نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: سردرگمی در سال کنکور

2622
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    سردرگمی در سال کنکور

    سلام من از وقتی حافظم کار میکنه درگیر اختلافات پدر و مادرم بودم و چون بچه اول هستم همیشه در جریان اختلافاشون بودم. استرس زیاد و ناراحتی و افسردگی شدید... همه رو تجربه کردم . هیچ وقت بچه شادی نبودم خارج از اختلافاتشون پدر خیلی خیلی سختگیری دارم که کلا زندگی منو محدود کرده به تفکرات خودش که از زمین تا آسمون با هم متفاوتیم. با اینکه وضع مالیش خوب بود ما تو ی خونه تو محل بدی زندگی میکردیم و اون دوران خیلی فشار روم بود. الان خونمون عوض کردیم و اومدیم ی جای خوب و من یه اتاق مجزا برا درس خوندن دارم. اما انگار دیگه الان بریدم...نمیدونم دردمو به کی بگم اصلا نمیتونم درس بخونم. دلم میخواد یا بخوابم یا با موبایلم کار کنم که اکثرا هم همین دوتاس. درست جایی که باید درس بخونم امیدمو از دست دادم. نمیدونم چطوری بگم اصن لای کتابو وا میکنم انگار ی سد محکم میاد جلو چشما و دستام. از نظر منابع درسی هیچ مشکلی ندارم. ولی دیگه امید نیست... انگیزه نیست... حس زندگی نیست حتی...چون پدرم از من توقع رتبه سه رقمی داره و هر روز بهم میگی تو کنکوری هستی که خیلی بهم استرس میده. چشم تمام فامیل به منه همه فکر میکنن چون معدلم خوب بوده با ی خرخون طرفن در حالی که اصلا ربطی به معدل نداره. با اینکه درس نمیخونم ولی توی ازمونای درون مدرسمون بین ۸۰ نفر همیشه رتبم کمتر از پونزده بوده. چند وقت پیش برنامه ریزی کردم که این دو هفته تا ازمون ازمایشی . با بودجه بندی درس بخونم ولی حجم مطالب خیلی شد و نتونستم با برنامم پیش برم و ناامید تر از قبل شدم... ذهنم به چیزای الکی فکر میکنه به کسی که تو مدرسه باهاشم و خیلی رو مخم میره به اینکه تمام دوستام ی مدرسه دیگن و من تنهام. بعد این دختره منو دوست خودش میدونه ولی من نه و این خیلی بهم حس گناه میده...بخدا خسته شدم از همه چی...قبلا اینجا درمورد پدر مادرم پست گذاشتم چند نفر اومدن گفتن اخی الهی بقیه هم گفتن بهشون فکر نکن درس بخون! بخدا به حرف آسونه. ببخشید طولانی شد لطفا حداقل در مورد اون درس خوندنه کمکم کنید . من رشتم ریاضیه و همینطوری حس میکنم در حال حاضر سه ماه از همه بچه ها عقبم...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : سردرگمی در سال کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    سلام من از وقتی حافظم کار میکنه درگیر اختلافات پدر و مادرم بودم و چون بچه اول هستم همیشه در جریان اختلافاشون بودم. استرس زیاد و ناراحتی و افسردگی شدید... همه رو تجربه کردم . هیچ وقت بچه شادی نبودم خارج از اختلافاتشون پدر خیلی خیلی سختگیری دارم که کلا زندگی منو محدود کرده به تفکرات خودش که از زمین تا آسمون با هم متفاوتیم. با اینکه وضع مالیش خوب بود ما تو ی خونه تو محل بدی زندگی میکردیم و اون دوران خیلی فشار روم بود. الان خونمون عوض کردیم و اومدیم ی جای خوب و من یه اتاق مجزا برا درس خوندن دارم. اما انگار دیگه الان بریدم...نمیدونم دردمو به کی بگم اصلا نمیتونم درس بخونم. دلم میخواد یا بخوابم یا با موبایلم کار کنم که اکثرا هم همین دوتاس. درست جایی که باید درس بخونم امیدمو از دست دادم. نمیدونم چطوری بگم اصن لای کتابو وا میکنم انگار ی سد محکم میاد جلو چشما و دستام. از نظر منابع درسی هیچ مشکلی ندارم. ولی دیگه امید نیست... انگیزه نیست... حس زندگی نیست حتی...چون پدرم از من توقع رتبه سه رقمی داره و هر روز بهم میگی تو کنکوری هستی که خیلی بهم استرس میده. چشم تمام فامیل به منه همه فکر میکنن چون معدلم خوب بوده با ی خرخون طرفن در حالی که اصلا ربطی به معدل نداره. با اینکه درس نمیخونم ولی توی ازمونای درون مدرسمون بین ۸۰ نفر همیشه رتبم کمتر از پونزده بوده. چند وقت پیش برنامه ریزی کردم که این دو هفته تا ازمون ازمایشی . با بودجه بندی درس بخونم ولی حجم مطالب خیلی شد و نتونستم با برنامم پیش برم و ناامید تر از قبل شدم... ذهنم به چیزای الکی فکر میکنه به کسی که تو مدرسه باهاشم و خیلی رو مخم میره به اینکه تمام دوستام ی مدرسه دیگن و من تنهام. بعد این دختره منو دوست خودش میدونه ولی من نه و این خیلی بهم حس گناه میده...بخدا خسته شدم از همه چی...قبلا اینجا درمورد پدر مادرم پست گذاشتم چند نفر اومدن گفتن اخی الهی بقیه هم گفتن بهشون فکر نکن درس بخون! بخدا به حرف آسونه. ببخشید طولانی شد لطفا حداقل در مورد اون درس خوندنه کمکم کنید . من رشتم ریاضیه و همینطوری حس میکنم در حال حاضر سه ماه از همه بچه ها عقبم...
    سلام برای اینکه انگیزه درس خوندن پیدا کنی اول ازهمه یه دفتربرنامه ریزی تهیه کن (دفتربرنامه ریزی قلم چی هم خوبه )وساعات مطالعتو توش بنویس حتی اگه شده روزی ۱۰دقیقه درس بخونی حتما توش بنویس کلا این روش یه جوری هست که روی ذهن اثر میذاره وباعث میشه شما به طورخودکار ساعت مطالعتون افزایش پیدا کنه وخب برنامه ریزی مناسب هم خیلی می تونه کمکت کنه.سعی کن کاری به بقیه هم کلاسیات هم نداشته باشی چون ممکنه باعث ناامیدیت بشه مطمئن باش اگه از همین الان شروع کنی می تونی کنکورت یه جای خوب قبول بشی همه کسایی که رتبه شون خوب میشه ازتابستون شروع نکردن که حتی بودن کسایی که ازبهمن شروع کردن به رشته مورد علاقشون رسیدن مهم خودتی وارد حاشیه ها نشو.

  3. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در سال کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط 80Fatemeh نمایش پست ها
    سلام من از وقتی حافظم کار میکنه درگیر اختلافات پدر و مادرم بودم و چون بچه اول هستم همیشه در جریان اختلافاشون بودم. استرس زیاد و ناراحتی و افسردگی شدید... همه رو تجربه کردم . هیچ وقت بچه شادی نبودم خارج از اختلافاتشون پدر خیلی خیلی سختگیری دارم که کلا زندگی منو محدود کرده به تفکرات خودش که از زمین تا آسمون با هم متفاوتیم. با اینکه وضع مالیش خوب بود ما تو ی خونه تو محل بدی زندگی میکردیم و اون دوران خیلی فشار روم بود. الان خونمون عوض کردیم و اومدیم ی جای خوب و من یه اتاق مجزا برا درس خوندن دارم. اما انگار دیگه الان بریدم...نمیدونم دردمو به کی بگم اصلا نمیتونم درس بخونم. دلم میخواد یا بخوابم یا با موبایلم کار کنم که اکثرا هم همین دوتاس. درست جایی که باید درس بخونم امیدمو از دست دادم. نمیدونم چطوری بگم اصن لای کتابو وا میکنم انگار ی سد محکم میاد جلو چشما و دستام. از نظر منابع درسی هیچ مشکلی ندارم. ولی دیگه امید نیست... انگیزه نیست... حس زندگی نیست حتی...چون پدرم از من توقع رتبه سه رقمی داره و هر روز بهم میگی تو کنکوری هستی که خیلی بهم استرس میده. چشم تمام فامیل به منه همه فکر میکنن چون معدلم خوب بوده با ی خرخون طرفن در حالی که اصلا ربطی به معدل نداره. با اینکه درس نمیخونم ولی توی ازمونای درون مدرسمون بین ۸۰ نفر همیشه رتبم کمتر از پونزده بوده. چند وقت پیش برنامه ریزی کردم که این دو هفته تا ازمون ازمایشی . با بودجه بندی درس بخونم ولی حجم مطالب خیلی شد و نتونستم با برنامم پیش برم و ناامید تر از قبل شدم... ذهنم به چیزای الکی فکر میکنه به کسی که تو مدرسه باهاشم و خیلی رو مخم میره به اینکه تمام دوستام ی مدرسه دیگن و من تنهام. بعد این دختره منو دوست خودش میدونه ولی من نه و این خیلی بهم حس گناه میده...بخدا خسته شدم از همه چی...قبلا اینجا درمورد پدر مادرم پست گذاشتم چند نفر اومدن گفتن اخی الهی بقیه هم گفتن بهشون فکر نکن درس بخون! بخدا به حرف آسونه. ببخشید طولانی شد لطفا حداقل در مورد اون درس خوندنه کمکم کنید . من رشتم ریاضیه و همینطوری حس میکنم در حال حاضر سه ماه از همه بچه ها عقبم...
    سلام... خوب هستید؟ من مشاور نیستم و فقط یکی از کاربرای سایتم... با این حال با هرچی که به ذهنم برسه در خدمتتون هستم...
    ببینید... شما اول باید از گیر فکرای بد خلاص بشید... بعدش خودتون رو به حالت استیبل یا نرمال برسونید... تازه بعد از ایناس که میتونید درست عمل کنید و برنامه ریزی داشته باشید...
    مشکلاتتون رو روی کاغذ بنویسید... روحی، جسمی، هرچی... بعدش برای هر کدوم درست تصمیم بگیرید مثلا اینکه برا بیحالیم ورزش کنم و آب بیشتری در روز بخورم... یا اینکه فلانی تو مدرسه خودشو بهم می چسبونه و دختر بدی هم نیست ولی به دلمم نمیشینه پس رابطه مو فقط باهاش کمرنگ میکنم نه اینکه دشمن بشیم... بعضی چیزا هم باید فراموششون کنی و باهاشون خداحافظی کنی... اینکه چرا بابام توی فلان مهمونی جلو جمع زد تو گوشم... باید برای این خاطره مراسم وداع اجرا کنی اینجوری که خودتو مسخره کنی و بگی آخی... طفلکی... اذیت شدی؟ ول کن این فکرارو ۲سال پیش بوده تموم شده رفته هرکی هم میخواد بهونه کنه اذیتت کنه از عوضی بودنشه نه گناه من...
    بعدش باید به حالت نرمال برسونی خودتو... لباس مناسب داشته باشی... اون روسری که دوس داشتی بخری... اون گردنبند که خیلی وقته تو فکرشی بخری و غیره تا اینکه احساس کنی عقب نیستی...
    بعدش با توجه به استعدادهات برنامه ریزی کنی که برای این کار میتونی از تست شخصیت mbti کمک بگیری... یه کتابی هم هست که سرچ کنی پیداش میکنی: هیپنوتیزم مدیریت زمان و برنامه ریزی
    در ضمن؛ بودجه بندیه این مراکز آزمون اصلا اصولی نیست... چند روز پیش یه جلسه ای بودم راجع به تاریخ آزمون ها و بودجه بندی یه شرکت آموزشی... ادعا کردن که اتاق فکر دارن و از این حرفا ولی آخرش خودشون هم اعتراف کردن که بدون مشورت با معلمها و فقط بر اساس نظرات مشاورای تحصیلی این بودجه بندی هارو انجام دادن... پس نگران نباش...

  5. کاربران زیر از heh_heh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38286
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    3
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در سال کنکور

    سلام رفیق ،
    منم دقیقا تو همین شرایط بودم ،
    شما دچار اهمال کاری شدی ، عیب و بیماری نیست ، همه تا حدودی اهمال کارن ، شما الان بیشتر شدی و اگه جلوشو نگیری ضربه سختی میخوری در آینده !
    درس خوندن رو دوست نداری ، چون برات سخته ! رو میاری به گوشی و اینترنت و ... ؛ عذاب وجدان میگیری ، برا خودت بهونه میتراشی و میرسی به مشکلاتت با خونواده ( که تو این سن عادیه و همه همین جوری ان ) ،
    تو این دور باطل می افتی و آخرش هم هیچی !

    کنکور رو برا خودت بخون ، نه فامیل ، نه مادر پدر ، نه هیشکی ! شما رتبه 2 هم بشی ، رتبه 2000000 هم بشی ، فامیل بعد یه ماه فراموش میکنن و میرسن به بدبختی های خودشون !
    ولی کنکور رو بخون ، چون کاملااااااااااا مساوی است با اینده شغلی ات ، آینده خانوادگی ات ، کاملا تعیین می کنه 10 سال دیگه حقوقت چقدر باشه ! تو ایران همین ه !
    و روزهایی رو داری که اگه از دست بدی ، در آینده سخت حسرتشو میخوری ، و این حسرت که تا آخر عمر باهاته ، بدترین عذابه !
    نمونه اش خودمم ،
    که به هر مشکلی میخورم ، میرسه به اونجا که اگه کارشناسی یه جای خوب قبول شده بودم ، این مشکل پیش نمی اومد !

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    37665
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سردرگمی در سال کنکور

    نقل قول نوشته اصلی توسط aram671 نمایش پست ها
    سلام رفیق ،
    منم دقیقا تو همین شرایط بودم ،
    شما دچار اهمال کاری شدی ، عیب و بیماری نیست ، همه تا حدودی اهمال کارن ، شما الان بیشتر شدی و اگه جلوشو نگیری ضربه سختی میخوری در آینده !
    درس خوندن رو دوست نداری ، چون برات سخته ! رو میاری به گوشی و اینترنت و ... ؛ عذاب وجدان میگیری ، برا خودت بهونه میتراشی و میرسی به مشکلاتت با خونواده ( که تو این سن عادیه و همه همین جوری ان ) ،
    تو این دور باطل می افتی و آخرش هم هیچی !

    کنکور رو برا خودت بخون ، نه فامیل ، نه مادر پدر ، نه هیشکی ! شما رتبه 2 هم بشی ، رتبه 2000000 هم بشی ، فامیل بعد یه ماه فراموش میکنن و میرسن به بدبختی های خودشون !
    ولی کنکور رو بخون ، چون کاملااااااااااا مساوی است با اینده شغلی ات ، آینده خانوادگی ات ، کاملا تعیین می کنه 10 سال دیگه حقوقت چقدر باشه ! تو ایران همین ه !
    و روزهایی رو داری که اگه از دست بدی ، در آینده سخت حسرتشو میخوری ، و این حسرت که تا آخر عمر باهاته ، بدترین عذابه !
    نمونه اش خودمم ،
    که به هر مشکلی میخورم ، میرسه به اونجا که اگه کارشناسی یه جای خوب قبول شده بودم ، این مشکل پیش نمی اومد !
    سلام ممنونم از پاسختون واقعا تا حالا کسی اینقدر روشن باهام حرف نزده بود. دو تا سوال دارم ازتون. اولیش اینکه الان که یازده مهره خیلی دیر نیست برا شروع کردن چون همه از تابستونی حرف میزنن که من به راحتی از دستش دادم!؟ و دومیش اینکه درس خوندن تو این شرایط ی برنامه عالی و منسجم میخواد. که من ندارم و متاسفانه مدرسه هم نداره! شما راه حلی برا این موضوع دارید؟ در ضمن در مورد بچه های پارسالمون خیلی تعریف میکردن که عالی قبول میشن ولی امسال که سهمیه ها رو زیاد کردن رتبه همشون داغون شد و افتضاح قبول شدن. در نتیجه خروجی مدرسمون اصلا خوب نبود. منم سهمیه ندارم و این خیلی ناامیدم میکنه. بیشتر به این اهمال کاری و حس رکود دامن میزنه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد