سلام
پدرم از حدود سه سال پیش با به خانومی دوست شدن ! که من و مادرم قضیه رو آخرای سال اول دوستیشون فهمیدیم! بهد از اون به کمک خانواده ی پدریم یعنی خواهراش تا یه جایی فک می کردیم همه چیز حل شده و اون زن بیرون رفته از زندگیه ما . طوری که عمه ی من چندبار با طرف صحبت کرد و قرار بود ول کنه اما ....! پدرم توی این چن سال طوری وانمود میکرد انگار خبری نیس اما من چن بار مچشو گرفتم .
چن هفته ی پیش که باهاش تنها بیرون بودم بحث و پیش کشیدم . اول برگشت گفت که تو یه خواهر ناتنی داری !!! (بچه ی اون زنه !!! ) بعد گفتش که من برای شما چیزی کم نذاشتم از پول (ولی نمیفهمه همه چیز پول نیس ) و منم نیازهای جنسی دارم و هنوز جوونم !!!!!!(پدرم 50 و مادرم 60 سال داره) . آخرشم گفت شما برا من یه چیز دیگه این . ولی میخاد اونم بگیره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از اون روز زندگیم کابوس شده ! به مامانم هیچی نگفتم ! به عمم هم نمیتونم چیزی بگم دیگه چون دکتر گفته به خاطر قلبش نباید مظطرب بشه .
نمیدونم چیکاااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ار کنم . کمکم کنیننننننن خواااااااااااهش . میخام این کابوس زودتر تموم شه