نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: گوش نکردن و درک نکردنم

2479
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    گوش نکردن و درک نکردنم

    سلام دوستان گلم
    یک بغضی تو گلوم گیر کرده مثل ابر بهاری می خواد بباره اما فقط رعد و برقش هست و نمی دونم چرا این بهاری شروع به اریدن نمی کنه ( نمیدانم شاید بلد نیستم چجوری باید ابر بهاری را تشویق به باریدن کنم )

    نمی خوام بگم از زندگی سیر شدم و خوب برعکس هم هست از زندگی سیر نشدم که هیچ بلکه از زندگی کردن خوششم میاید .

    اما دلیل این که این تاپیک رو ایجاد کردم رفتار های عجیب پدر و مادرم هست که تازگی ها داره اوج میگیره ( نمیدانم دلیلش چیست )

    اما الان این شدت این قدر بالا رفته که حتی وقتی صحبت می کنن حوصله گوش دادن به حرف هاشون و ندارم .
    نمی دونم خودم دارم عوض میشم یا همه دارن عوض میشن

    مثلا من چند وقت پیش یک شماره تلفن رندی داشتم که تقریبا صلب امتیاز شده و نمیدانم هنوز دست کسی رسیده یا نه
    اما این را میدانم که خط همچنان خاموش است
    می خواستم برم درخواست خط المثنی کنم دیدم که خانواده صداشون و بردن بالا و گفتن که نه نمی خواد و این ها و خط سوم می خوای چیکار کنی ( این خط مال خودم بوده که تو تصادف گم کردم)
    میگم خط و به خاطر رندیش می خوام و سر این حرفشون کلا بابام صداش و برد بالا بعد که داشتم صحبت میکردم مامانم تخته گاز ( با سرعت ۱۲۰ کیلومتری و صدای ولوم ۱۰۰ ) شروع کرد به حرف زدن که وسط حرفم پرید .
    از اون جا هم دیگه بعدش دیدم بابام روش و برگردوند اونور و حواسش رفت تو تلویزیون . بعد میگم حداقل سوال میپرسی جوابش و بگیر بعد میگه که خیلی حرف میزنی و ...
    ---

    با خانواده ام تازگی ها عدم سازش هام شروع شده
    مثلا امروز شامم رو زود توی یک تیکه نون اندازه کف دستم خلاصه کردم و اومدم اینجا بعد مامانم میگه که این چه طرز غذا خوردنه و این ها برای همینه که بزرگ نمیشی ( والا منظورش از بزرگ شدن گمانم همان جمله نفرین شده ی دهانت هنوز بوی شیر میدهد بود ) چون این اتفاق امروز افتاده بود ( ماجرایی که بالا تعریف کرده بودم ) در پاسخ مامانم گفتم مگه براتون مهمه که غذا خوردنم چجوری باشه

    ---
    یا مثالی دیگر :
    با یک شرکت تو تهران سر یک موضوع کار صحبت کردم و قرار شد از چهارشنبه تا پنج شنبه عصر برم اون جا حضوری برای مصاحبه کاری ( شرکت برنامه نویسی )

    بعد ماجرا رو برای پدر مادر تعریف کردم میگن که نه نمیشه بری تو از فلان جا تا فلان حا بخوای بری ۱۰۰ هزار تومن فقط هزینه ی کرایه ماشینت هست و ...
    بعدش اون جا کسی رو نداریم ( حالا دروغ میگویند چون زن عمویم و دخترهاش که عروس هم شدند تهران زندگی میکنن ) و نمیشه بری اون جا و تو سرباز هستی
    میگم من فقط یک روز هم کمتر می خوام برم برای مصاحبه یعنی چهار شنبه برم و پنج شنبه صبح برم اون جا
    بابام میگه که تهران پنج شنبه ها شرکت ها بسته هست .
    میگم که من با طرف صحبت میکردم میگه تا ساعت ۲ ظهر بازیم
    یعنی من چهار شنبه صبح راه میافتم که تا ساعت ۱۲ برسم و یک شب خونه زن عموم میخوابم و بعدش که مصاحبه تمام شد برمیگردم
    بابام اگه قبول نشدی چه ؟ میگم یک تیرو تو تاریکی هست و از راه دور هم کار قبول میکنن
    کلا بحث سربازی را وسط کشیدن و گفتن که تو سربازی و نمیشود بری
    میگم که من سربازم اما من تا سه شنبه میرم مدرسه و چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه بیکارم
    چهارشنبه همش یک روز میرم و برمیگردم

    کلا مخالفت ها بیش تر سر چیز های بی ارزش است
    نمی دانم چرا خانواده اینجوری شدن حرفم براشون مهم نیست
    همش احساس میکنم دل کندن خانواده از من براشون سخته
    اما من نمی خوام اینجوری باشم
    من می خوام آزاد باشم
    با کلی ذوق و شوق کار پیدا کردم که از راه دور کار رو قبول کنن و بهم بدن و بنویسم و پولش را بگیرم و بتونم درامد داشته باشم و ...
    حتی بابت این موضوع نزاشتن من برم تهران
    یک جورایی داره از خانواده ام سر این موضوع بدم میاید
    یعنی یک جورایی حس تنفر داره تو وجودم ظاهر میشه
    به خاطر حساسیت بیش از حدشون

    نمی دونم چیکار کنم به خدا دارم دیونه میشم
    از طرفی خانوادم و خیلی دوست دارم
    از طرفی بابام میگه بیا مغازه من کار کن تا وقتی که سرباز هستی من بهت ماهی ۲۵۰ تومن میدم

    آخه ۲۵۰ تومن با وضع الان یعنی بیگاری و من باز هم دارم میرم


    چیکار کنم به نظرتون ( که دیگه بفهمن من بزرگ شدم بزارن یکم برای خودم زندگی کنم )
    این جوری احساس میکنم همش تو شهر خودمون که هیچ جای پیشرفتی نداره زندانی ام

    امضای ایشان
    **ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدرآرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود.
    **اگر ميخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد به دوستان خود محبت كنيد. (كورش كبير)
    **نويسنده معروفي مي گويد: زن مانند كروات است هم زيبايي به مرد مي بخشد و هم گلويش را فشار مي دهد.
    **چارلي چاپلين: وقتي زندگي 100 دليل براي گريه كردن به تو نشان ميده تو 1000 دليل براي خنديدن به اون نشون بده

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,483 بار در 1,286 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گوش نکردن و درک نکردنم

    ببین هیچ کس به اندازه خانوادت صلاح و خوشبختی تورو نمیخات و این نگرانی ها صرفا برای اینه که این پرواز وآزادی که مدنظر شماست یه ریسک بزرگه و خانواده شما هم نمیخان شاهد همچین ریسکای خطرناکی از جانب شما باشن چون میتونن پیش بینی کنن که شما ممکنه ضرر کنید.

    اخه این تصمیماتی که داری میگیری خیلی عجولانه و بدون فکر هست و میخای بدون اینکه مشورت کنی و جوانب کارها رو بسنجی ریسک کنی که اینم برای خانواده شما قابل قبول نیست.

    ببین اینکه بخای همین الان به همه چی دست پیدا کنی ، صاحب کار بشی، ازدواج کنی ، مستقل بشی و خودت تصمیم گیرنده باشی قابل درکه ولی به این سادگیام نیست وباید پله پله و آهسته گام برداری اول سربازیتو تموم کنی همزمان یه کاری که توی شهرتون هست پیدا کنی و بعداز سربازی که وقته بیشتری داشتی کارهای سنگین تر بردار ، نه اینکه همین الان که ذهنت درگیر چیزهای مختلفه بری تهران و وقته استراحتمم کم کنی و سره خودتو شلوغ کنی که بعدش از کار و همه چی هم زده باشی .

    بهتره به جای اینکه همش انتظار داشته باشی خانوادت درکت کنن یکم هم شما اونها رو درک کنید و جوانب کارها رو بسنجی.

    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  3. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : گوش نکردن و درک نکردنم

    سلام

    آرمانی فکر نکن باعث اذیتت میشه.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30051
    نوشته ها
    333
    تشکـر
    105
    تشکر شده 170 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : گوش نکردن و درک نکردنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    ببین هیچ کس به اندازه خانوادت صلاح و خوشبختی تورو نمیخات و این نگرانی ها صرفا برای اینه که این پرواز وآزادی که مدنظر شماست یه ریسک بزرگه و خانواده شما هم نمیخان شاهد همچین ریسکای خطرناکی از جانب شما باشن چون میتونن پیش بینی کنن که شما ممکنه ضرر کنید.

    اخه این تصمیماتی که داری میگیری خیلی عجولانه و بدون فکر هست و میخای بدون اینکه مشورت کنی و جوانب کارها رو بسنجی ریسک کنی که اینم برای خانواده شما قابل قبول نیست.

    ببین اینکه بخای همین الان به همه چی دست پیدا کنی ، صاحب کار بشی، ازدواج کنی ، مستقل بشی و خودت تصمیم گیرنده باشی قابل درکه ولی به این سادگیام نیست وباید پله پله و آهسته گام برداری اول سربازیتو تموم کنی همزمان یه کاری که توی شهرتون هست پیدا کنی و بعداز سربازی که وقته بیشتری داشتی کارهای سنگین تر بردار ، نه اینکه همین الان که ذهنت درگیر چیزهای مختلفه بری تهران و وقته استراحتمم کم کنی و سره خودتو شلوغ کنی که بعدش از کار و همه چی هم زده باشی .

    بهتره به جای اینکه همش انتظار داشته باشی خانوادت درکت کنن یکم هم شما اونها رو درک کنید و جوانب کارها رو بسنجی.


    حرفات درسته و مشکلی ندارم
    این رفتارهاشون تازگی ها شروع شده

    یک جورایی حس میکنم دیگه حرفم براشون ارزشی نداره چون هر موضوع یا اتفاقی میافته میخوان گارد بگیرن و حرف خودشون و به کرسی بشونن

    شهر ما جایی برای کار نداره اونم تو رشته خودم

    دوست دارم درامد داشته باشم.
    حقوق یک سرباز مگه چقدره که تمرکزم و بزارم روی اون .
    تازه پول تو جیبیمم نمیشه

    قبلا اینجوری شدت نداشته و تقریبا یک ازادی محدودی داشتم الان اینقدر شدید شده که حتی توی همه ی حرفام باهام برخورد میکنن و صدا میبرن بالا ...

    بحث این که سیم کارت می خوام بخرم یا برم مشهد برای چهلم یا چهلم هشتم یا پیش مادربزرگم تو مشهد باشم.

    نمی دونم چه عجوله ای تو این حرفا هست

    یکم با مثال بیشتر توضیح بدید
    امضای ایشان
    **ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدرآرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود.
    **اگر ميخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد به دوستان خود محبت كنيد. (كورش كبير)
    **نويسنده معروفي مي گويد: زن مانند كروات است هم زيبايي به مرد مي بخشد و هم گلويش را فشار مي دهد.
    **چارلي چاپلين: وقتي زندگي 100 دليل براي گريه كردن به تو نشان ميده تو 1000 دليل براي خنديدن به اون نشون بده

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : گوش نکردن و درک نکردنم

    .....
    ویرایش توسط daryak : 10-25-2018 در ساعت 02:20 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد