاخره موفق شدن نزارن من رمان بخونماز چت کرده با پسرا بدم نمیاد اما از نزدیکی بهشون بیزارم از مادر پدرم خوشم نمیاد فکر خودکشی به سرم زده اما دوست دارم زندگی کنم تنهایی رو به کنار خانواده بودن ترجیح میدم حتما زندگی با دوستم رو بیشتر از بودن کنار خانوادم دوست دارمخیلی دلم پره امانمیتونم خالیش کنم اتفاقات اخیر رو فقط همون دوستم میتونه درک کنه اما مادرم اجازه نمیده باهاش ارتنباط داشته باشم دارم دیوونه میشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ازار و اذیت

    نقل قول نوشته اصلی توسط zi tao نمایش پست ها
    با سلاممن عسل هستم و 13 سالمهمادر و پدر من با پسری به اسم حسن که 222سالشه در ارتباط هستن و اون رو پسر خودشون میخونن من هم به اون داداش میگمچند رو پیش من و پدر و مادر همراه حسن به یاسوج رفتیم بالا رفتن از صخره ها برای پدر و مادرم سخت بود ومن رو همراه با حسن فرستادندبه یه قسمت خلوت که رسیدیم گفت خسته شده و نشست من هم کنارش نشستم مادرم به دلایلی قبول نمیکنه من گوشی داشته باشم حسن علت این مسعله رو پرسید و من جواب دادمبه من گفت که برام گوشی میخرهو پدرو مادرم رو راضی میکنه من خوشحال شدم گونه شو بوسید بعدم شروع به راه رفتن توی اون قسمت کردم دوباره برگشتم و گفتم که بریم حست گفت بوسم کن تا انرژی بگیرم کنارش نشستموگونه شو بوسیدم که گفت اینطوری نه دستشو زیر سینم گذاشتو گودی گردنمو بوسید گفتم بریم گفت یکی دیگه و اینبار گوشه لبمو بوسید احساس بدی بهم دست داد نمیدونم این مسعله رو چه جوری به مادرم بگم لطفا کمکم کنیداین پسر زنو بچه داره متوجه شدم فقط جلوی منو پدرم به مادرم مامانی میگه وقتی به مادرم اس میده بهش زندگی یانفسی و قلبی میگههیچ احساس خوبی به این پسر ندارم ارتباط با دوست صمیمیم قطع شده و حس میکنم دارم افسرده میشمحوصله هیچ کاری رو ندارم قبلا رمان میخوندم اما خانوادم راضی نبودن و بلاخره موفق شدن نزارن من رمان بخونماز چت کرده با پسرا بدم نمیاد اما از نزدیکی بهشون بیزارم از مادر پدرم خوشم نمیاد فکر خودکشی به سرم زده اما دوست دارم زندگی کنم تنهایی رو به کنار خانواده بودن ترجیح میدم حتما زندگی با دوستم رو بیشتر از بودن کنار خانوادم دوست دارمخیلی دلم پره امانمیتونم خالیش کنم اتفاقات اخیر رو فقط همون دوستم میتونه درک کنه اما مادرم اجازه نمیده باهاش ارتنباط داشته باشم دارم دیوونه میشم
    سلام دختر گلم مطلب تو را خواندم , اولا حتما شما تقصیری نداشتی و نداری بلکه مقصر اون آقاست که حتما هم مریضه که با 22 سال سن و داشتن زن و بچه .. به دنبال اینگونه افکار و کارهاست و در وحله دوم پدر و مادر شما که باید متوجه شما یاشند و در ضمن وقتی شما برادر خونی نداری و یا برادر نسبی دگر برادر برادر و یا خواهر و دخترم و... معنی نداره!!!!!!(خانواده محارم ما هستند). پس عزیزم تو گناهی نداری, پس نوک خشم و.... به طرف خودت نگیر!! از پدر و مادرت بخواه که ببرنت پهلوی یکی از همکاران حاذق خانم ما در شهر خودت جهت ویزیت حضوری و مصاحبه و اگر ایشان صلاح دونستند خودشون به پدر و مادر شما خواهند گفت. بیشتر به درس و دوستان خوب هم جنس خودت بپرداز ورزش و مطالعه آزاد و خواب به موقع توصیه میشه. موفق باشی گلم سپاس دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2018
    شماره عضویت
    39182
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازار و اذیت

    قبلا همراه با یکی از دوستان میخواستیم پیش روانشناس که مشاوره رایگان میده بریم اما مادرم اجازه نداد میگه برای چی میخوای بری خوب من به مادر چی میتونم بگم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29853
    نوشته ها
    160
    تشکـر
    50
    تشکر شده 64 بار در 53 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازار و اذیت

    نقل قول نوشته اصلی توسط zi tao نمایش پست ها
    با سلاممن عسل هستم و 13 سالمهمادر و پدر من با پسری به اسم حسن که 222سالشه در ارتباط هستن و اون رو پسر خودشون میخونن من هم به اون داداش میگمچند رو پیش من و پدر و مادر همراه حسن به یاسوج رفتیم بالا رفتن از صخره ها برای پدر و مادرم سخت بود ومن رو همراه با حسن فرستادندبه یه قسمت خلوت که رسیدیم گفت خسته شده و نشست من هم کنارش نشستم مادرم به دلایلی قبول نمیکنه من گوشی داشته باشم حسن علت این مسعله رو پرسید و من جواب دادمبه من گفت که برام گوشی میخرهو پدرو مادرم رو راضی میکنه من خوشحال شدم گونه شو بوسید بعدم شروع به راه رفتن توی اون قسمت کردم دوباره برگشتم و گفتم که بریم حست گفت بوسم کن تا انرژی بگیرم کنارش نشستموگونه شو بوسیدم که گفت اینطوری نه دستشو زیر سینم گذاشتو گودی گردنمو بوسید گفتم بریم گفت یکی دیگه و اینبار گوشه لبمو بوسید احساس بدی بهم دست داد نمیدونم این مسعله رو چه جوری به مادرم بگم لطفا کمکم کنیداین پسر زنو بچه داره متوجه شدم فقط جلوی منو پدرم به مادرم مامانی میگه وقتی به مادرم اس میده بهش زندگی یانفسی و قلبی میگههیچ احساس خوبی به این پسر ندارم ارتباط با دوست صمیمیم قطع شده و حس میکنم دارم افسرده میشمحوصله هیچ کاری رو ندارم قبلا رمان میخوندم اما خانوادم راضی نبودن و بلاخره موفق شدن نزارن من رمان بخونماز چت کرده با پسرا بدم نمیاد اما از نزدیکی بهشون بیزارم از مادر پدرم خوشم نمیاد فکر خودکشی به سرم زده اما دوست دارم زندگی کنم تنهایی رو به کنار خانواده بودن ترجیح میدم حتما زندگی با دوستم رو بیشتر از بودن کنار خانوادم دوست دارمخیلی دلم پره امانمیتونم خالیش کنم اتفاقات اخیر رو فقط همون دوستم میتونه درک کنه اما مادرم اجازه نمیده باهاش ارتنباط داشته باشم دارم دیوونه میشم
    شما خودت مقصر اصلی هستی ، چون خودت آغاز کننده بوسیدن بودی و حسن هم فکر کرده حتما خوشت می آید
    اگر خوشت نمی آید کسی تو را ببوسد پس خودت هم کسی را نبوس
    ویرایش توسط خرد : 09-04-2019 در ساعت 02:20 AM

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2018
    شماره عضویت
    39054
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    14
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازار و اذیت

    نقل قول نوشته اصلی توسط خرد نمایش پست ها
    شما خودت مقصر اصلی هستی ، چون خودت آغاز کننده بوسیدن بودی و حسن هم فکر کرده حتما خوشت می آید
    اگر خوشت نمی آید کسی تو را ببوسد پس خودت هم کسی را نبوس
    حالا هم اتفاقی نیفتاده که اینقدر بزرگش کردی و می خواهی خودکشی کنی!
    این دختر خانم یک هزارم درصد هم مقصر نیستن. بوسیدن در مورد آدم سالم اتفاق عادیه. طرف مریض بوده.

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2018
    شماره عضویت
    39182
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازار و اذیت

    من فقط گونه اش رو به عنوان برادرم بوسیدم نمیدونستم اون چه افکاری تو ذهنشه یا جایگاه من تو ذهنش چیه

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ازار و اذیت

    نقل قول نوشته اصلی توسط zi tao نمایش پست ها
    قبلا همراه با یکی از دوستان میخواستیم پیش روانشناس که مشاوره رایگان میده بریم اما مادرم اجازه نداد میگه برای چی میخوای بری خوب من به مادر چی میتونم بگم

    در این مورد مادرتون نیازی نیست در جریان باشند. حتما رجوع کنید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. طراحی وب سایت ریسپانسیو و اهمیت آن
    توسط nooshin88 در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-06-2016, 05:25 PM
  2. تشخیص 64 بیت یا 32 بیت بودن ویندوز
    توسط CÆSAR در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-10-2015, 12:06 AM
  3. مدیریت رمز گذاری وامنیت همه جانبه گوشی
    توسط Dr . Security در انجمن موبایل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-15-2015, 09:11 PM
  4. وایبر با قابلیت ارسال ویدئو با کیفیت بالا
    توسط Dr . Security در انجمن موبایل
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-24-2015, 11:06 AM
  5. نظارت و مدیریت فعالیت های فرزندان HomeGuard Activity Monitor
    توسط Dr . Security در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 03-16-2015, 06:10 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد