درخواست طلاق شوهرم

[Roz_abi]

سلام.من ۲۱ سال دارم و دوساله ازدواج کردم.یه ازدواج کاملا سنتی فامیل هستیم.واینکه از اول هم رابطه ما باهم زیاد جالب نبود چه زناشویی و چه اجتماعی زیاد با همدیگه حرف نمی زنیم من خودم اصلا نمیتونم خواسته هام و براش بگم و ایشون هم بسیار آدم حساس و تشنه محبت هستن و انتقاد پذیر نیستن.خیلی مشکل داشتیم و چندبار بشدت دعوا کردیم تا جایی ک خانواده ها دخالت کردن و جمع شد بار آخر همسرم بحث طلاق رو باز کرد ک نمیخوام تورو خسته شدم و بیا طلاق بگیریم.من گفتم که نه من طلاق نمیخوام چون خانواده های ما بسیار حساس هستن و اصلا این موضوع رو قبول ندارن به نوعی باید حتی که در خونه شوهر خون بالا بیاره بمونه.و این برای من دردناکه. زده شدیم از هم ولی من میدونم که برای زن بعد از طلاق وضعیت جالبی وجود نداره بخاطر همین نمیخوام.سه جلسه رفتیم مشاوره ولی زیاد در روابطمان اثر نکرد.الان بعداز چندماه دوباره بحث رو باز کرده ک باید جدا شیم و بهم میگه زنگ بزن به خانوادت بگو من میخوام دادخواست بدم و اینا.و من الان در استیصال کامل هستم نمیدونم چیکار باید بکنم خجالت می کشم از روی پدر و مادرم و دلم میسوزد براشون.از طرفی نمیتونم به همسرم هم بگم که بیا ادامه بدیم تا درستش کنیم چون خودمو کوچیک میکنم چون همه ش بهم میگه تورو نمیخوام.برو خونه بابات.حالا من چیکار کنم؟؟؟

[Saltanat]

سلام.من ۲۱ سال دارم و دوساله ازدواج کردم.یه ازدواج کاملا سنتی فامیل هستیم.واینکه از اول هم رابطه ما باهم زیاد جالب نبود چه زناشویی و چه اجتماعی زیاد با همدیگه حرف نمی زنیم من خودم اصلا نمیتونم خواسته هام و براش بگم و ایشون هم بسیار آدم حساس و تشنه محبت هستن و انتقاد پذیر نیستن.خیلی مشکل داشتیم و چندبار بشدت دعوا کردیم تا جایی ک خانواده ها دخالت کردن و جمع شد بار آخر همسرم بحث طلاق رو باز کرد ک نمیخوام تورو خسته شدم و بیا طلاق بگیریم.من گفتم که نه من طلاق نمیخوام چون خانواده های ما بسیار حساس هستن و اصلا این موضوع رو قبول ندارن به نوعی باید حتی که در خونه شوهر خون بالا بیاره بمونه.و این برای من دردناکه. زده شدیم از هم ولی من میدونم که برای زن بعد از طلاق وضعیت جالبی وجود نداره بخاطر همین نمیخوام.سه جلسه رفتیم مشاوره ولی زیاد در روابطمان اثر نکرد.الان بعداز چندماه دوباره بحث رو باز کرده ک باید جدا شیم و بهم میگه زنگ بزن به خانوادت بگو من میخوام دادخواست بدم و اینا.و من الان در استیصال کامل هستم نمیدونم چیکار باید بکنم خجالت می کشم از روی پدر و مادرم و دلم میسوزد براشون.از طرفی نمیتونم به همسرم هم بگم که بیا ادامه بدیم تا درستش کنیم چون خودمو کوچیک میکنم چون همه ش بهم میگه تورو نمیخوام.برو خونه بابات.حالا من چیکار کنم؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و احترام دوست عزیز .

به نظر میرسه مشکلاتی دربین هستند که باید بررسی دقیق تری انجام بشه و شما رو در جهت تصمیم گیری راهنمایی کرد
بنابراین هردوی شما باید توسط زوج درمانگر جلسات زوج درمانی داشته باشین
اما به طور کلی دقت کنید که ایجاد یا ادامه یک زندگی تنها برمبنای دلسوزی برای دیگران و برای تعصبات درست نیست و میتونه خسارات و صدمات روحی زیادی به شما وارد کنه !
دقت کنین که هر دوی شما باید زندگی ایده آل و با نشاط و توافق تجربه کنید و این یک نیاز برای هر زن و مردی هست و اگر این نیاز ها اجابت نشه زندگی سرد و رفته رفته افسردگی آفرین میشه . درزمان فعلی با توجه به همین مشکلات شوهر شماهم حاضر به ادامه رابطه نیست و این که شوهر شما قصد داره دادخواست طلاق بده به نفع شماست چون باید مهریه شما رو بپردازه
من به شما پیشنهاد زوج درمانی میدم چون میتونه بهتون تا حد زیادی کمک کنه در جریان زوج درمانی تعامل با همسرتون و ابراز نیاز و خواسته هاتون رو فرا میگیری و خیلی مسائل دیگه بهتره تصمیم گیری رو به اون زمان موکول کنید

[ماجراجو]

سلام.من ۲۱ سال دارم و دوساله ازدواج کردم.یه ازدواج کاملا سنتی فامیل هستیم.واینکه از اول هم رابطه ما باهم زیاد جالب نبود چه زناشویی و چه اجتماعی زیاد با همدیگه حرف نمی زنیم من خودم اصلا نمیتونم خواسته هام و براش بگم و ایشون هم بسیار آدم حساس و تشنه محبت هستن و انتقاد پذیر نیستن.خیلی مشکل داشتیم و چندبار بشدت دعوا کردیم تا جایی ک خانواده ها دخالت کردن و جمع شد بار آخر همسرم بحث طلاق رو باز کرد ک نمیخوام تورو خسته شدم و بیا طلاق بگیریم.من گفتم که نه من طلاق نمیخوام چون خانواده های ما بسیار حساس هستن و اصلا این موضوع رو قبول ندارن به نوعی باید حتی که در خونه شوهر خون بالا بیاره بمونه.و این برای من دردناکه. زده شدیم از هم ولی من میدونم که برای زن بعد از طلاق وضعیت جالبی وجود نداره بخاطر همین نمیخوام.سه جلسه رفتیم مشاوره ولی زیاد در روابطمان اثر نکرد.الان بعداز چندماه دوباره بحث رو باز کرده ک باید جدا شیم و بهم میگه زنگ بزن به خانوادت بگو من میخوام دادخواست بدم و اینا.و من الان در استیصال کامل هستم نمیدونم چیکار باید بکنم خجالت می کشم از روی پدر و مادرم و دلم میسوزد براشون.از طرفی نمیتونم به همسرم هم بگم که بیا ادامه بدیم تا درستش کنیم چون خودمو کوچیک میکنم چون همه ش بهم میگه تورو نمیخوام.برو خونه بابات.حالا من چیکار کنم؟؟؟

سلام،
شما اطلاعات کمی داده‌اید. برای مثال، همسر شما چند سالشان است. یا مشکلات شما چیست؟ سر چه چیزهایی معمولاً دعوا می‌کنید؟

[Roz_abi]

شوهرم ۲۸ سالشان هستش.مشکلاتی وجود داشته از نظر زناشویی و اخلاقی.تا یه حدی از نظر من حل شده البته برخی از توقع های ایشون رو برآورده نمیتونم بکنم.همینطور که چندین بار هم با دختری رابطه داشته که من فهمیدم چندبار چیزی به روی خودم نیاوردم ولی یبار بشدت بحث کردیم که رفتیم پیش روانشناس.خب خیلی رفیق باز هستش و خیلی سخت خونه میاد و اینجور مشکلات .الان هم دقیقا نمی گه مشکل چیه؟میگه من نمیخوام الکی داریم زندگی خودمونو خراب میکنیم جدا شیم راحت شیم.و همچنان میگه ک من خسته شدم و چرا نمیای تمومش کنیم.الان واقعا خیلی درگیریم خانواده ش هم هی حرف میزنن باهامون ولی اون هی میگه نمیخوام

[Saltanat]

شوهرم ۲۸ سالشان هستش.مشکلاتی وجود داشته از نظر زناشویی و اخلاقی.تا یه حدی از نظر من حل شده البته برخی از توقع های ایشون رو برآورده نمیتونم بکنم.همینطور که چندین بار هم با دختری رابطه داشته که من فهمیدم چندبار چیزی به روی خودم نیاوردم ولی یبار بشدت بحث کردیم که رفتیم پیش روانشناس.خب خیلی رفیق باز هستش و خیلی سخت خونه میاد و اینجور مشکلات .الان هم دقیقا نمی گه مشکل چیه؟میگه من نمیخوام الکی داریم زندگی خودمونو خراب میکنیم جدا شیم راحت شیم.و همچنان میگه ک من خسته شدم و چرا نمیای تمومش کنیم.الان واقعا خیلی درگیریم خانواده ش هم هی حرف میزنن باهامون ولی اون هی میگه نمیخوام

سلام مجدد

دقت داشته باش که این فرایند رابطه داشتن همسرت با خانم ها و مشکلاتی که در زمینه زناشویی داشتین میتونه برای شما هم از نظر روحی و هم روانی آسیب زا باشه و همین طور مشکلات زناشویی تون و عدم بر آورده شدن توقعات همسرتون در زمینه زناشویی برای همسرت میتونه هم از نظر روحی و هم روانی آسیب زا باشه و هم اینکه این مسیر هیچ کمکی به بهبود شرایط شماها نمیکنه .
با توجه به توضیحات شما امکان خیانت همسرت وجود داره و در این مسیر شکوت و یا نادیده گرفتن تنها باعث میشه که خودتون در فشار روحی بیشتری باشین .
در شرایط فعلی تغییر رفتار همسرتون تقریبا وجود نداره مخصوصا اینکه همسرتون ابراز پشیمانی و یا پذیرش اشتباهاتش رونداره در غیر این صورت پیشنهاد نیکردم به زوج درمانگر مراجعه کنید تا مشکلات شما مکرد بررسی دقیق قرار بگیره و حل بشه
پس بهتره شما خط قرمزها و توقعات خودتون رو به ایشون بیان کنین و در صورتی که بازهم ایشون مسیر خودشون رو طی کردن شما باید بر مبنای شرایط خودت تصمیم گیری داشته باشی چون تا زمانی که خود همسر شما نپذیره که مسیر اشتباهی را طی میکنه و تلاشی برای بهبود زندگی مشترک تون نداشته باشه ماندن شما در زندگی و حتی تحمل این مشکلات و ترس از واکنش خانواده ها درمورد طلاق نمیتونه به شما کمکی کنه .