نوشته اصلی توسط
SRr
سلام .من قبلا با اقایی دوست بودم و با ایشون رابطه جنسیم داشتم ولی تو این اتفاق اسیبی بهم نخورده خداروشکر .بعدها با اقایی دوست شدم و ب ایشون گفتم ماجرارو اطرافیان سرزنشم کردن ک نباید میگفتی .با ایشونم وارد رابطه شدم اما خوشبختانه بازم اسیب جسمی ندیدم .و من مشکلات خانوادگی و خیانت مدر ب مادرمم ب ایشون گفته بودم .چند وقت پیش پدرم متوجه دوستی من با این اقا شد و خانوادم اصرار کردن رسمی شه ماجرا و با خانواده ایشون صحبت کردن این وسط متوجه شدم ک خانواده ایشون هر چی تونستن ب مادرم راجع ب من گفتن این ک دخترتون پسرمونو ازمون دور کرده و این ک مهمونی رفتن دختر شما مجبورش کرده و انگار این دختر پدرو مادر نداره پول پسرمونو ازش میگیره و میچاپه در صورتی ک من اگه ی بار اون اقا خرج کنه سری بعد من خرج میکنم. این اقا کوچکترین مسائل بینمونو ب مادرشون میرن میگن .همدیگرو دوست داریم و ایشونم در حریان نیستن خانوادشون اینارو ب ما گفتن و ب روشونم نیوردیم .حالا با این شرایط ک باهمم رابطه داشتیم خیلی دوباره ضربه بدی خوردم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم .خانوادم میگن با وجود مدرو مادرشو این ک این پسر انقدر بچه ننست نمیتونی زندگی کنی. این دومین ضربه ای بود ک خوردم و با وجود مشکلات خانوادگیم دارم خفه میشم .تروخدا بهم بگید چی درسته