سلام من دختر ٢٧ساله هستم و يك خواهر ٥سال بزرگتر از خودم دارم. از بچگيمون پدرو مادرم بين منو خاهرم فرق ميزاشتن اونو خيلي دوست دارن ولي منو نه. رابطم اصلا با پدرم خوب نيست اون از دوران راهنماييم ميگفت چون تو خوشگلي حق نداري بيرون بري حتي يكبار تا سر كوچه خواستم برم سوپرماركت منو ديد و اوردم خونه و كتكم زد. با اينك تاحالا هيچي ازم نديده بود كه اعتمادش از بين بره. ازون به بعد خيلي رابطم باهاش بد شد ديگ ازش بدم ميومد فقط بهش سلام ميدادم تا يكسال پيش كه خاهرم شهر دور ازدواج كرده منو بزور ميبرد خونه ي اون يكبارم تو جاده تصادف خيلي شديدي كرديم تا چندماه من بستري بودم، ازون به بعد ميترسيدم اون جاده ي لعنتيو برم ميگفتم من نميام شما برين با اينك بچه نيستمو ٢٧ سالمه ميگه هرجا ما بريم بايد توام بياي من مقاومت كردم كه باز منو كتك زد. ديگ ازون ب بعد سلامم بهش ندادم. اين از بابام كه هيچ رابطه خوبي باهاش ندارم.
مامانمم خيلي رفتارش باهام بده، فقط خاهرمو دوس داره هروقت منو خاهرم با هم يكم بحثمون ميشه مامانم مياد به من توهين و اخم ميكنه و روشو برميگردونه فقط طرف خاهرمو ميگيره، حتي جوري كه منو خاهرم دوباره عاشتي ميكنيم ولي همچنان مامانم با من بد رفتاري و اخم ميكنه. هيچي برام نميخره خاهرم دوتا ماشين داره دوتا خونه داره بازم يه ماشين كه به اسم من توي قرعه كشي ايرانخودرو درومده بود و حقه من بود رو دادن به خاهرم، اينا هيچيييي برام نميخرن اصلا فكر رفاه من نيستن دوست دارن تو سخترين شرايط زندگي كنم. دارم دق ميكنم هيچكسو ندارم. چندبار خاستگار داشتم بابام بخاطر بدبينيش كه فكر ميكرد من قبلا با اونا دوست بودم با خاستگارام بد رفتار كرد جوري كه ديگ اونا رفتنو نيومدن. خيلي تنهام چيكار كنم هيچكسيو ندارم مردم اينقد گريه كردم هيچكس پشتم نيست تاحالا هيچ تكيه گاهيو حس نكردم. با اينك دخترم فقطو فقط خودم پشته خودم بودم. چيكار كنم؟