نوشته اصلی توسط
سایه نشین
سلام
یه آدم ام اگه خدا قبول کنه ، پسرم
در کودکی با یه دختر هم سن خودم رابطه جنسی داشتم
از یه طرف عاشق شم و میخوام باهاش ازدواج کنم
از یه طرف شنیدم که عقد کرده
همیشه خواستم بهش بگم باهاش حرف بزنم ولی یه چیزی مانع شده
از یه طرفی من خیلی راحت از همه چیز دل میکنم
عواطف و احساسات کمی دارم
از یه طرف قبلا عذاب وجدان شدیدی داشتم و یه نفر یه چیزایی بهم گفت و این عذاب وجدان رو از دست دادم
و بی میل شدم نسبت به دختره یعنی تمایل قبل رو بهش ندارم
ولی باز دوست دارم باهاش ازدواج کنم
از یه طرف دوست دارم زن زیاد داشته باشم.
دروغ چرا من کشته مرده دخترام ولی همیشه یه چیزی باعث شده با احساسات درونیم مبارزه کنم
همیشه دوست داشتم با موهای دخترا بازی کنم
ولی هرگز این کار رو نکردم
اصولا از صحبت کردن با یه خانوم فرار میکنم یعنی تا حالا نشده با یه خانوم صحبت کنم
میخوام تو یکی دو روز آینده باهاش حرف بزنم ولی نمی دونم چکار کنم
عقلم میگه باهاش ازدواج کن
ولی نه پولی هست نه خونه ای نه شغلی
برام حرف مردم ارزش نداره
تنها چیزی منو تسکین میده آهنگ های inna ست.
در ضمن بگم خیلی راحت می تونم از همه چیز و از همه کس دل بکنم.
ولی هیچ وقت خودکشی نمی کنم مطمئن باشید.
همچنین اجتماعی نیستم
معتاد نیستم - مشروبات الکلی تا حالا ندیدم و تاحالا مصرف نکردم
داروی خاصی هم مصرف نمی کنم
خودزنی و ... هم نداشتم و ندارم
مذهب شیعه 12 امامی
------------------------
نمی دونم این متن در آینده برام دردسر بشه یا نه به هر حال خدا عاقبت مون ختم به خیر کنه