نوشته اصلی توسط
hesiam
نمیدونم پیامو دارم درست میفرستم یانه
راستش من یه ازدواج ناموفق داشتم علت جداییمون دخالت خانوادش بود.به واسطه همکارام با ی خانم دیگه ازدواج کردم ایشون از همون روز اول با تمام خانوادم خواهر و مادر به بهانه های مختلف قهر کرد و منم هروقت میرم پیششون حسابی جنگی به پا میکنه که تو اونا رو بیشتر دوست داری و ....
مسئله من مربوط میشه به دوروز قبل که قرار شد با همسرم و مادرم بریم دیدن داداشم ت یک شهر دیگه.ت مسیر صندلی جلو نشست خانومم و بخانه اینکه پام درد میکنه صندای رو کاملا خابوند طوری که مادرم نمیتونست ت************ بخوره ی بار بهش گفتم صندلی تو بیار جلوتر از همونجا قهر کرد یک کلام با من حرف نزد ت خونه داداشم ی گوشه کز کرد دست به سیاه سفید نمیزد همش منو تهدید میکرد که بلایی سرت بیارم که ندیده باشی.پام که به خونه خودمون رسید ایستاد به سروصدا تمام گلدونارو پرت میکرد وسط خونه و داخل حیاط جیغ میزد و ابروریزی میکرد-من کارمندم و ت شهر کچیکی زندگی میکنم و همه منو میسناسن-من ناخوداگاه یک کشیده بهش زدم و امدم ت حیاط دراز کشیدم و تا صبح نرفتم خونه.صبح که رفتم دیدم قاب عکس مرحوم پدرمو اول پاره و بعد اتیش زده توضیح اینکه قبلا هم مادرم ی چرخ خیاطی داده بود بهش معلوم نیست چکارش کرده نیست.لحافایی که مادرم بهم داد همرو انداخته سطل اشغال خداییش دیگه دارم کم میارم از دست این زن راستی ایشون هرروز میره خونه مادرش و ساعت ده شب میاد خونه و من تنها ت خونه هستم.زنم بچه دار نمیشه و بچه نداریم من 32سالمه و اون 31سال.لطفا راهنمایی کنید.ممنون میشم