نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: وابستگی همسر به مادرش

1688
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    وابستگی همسر به مادرش

    با سلام

    من سه ساله ازدواج کردم شوهرم رو خیلی دوست داشتم و با علاقه ازدواج کردیم از اول شوهرم چون توان مالی بالایی نداشت گفت یه مدت با مادرم زندگی کن بعد مستقل میشیم میریم طبقه بالاشون منم قبول کردم

    پدر شوهرم فوت شدن و مادر شوهرم سالها با شوهرم زندگی میکردن خلاصه مشکلات ما از بعد عروسی شروع شد مادرشوهرم خیلی منو اذیت میکرد نمیذاشت کارای که دوس دارم انجام بدم اختیار هیچ چی نداشتم همیشه کنار ما بود موقع بیرون رفتن و... خلاصه خسته شده بودم هر چی به شوهرم گفتم بیا بریم حاضر نمیشد از اونجا بریم تا اینکه ما مستقل شدیم مثلا و رفتیم طبقه بالا مادرشوهرم با قهر کرد کلی بد و بیراه میگفت اصلا خونه ما نمیومد خلاصه خوشی اون موقع منم زهر کرد....تا اینکه بعد از یه مدت درست شد دیگه موقع غذا خوردن میومد خونمون موقع بیرون رفتن با ما میومد هرکسی میومد خونشون من باید میرفتم پایین مبادا اونا فکر کنن ما قهریم و.... هر چه به شوهرم میگم بیا خونه بگیریم از اینجا بریم نمیاد .. نمیخاد مادرشو تنها بذاره ولی من بخاطر شوهرم از یه شهر دور اومدم اینجا و از خانوادم دور شدم ولی اون حاضر نیست از خانوادش جدا بشه

    این روزا خیلی فکرم درگیره اخه چرا من با کسی که دوسش دارم نمیتونم راحت زندگی کنم... کم حرف شدم و بی علاقه ..دیشب با شوهرم بحثمون شد دوباره اون معتقده زندگی ما خوبه و من بهونه گیرم و خرابش کردم

    احساس پشیمونی میکنم کاش ازدوتج نکرده بودم. البته اینم بگم شوهرم خیلی منو دوس داره همه چی برام فراهم میکنه خیلی هوای منو داره ولی اینا در نظرم بی ارزشه.. چون این زندگی نیست که من میخواستم

    شما راهنماییم کنید چکار کنم؟

  2. کاربران زیر از نیلوفر1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39371
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    مادر شوهرتون چند سالشه؟
    فرزند دیگری هم داره غیر از همسر شما؟
    فرض کنین خدایی نکرده ای داستان برعکس بود و شما مجبور بودین با مادر خودتون زندگی کنین و شوهرتون میگفت از اینجا بریم.
    این کارو میکردین؟
    اگه تو زندگی زناشویی طرفین خودشونو جای هم قرار بدن خیلی از مشکلات حل میشه.

  4. کاربران زیر از گلنمک بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط گلنمک نمایش پست ها
    مادر شوهرتون چند سالشه؟
    فرزند دیگری هم داره غیر از همسر شما؟
    فرض کنین خدایی نکرده ای داستان برعکس بود و شما مجبور بودین با مادر خودتون زندگی کنین و شوهرتون میگفت از اینجا بریم.
    این کارو میکردین؟
    اگه تو زندگی زناشویی طرفین خودشونو جای هم قرار بدن خیلی از مشکلات حل میشه.
    مادرشوهرم 65 سالشه و خیلی وابسته هست به بچه هاش ..به شوهر من خیلی زیاد چون بچه اخره حتی به منم وابسته هست چون وقتی میرم خونمون کلی گریه میکنه و دلتنگی
    ایشون دوتا پسر و ی دختر هم دارن

    چرا من باید بگذرم گناه من چیه چرا بقیه این کارو نمیکنن
    من فقط یه بار فرصت زندگی و جوونی دارم چرا اینجوری؟

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    خواهش میکنم کمکم کنید خیلی ناامید و ناراحتم

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39371
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    خدارو خوش میاد تنها بمونه؟
    مادرشه
    باید با شوهرت توافق کنی که یه وقتایی رو هم واسه خودتون بذارید و با هم تنها باشین و تنها بیرون برین.
    من خودم نظرم اینه که حتی اگه بقیه بچه هاش بفکرش نیستن شما باید مراقبش باشین.دلیل نداره مثل اونا باشین.
    اما تعادل رو برقرار کنین.
    این نظر شخصیمه و کاری که من خودم دارم انجام میدم هست.

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2018
    شماره عضویت
    39256
    نوشته ها
    274
    تشکـر
    88
    تشکر شده 98 بار در 77 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    سلام
    من کاملا شما رو درکتون میکنم ولی ببینین مادر شما شوهر بالا سرشه
    مادر شوهرتون شوهرش رو از دست داده و پسرش که شوهر شما بشه بره هم که دیگه هیچی !

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    ببخشید حرفای شما منو قانع نمیکنه اصلا ..چون فکر میکنم اینا توجیه... برای اینکه منم حق زندگی دارم .. بزرگترا نباید بخاطر خودخواهیشون زندگی ما رو نابود کنن .. مادرشوهر میگه من نمیذارم شما از این خونه برین... هر وقت من مردم شما برید ما رو زندانی خودش کرده.. نمیتونیم بریم بیرون چون اون تنهاس.. نمیتونیم غذا بخوریم چون اگه ما نباشم اون گشنه میمونه چون تنهایی هیچی نمیخوره...

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر1 نمایش پست ها
    با سلام

    من سه ساله ازدواج کردم شوهرم رو خیلی دوست داشتم و با علاقه ازدواج کردیم از اول شوهرم چون توان مالی بالایی نداشت گفت یه مدت با مادرم زندگی کن بعد مستقل میشیم میریم طبقه بالاشون منم قبول کردم

    پدر شوهرم فوت شدن و مادر شوهرم سالها با شوهرم زندگی میکردن خلاصه مشکلات ما از بعد عروسی شروع شد مادرشوهرم خیلی منو اذیت میکرد نمیذاشت کارای که دوس دارم انجام بدم اختیار هیچ چی نداشتم همیشه کنار ما بود موقع بیرون رفتن و... خلاصه خسته شده بودم هر چی به شوهرم گفتم بیا بریم حاضر نمیشد از اونجا بریم تا اینکه ما مستقل شدیم مثلا و رفتیم طبقه بالا مادرشوهرم با قهر کرد کلی بد و بیراه میگفت اصلا خونه ما نمیومد خلاصه خوشی اون موقع منم زهر کرد....تا اینکه بعد از یه مدت درست شد دیگه موقع غذا خوردن میومد خونمون موقع بیرون رفتن با ما میومد هرکسی میومد خونشون من باید میرفتم پایین مبادا اونا فکر کنن ما قهریم و.... هر چه به شوهرم میگم بیا خونه بگیریم از اینجا بریم نمیاد .. نمیخاد مادرشو تنها بذاره ولی من بخاطر شوهرم از یه شهر دور اومدم اینجا و از خانوادم دور شدم ولی اون حاضر نیست از خانوادش جدا بشه

    این روزا خیلی فکرم درگیره اخه چرا من با کسی که دوسش دارم نمیتونم راحت زندگی کنم... کم حرف شدم و بی علاقه ..دیشب با شوهرم بحثمون شد دوباره اون معتقده زندگی ما خوبه و من بهونه گیرم و خرابش کردم

    احساس پشیمونی میکنم کاش ازدوتج نکرده بودم. البته اینم بگم شوهرم خیلی منو دوس داره همه چی برام فراهم میکنه خیلی هوای منو داره ولی اینا در نظرم بی ارزشه.. چون این زندگی نیست که من میخواستم

    شما راهنماییم کنید چکار کنم؟

    سلام وقتتون بخیر
    من سه ساله ازدواج کردم شوهرم رو خیلی دوست داشتم
    یعنی الان دوستش ندارید؟

    نمیخاد مادرشو تنها بذاره ولی من بخاطر شوهرم از یه شهر دور اومدم اینجا و از خانوادم دور شدم ولی اون حاضر نیست از خانوادش جدا بشه
    مادر شوهرتون تنها هست و وقتی بابابزرگم فوت کردن مادربزرگم از تنهایی میترسیدن و هر شب خونه ی یکی از ماها بودن
    یا عمه هام یا عموهام یا خودمون

    این طبیعی هست و کمکش کنین تا با قضیه کنار بیاد - این موضوع ممکنه زمان بر باشه اما در نهایت دعای خیر یک مادر پشت زندگیتون هست که میتونه سرنوشت ساز باشه ( کمی صبر و حوصله به خرج دهید ) با هم دیگه دعواهای الکی نکنید
    این که زندانی هستیم و ... فقط ذهنیات خودتان است.
    من هم اگر ازدواج کنم حاظر نیستم پدر و مادرم و ترک کنم و در هفته دو بار میرم خونه مامانم و به همسرم هم این اجازه رو میدم که بره خونه پدر و مادرش /...

    خانواده یک پشتیبان قوی هست
    شاید فکر کنی توجیح میکنم اما واقعیت این هست :
    زود قضاوت نکنید شاید خیری در آن نهفته باشد که از ان بی اطلاع باشید
    شاید همسرتون چیزی میدونه که روش نمیشه بگه و هزار و یک دلیل دیگه

    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیم».

    اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان‌ها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ‌یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌‏پذیر و مهربان است!


    این روزا خیلی فکرم درگیره اخه چرا من با کسی که دوسش دارم نمیتونم راحت زندگی کنم
    منظورتون از راحت زندگی کردن چیه ؟
    مگه میشود مادر مزاحم زندگی کسی بود
    به خدا قسم هیچ کسی به اندازه پدر و مادر دلسوز تر برای زندگی فرزندشون نیست

    دیشب با شوهرم بحثمون شد دوباره اون معتقده زندگی ما خوبه و من بهونه گیرم و خرابش کردم
    این دعواهای الکی فقط زندگیتون رو سست میکنه
    زندگیتون و به قول خودتان زهر مار میکند
    دعوا نکنید ...
    شما خودتان را بگذارید جای همسرتان
    اگر مادر خودتان جای مادر شوهرتان بود حاظر بودید دست به همچین کاری بزنید ؟
    من حتی اگر کل دنیا رو بگیرن ازم حتی حاظر نیستم مادرم یا پدرم و یا خانمی که هنوز خاستگاریش نرفتم عوض کنم


    البته اینم بگم شوهرم خیلی منو دوس داره همه چی برام فراهم میکنه خیلی هوای منو داره ولی اینا در نظرم بی ارزشه
    بستگی دارد ارزش از دید شما چی باشد.
    واقعا من به شوهر عزیز و دوست داشتنیتان قبطه میخورم و حسودیم میشود .
    بعضی وقت ها انسان ها فکر می کنن دوست داشتن یک احساس هست در صورتی که دوست داشتن یک فعل هستش
    دوست داشتن یک فعل هست نه یک احساس

    این که هوای شما رو داره باید با ارزشترین زندگیتون باشه
    چه چیزی بهتر از این ؟
    توی همین انجمن خیلی ها هستن مگن همسرم سرده و فالان و پشملان
    نمیدانم همسرتان باید چه کند و ابراز اعلاقه ی و دوست داشتن او را چگونه باور میکنید اما ایا تا به حال خودتان اینگونه که همسرتان شما را دوست دارد باهایش برخورد کرده و هوایش را تو این شرایط که پدرش را از دست داده است دارید ؟

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر1 نمایش پست ها
    مادرشوهرم 65 سالشه و خیلی وابسته هست به بچه هاش ..به شوهر من خیلی زیاد چون بچه اخره حتی به منم وابسته هست چون وقتی میرم خونمون کلی گریه میکنه و دلتنگی
    ایشون دوتا پسر و ی دختر هم دارن

    چرا من باید بگذرم گناه من چیه چرا بقیه این کارو نمیکنن
    من فقط یه بار فرصت زندگی و جوونی دارم چرا اینجوری؟

    از نظر من اگر زاویه دیدتان را به موضوع کنید می توانید دنیایی بهتر از الان رو برای خودتون بسازید
    این که مادر شوهر است یا مادر زن و ... این ها را از سرتان بیرون کنید
    مهم نیست مادر شوهر است یا مادر زن اما مهم این است که اسمش مادر است ...
    مادر ...

    شجاع ترین انسان ها کسی است که دست پدر و مادرش را ببوسد .

    یک ضرب المثل قدیمی هست که میگه از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری.
    پس شک نکن اگر با مادر همسرتون اینجوری رفتار کنین همین بلا سر شما خواهد امد ( جوری که دیگر خیلی برای جبران دیر شده )
    پس بیاید کمی منصفانه تر و با زاویه دید بهتر به موضوع نگاه کنیم
    فقط زاویه دیدتون رو عوض کنید

    کتاب پنیر مرا چه کسی برده است نوشته ی اقای اسپنسر جانسون را حتما عوض کنید
    این کتاب به شما یاد میدهد که چگونه باید با مشکلات برخورد کنید و چگونه تصمیم بگیرید

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    سلام دوست عزیز
    اول تشکر میکنم بابت راهنمایتون
    ولی چند تا نکته باید خدمتتون عرض کنم
    اول اینکه شما بگید ازدواج و زندگی مشترک تعریفش چیه؟
    و ثانیا شما یه مرد هستید و هنوز به قول خودتون ازدواج نکردین پس احساس میکنم منو نمیتونید درک کنید و در ضمن احساس شما اینه حاضر نیستید پدر و مادرتون با همسرتون عوض کنید

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر1 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    اول تشکر میکنم بابت راهنمایتون
    ولی چند تا نکته باید خدمتتون عرض کنم
    اول اینکه شما بگید ازدواج و زندگی مشترک تعریفش چیه؟
    و ثانیا شما یه مرد هستید و هنوز به قول خودتون ازدواج نکردین پس احساس میکنم منو نمیتونید درک کنید و در ضمن احساس شما اینه حاضر نیستید پدر و مادرتون با همسرتون عوض کنید

    زندگی زناشویی تعریف خاصی دارد که براساس آن، دو نفر دست به دست یکدیگر می‌دهند و رابطه‌ای‌ را تا پایان عمر حفظ می‌کنند. برای شروع این رابطه وجود عشق و محبت و دوست داشتن طرف مقابل نکته‌ای مثبت و البته ضروری است، اما علاوه بر دوست داشتن و توانایی حفظ آن در طول زندگی، آنچه می‌تواند موجب پایداری این روابط شود، برقراری رابطه‌ای متقابل همراه با تفاهم است. به این معنی که زن و مرد باید به یکدیگر توجه کافی داشته باشند و تلاش کنند نیازهای طرف مقابل را برآورده سازند.

    همکاری بهترین هدیه است
    همکاری و مشارکت در انجام کارهای خانه است. به‌عنوان نمونه خوب است گاهی به همسرتان یادآوری کنید که ارزش کارها و زحمات او را درک می‌کنید یا این که روزی را برای او تعطیل کنید و خودتان مشغول انجام کارهای خانه شوید. مطمئن باشید این هدیه‌ها اگر ارزش بیشتری از هدیه‌های معمولی قبل نداشته باشد، کم‌ارزش‌تر هم نیست.
    خدا رو شکر همسرتون هدیه های بزرگی و براتون گذاشتن.

    زندگی مشترک یعنی تشکیل خانواده
    یعنی در کنار یک دیگر به رشد و پیشرفت برسید.
    شما در کنار همسرتان یک خانواده تشکیل داده اید اما خانواده ای که تشکیل داده اید هنوز ریشه هایی دارد که در آینده بزرگتر خواهد شد( افزایش نسل )
    و ریشه هایی دارد که قبلا بزرگ شده است( بزرگ کردن شما و آماده کردن شما برای خانواده )

    حال اگر قرار باشد ریشه های نزدیک تر به درخت ( خانواده که خود یک پشتیبان قوی است ) را نادیده بگیریم و به آن ها رسیدگی نکنیم آن ریشه ها از بین خواهد رفت و وقتی که ریشه ای از بین برود درخت هم از بین خواهد رفت و وقتی درخت از بین برود دیگر برای جبران ممکن است دیر شده باشد .

    با همسرتان کنار بیایید .
    من هم اگر جای ایشون بودم مادرم و تنها نمیزاشتم
    اون مادر هست و من حتی حاظر نیستم مادرم احساس کمبود تو زندگی کنه
    حاظر نیستم مادرم و خانه سالمندان بزارم
    مگر از احترام به والدین کم تو روایات و احادیث صحبت شده ؟
    این است احترام به والدین ؟؟؟

    دعوا با اسلحه هیچ فرقی ندارد ( منظور از اسلحه هدف است) ( منظور از دعوا شخص ) حالا داخل این اسلحه چه فشنگ جنگی داخلش باشد چه فشنگ گازی در هر صورت یک نفر تلف خواهد شد
    فشنگ گازی هم از فاصله ی نزدیک اگر هم شلیک شود می تواند انسان را به خواب ابدی ببرد و حتی اگر هم نبرد کار به مراقبت های گران از سوختگی خواهد بود

    پس دعوا با اسلحه هیچ فرقی ندارد...
    مواظب اسلحه تان باشید چه منظور خاصی داشته باشید چه نداشته باشید تاثیرش را خواهد گذاشت


  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر1 نمایش پست ها
    با سلام

    من سه ساله ازدواج کردم شوهرم رو خیلی دوست داشتم و با علاقه ازدواج کردیم از اول شوهرم چون توان مالی بالایی نداشت گفت یه مدت با مادرم زندگی کن بعد مستقل میشیم میریم طبقه بالاشون منم قبول کردم

    پدر شوهرم فوت شدن و مادر شوهرم سالها با شوهرم زندگی میکردن خلاصه مشکلات ما از بعد عروسی شروع شد مادرشوهرم خیلی منو اذیت میکرد نمیذاشت کارای که دوس دارم انجام بدم اختیار هیچ چی نداشتم همیشه کنار ما بود موقع بیرون رفتن و... خلاصه خسته شده بودم هر چی به شوهرم گفتم بیا بریم حاضر نمیشد از اونجا بریم تا اینکه ما مستقل شدیم مثلا و رفتیم طبقه بالا مادرشوهرم با قهر کرد کلی بد و بیراه میگفت اصلا خونه ما نمیومد خلاصه خوشی اون موقع منم زهر کرد....تا اینکه بعد از یه مدت درست شد دیگه موقع غذا خوردن میومد خونمون موقع بیرون رفتن با ما میومد هرکسی میومد خونشون من باید میرفتم پایین مبادا اونا فکر کنن ما قهریم و.... هر چه به شوهرم میگم بیا خونه بگیریم از اینجا بریم نمیاد .. نمیخاد مادرشو تنها بذاره ولی من بخاطر شوهرم از یه شهر دور اومدم اینجا و از خانوادم دور شدم ولی اون حاضر نیست از خانوادش جدا بشه

    این روزا خیلی فکرم درگیره اخه چرا من با کسی که دوسش دارم نمیتونم راحت زندگی کنم... کم حرف شدم و بی علاقه ..دیشب با شوهرم بحثمون شد دوباره اون معتقده زندگی ما خوبه و من بهونه گیرم و خرابش کردم

    احساس پشیمونی میکنم کاش ازدوتج نکرده بودم. البته اینم بگم شوهرم خیلی منو دوس داره همه چی برام فراهم میکنه خیلی هوای منو داره ولی اینا در نظرم بی ارزشه.. چون این زندگی نیست که من میخواستم

    شما راهنماییم کنید چکار کنم؟
    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید.
    خوب شما انتظارت از زندگی چی بوده؟
    ببین زندگی رویاهای ما نیست زندگی واقعیتیست که سختیهای زیادی در آن هست و من نوعی باید راهی برای غلبه بر آن پیدا کنم ضمنا آقایان با اعمالشان میخواهند عشقشان به همسرشان ثابت کنند نوع نگاهت را تغییر بده از شرایط و امکاناتت به نحو احسن استفاده کن پس به جای ایراد گرفتن تغییر را از خودت آغاز کن مشکلاتی که بیان کردید در اکثر زندگیها هست ولی با مدیریت طرفین برطرف میشود.
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  15. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید.
    خوب شما انتظارت از زندگی چی بوده؟
    ببین زندگی رویاهای ما نیست زندگی واقعیتیست که سختیهای زیادی در آن هست و من نوعی باید راهی برای غلبه بر آن پیدا کنم ضمنا آقایان با اعمالشان میخواهند عشقشان به همسرشان ثابت کنند نوع نگاهت را تغییر بده از شرایط و امکاناتت به نحو احسن استفاده کن پس به جای ایراد گرفتن تغییر را از خودت آغاز کن مشکلاتی که بیان کردید در اکثر زندگیها هست ولی با مدیریت طرفین برطرف میشود.
    سلام دوست عزیز
    از نظر من ازدواج ینی اینکه یه دختر و پسری که تشکیل یه خانواده جدید میدن ینی اینکه مستقل میشن از نظر فکری و رفتاری و...چون بزرگ شدن چون میتونن تصمیم بگیرن نباید به خانواده اتکا کنند من خودم از یه شهر دیگه بخاطر شوهرم بخاطر تشکیل زندگی جدید اومدم از خانوادم دور شدم ولی شوهرم حاضر نیست از کنار مادرش ت************ بخوره احساس میکنم من به اون استقلال رسیدم ولی اون نه.. اصلا حرفاش برام توجیه بیش نیس

    که مادرم تنهاس و فلان و اینا.... من زندگی مشترک رو تو استقلال میبینم و احساس میکنم الان اینو ندارم و خسته میشم.

  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر1 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    از نظر من ازدواج ینی اینکه یه دختر و پسری که تشکیل یه خانواده جدید میدن ینی اینکه مستقل میشن از نظر فکری و رفتاری و...چون بزرگ شدن چون میتونن تصمیم بگیرن نباید به خانواده اتکا کنند من خودم از یه شهر دیگه بخاطر شوهرم بخاطر تشکیل زندگی جدید اومدم از خانوادم دور شدم ولی شوهرم حاضر نیست از کنار مادرش ت************ بخوره احساس میکنم من به اون استقلال رسیدم ولی اون نه.. اصلا حرفاش برام توجیه بیش نیس

    که مادرم تنهاس و فلان و اینا.... من زندگی مشترک رو تو استقلال میبینم و احساس میکنم الان اینو ندارم و خسته میشم.

    این که هدفتون از ازدواج استقلال مالی و فکری است صحیح است و خوب حق هم دارید

    اما فراموش نکنید پدر و مادرها یک بار میایند و یک بار زندگی میکنن و هیچ کسی دلسوز تر از پدر و مادر نیست ( تا زمانی که هستند قدرشان را نمیدانیم )
    و این نکته هم فراموش نکنید پدر و مادر پشتوانه ی محکم هستن و از دست دادنشون میتونه مسیر زندگیتون و عوض کنه ( چرا که دیگه شما هیچ پشتوانه ای ندارید )

    تمام دعواها با کوتاه آمدن یک طرف قضیه حل میشود اما حیف که ما همش می خواهیم حرف خودمان را به کرسی بنشانیم که این اصلا خوب نیست
    اما من تصمیم آخر رو به خودتان واگذار میکنم - هر طور صلاح میدانید رفتار کنید اما مواظب باشید حرمت ها شکسته نشود
    امضای ایشان
    **ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدرآرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود.
    **اگر ميخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد به دوستان خود محبت كنيد. (كورش كبير)
    **نويسنده معروفي مي گويد: زن مانند كروات است هم زيبايي به مرد مي بخشد و هم گلويش را فشار مي دهد.
    **چارلي چاپلين: وقتي زندگي 100 دليل براي گريه كردن به تو نشان ميده تو 1000 دليل براي خنديدن به اون نشون بده

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Microsoft نمایش پست ها
    این که هدفتون از ازدواج استقلال مالی و فکری است صحیح است و خوب حق هم دارید

    اما فراموش نکنید پدر و مادرها یک بار میایند و یک بار زندگی میکنن و هیچ کسی دلسوز تر از پدر و مادر نیست ( تا زمانی که هستند قدرشان را نمیدانیم )
    و این نکته هم فراموش نکنید پدر و مادر پشتوانه ی محکم هستن و از دست دادنشون میتونه مسیر زندگیتون و عوض کنه ( چرا که دیگه شما هیچ پشتوانه ای ندارید )

    تمام دعواها با کوتاه آمدن یک طرف قضیه حل میشود اما حیف که ما همش می خواهیم حرف خودمان را به کرسی بنشانیم که این اصلا خوب نیست
    اما من تصمیم آخر رو به خودتان واگذار میکنم - هر طور صلاح میدانید رفتار کنید اما مواظب باشید حرمت ها شکسته نشود
    میدونی دوست عزیز شما متوجه شدین که منم حق دارم... من فکر میکنم چون یه بار فرصت زندگی دارم باید مطابق میلم بسازمش .. شاید ایشون 120 سال عمر کنن پس زندگی ما چی ؟
    اون وقت ما پیر شدیم و از زندگی استفاده نکردیم..
    من نمیگم اونا رو کنار بگذاریم من معتقدم به اونا باید سر بزنیم و رفت وآمد کنیم وقتی خودمون زندگی رو ساختیم

  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    شماره عضویت
    39376
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات من و شوهرم

    خواهش میکنم هر کدوم از دوستان میتونن یه جواب قانع کننده ای به من بدن در مورد این مبحث

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-04-2019, 05:20 PM
  3. خواستگار سوءاستفاده‌گر و خسيس!
    توسط ninamoon در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2017, 11:40 AM
  4. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد