سلام من 7 سال هست كه ازدواج كردم ويه بچه 4 ساله هم دارم.
تريبا يكسال پيش به شوهرم شك كردم ولي بازهم به خودم تلقين ميكردم كه شكم بي اساس هست كه بعد گذشت 7-8 ماه مطمئن شدم كه اقا دوست دختر دارند.
كه البته جريانش رو مختصر بهم گفت وازم خواست تا ببخشمش و كمكش كنم تا به زندگيمون رنگ تازه اي ببخشيم .من كمكش كردم وصدالبته با دختره هم صحبت كردم و خيلي چيزها رو شنيدم كه برام درد داشت.
به شوهرم گفتم نميبخشمش و فقط بخاطر بچه دارم ادامه ميدهم. اون هم التماس ميكرد كه بخاطر خودم ميخام باهام ادامه بدهي. كه به زبون گفتم باشه قبوله ولي الان هرچه فكر ميكنم اصلا نه بچه علاقه دارم و نه به شوهرم ونه به كس ديگه. هميشه بهش شك دارم. نميدونم سر دوراهي موندم طلاق يا زندگي بدون هيچ عشق و محبت...